توصیه من بشرح ذیل است:
۱)کتاب های برنه برآون را بخوانید( برنه برآون نویسنده پرمخاطب، استاد پژوهشی دانشگاه هیوستون، مجری پادکست و سخنران مجموعهی تد است. تاکنون بسیاری از کتابهای این نویسنده در فهرست پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار گرفته اند. از جمله آثار او میتوان به «جرئت بسیار» و «موهبت کامل نبودن» اشاره کرد. این کتابها در زمینه شجاعت، آسیبپذیری، شرم و همدلی هستند.)
۲)گروهی مشورتی از افرادی درست کنید که شما را به چالش می کشند،آنها کمک می کنند تا اعتمادتان به رهبری تان رشد کند و پند و اندرز قابل اعتمادی ارائه می کنند.
۳)محیطی ایمن برای خود و اعضای تیم تان جهت به اشتراک گذاشتن فیدبک خلق کنید.موقعی که گیر می کنید از اعضای تیم تان تقاضای کمک کنید.
۴)با تفویض اختیار مشکلی نداشته باشید.هر کاری ممکن است دقیقا" به روش شما انجام نشود،اما بدان معنی نیست که کارها بخوبی انجام نمی شوند.در خصوص انتظارات خودتان از اعضای تیم تان شفاف باشید و درک کنید که هیچ کس حتی خود شما کامل نیستید.
۵)با خودتان و دیگران دلسوز و با محبت باشید.با وجود شفقت و ترحم،کمال گرائی به سختی دوام خواهد داشت.از طبیعت انسان که با بیشترین قطعیت،ناقص بودن است استقبال کنید.
۲)وکیل و مالک شرکت حقوقی در ایالت لوئیز یانا،بعنوان وکیلی که شرکت حقوقی کوچک خودش را بنیان نهاد،احساس نیاز به کمال گرا بودن آسان بود.من می خواستم به مشتریانم به هر طریقی که می توانستم هم بعنوان وکیل آنها و هم مالک کسب و کار کمک کنم.اگر چه جهد و کوشش برای کامل بودن می تواند ویژگی مطلوبی باشد،ولی می تواند به مانع موفقیت هم مبدل شود.
کمال گرا بودن می تواند از نظر شخصی و حرفه ای استرس زا باشد.اگر همه زمان و انرژی خود را صرف کامل کردن کار خود کنید،در زندگی شخصی متحمل رنج و درد خواهید شد.امکان دارد زمان خیلی زیادی نیز صرف انجام کاری کنید که قبلا" تمام شده است، این شیوه نیز می تواند سرعت تان را کند و شما را از تکمیل سایر کارهای مهم باز دارد.موقعی که هدف تان کمال مطلق است،برای پذیرفتن هر ریسکی دچار تردید می شوید.
برای غلبه بر این مشکل،نیاز دارید که یک واسطه شادی بیابید.برای من چنین واسطه ای به معنای حصول اطمینان از برجسته ماندن مهارت هایم،اعتماد به تجربه و تخصصم و سخت کوشی برای انجام کار به بهترین نحو ممکن است.در اینصورت می فهمید که موقع به روز ماندن در حوزه کاری خودتان و تمرکز بر کمک به مشتریان ،نباید برای کامل بودن دچار استرس شوید.
۳) از بنیان گذاران شرکت مرسر در شهر گرو گرام هندوستان ،تلاش برای کامل بودن اغلب مرا عقب نگهداشته است.اولین مدل ابزار سنجش های روان سنجی و شناختی شرکتمان با برند Mettl برای ورود به بازار زمان گرفت زیرا مطمئن نبودیم که برای ارسال و پذیرفته شدن در بازار بطور کامل آماده است.
ما به سختی برای عرضه ابزارهای سنجش در بازار کار کردیم و در حالیکه به طراحی محتوا برای ابتکارات بازاریابی خودمان مشغول بودیم،من هنوز مطمئن نبودم که آیا اطلاعاتی که به سختی حاصل شده اند آماده اند؟لذا باز هم به تاخیر برای ارسال آنها به بازار ادامه دادم.
آن محتوا سرانجام به روشی غیرقابل پیش بینی به ما کمک کرد.امروز،آن ابزارهای سنجش خیلی متفاوت تر از آنهایی هستند که کار را با آنها آغاز کردیم.آنها اغلب اوقات متناسب با تقاضاهای مشتری دوباره تنظیم می شوند.
این اتفاق درسی قوی به من آموخت:موفقیت در دیوانگی اتفاق می افتد.نه موقعی که هر چیزی تحت کنترل و کامل است.
دنبال کردن کمال تا هنگامی مطلوب است که بدانید کجا متوقف شوید و آن را با کارایی و بازدهی بالانس کنید.یک روش سنجش مطلوب برای چنین بالانسی انجام بهترین کاری است که می توانید،اما باید انتظار منحنی یادگیری را هم داشته باشید که یادگیری با شکست و اشتباهات حاصل می شود.اگر به دنبال کردن کمال ادامه دهید،هرگز شکست نخواهید خورد.اما هرگز نیز شروع نخواهید کرد.
اگر از قبل تیمی دارید،این روش انتقال آرام و همواری است.
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
نوشته شده توسط؛سسیلیا میس،۱۹آگوست ۲۰۱۹
آیا تاکنون یک آگهی شغلی را خوانده اید که به جستجو برای فردی کمال گرا پرداخته باشد؟بی شک شرکت استخدام کننده باید بهترین قصد و غرض ها را از چنین استخدامی داشته باشد:منظور آن شرکت استخدام کسی است که به سختی کار می کند تا کار به درستی انجام شود.اما اگر واقعا" متقاضی فردی کمال گرا باشد،متاسفانه،حتی بر اصلا" انجام ندادن کار ریسک می کند.
کمال گرائی یکی از آن ویژگی های آب زیر کاهی است که می تواند شما را یا به سمت اقدام جدی سوق دهد یا توانائی تان برای به سرانجام رساندن حتی بنیانی ترین وظایف را فلج کند.اغلب،کسانی که در کشمکش با کمال گرائی هستند دارای مشکلات رها کردن کنترل هستند.درون آنها ترس ریشه دار عمیقی از شکست وجود دارد.در تضاد با آنچه که دیگران منطقی می دانند ،کمال گرایان ناسالم بر این باورند که اگر هر اما و اگری را در نظر بگیرند،می توانند اطمینان حاصل کنند که هر کاری به آنها محول شود بدون از شکست انجام می شود.یا وقت خیلی زیادی صرف طراحی و تحقیق می کنند بطریقی که هیچ کاری را هرگز در وحله اول آغاز نمی کنند.
برخی توصیه ها برای تمرکز مجدد بر تمایلات کمال گرائی خودتان جهت هدایت آنها به سمت مفرهای بهتر بشرح ذیل هستند:
۱)پذیرفتن نتیجه و پیامد
اگر در کشمکش با فکر پذیرفتن کاری برای تکمیل هستید که در خصوص نتیجه آن ۱۰۰درصد احساس اطمینان نمی کنید،لیستی از بدترین سناریوها خلق کنید.آیا شغل تان را از دست خواهید داد؟آیا شهرت تان ضایع می شود؟آیا ورشکست خواهید شد؟احتمالا " نه،اما آیا نشخوار فکری راجع به این پروژه ،شما را از کار مهم دیگری باز می دارد؟
کاملا".این سوالات وسواسی و ترسناک می توانند فلج کننده باشند.
۲)دیدگاه فکری خود را تغییر دهید
جنبه مثبت کمال گرائی این ایده است که شما مالک انگیزشی و سطحی از توجه و دقت تفصیلی هستید که همتایی ندارد.با این وجود،مشکل هنگامی اتفاق می افتد که چنان به جزئیات مشغول می شوید که در دیدن آنچه واقعا" در تلاش برای خلق آن هستید دچار قصور می شوید.با دلسوزی و ترحم درک کنید که کمال گرائی نه یک کلمه زشت و نه هم صفتی سزاوار مدال است.
۳)وقف و فداکاری در مقابل وسواس
کارآفرینان،بویژه کارآفرینان جدید دارای اشتیاقی عمیق برای عرضه محصول یا سرویس خودشان به دنیا دقیقا" بر اساس تصور خودشان هستند.این نوع تصور و وقف احتمالا" در گزینش این مسیر به آنها کمک می کند.یک هدیه و موهبت است.اما بد را با خوب در نیامیزید.خود را وقف کامل کاری کردن و دقت زیاد با وسواس ونشخوار فکری برابر نیستند.
۴)انرژی خود را عاقلانه کانالیزه و جهت یابی کنید.
اغلب اوقات،انجام کاری با ارزش تر از انجام دقیقا" درست آن است.معنای اصلی کمال گرا بودن چیست، در مجموع،آیا کار کامل تان هرگز علنی و آشکار می شود؟برخی کارآفرینان ممکن است برای رهایی از فکر یک پروژه دچار مشکل باشند،در اینصورت بمراتب دور از نقطه بهره وری و اثر بخشی مطلوب هستند.توجه خودتان را از چه کارهای نیازمند توجه دیگری دریغ کرده اید.حال آنکه به ترمیم کار دیگری که باید روزها قبل آن را انجام می دادید مشغول شده یا نسبت به آن وسواس دارید؟
۵)از دست دادن کنترل
یک استراتژی برای بهبود کمال گراها واگذار کردن کارهایی به آنها است که سابقا" برایشان فلج کننده بودند.اگر از قبل تیم آماده ای دارید،این روش باید انتقال نرم و روانی باشد. اعضای تیم را بدین علت استخدام کردید که از قبل دارای دانش و مهارت های ضروری جهت کمک به موفقیت کسب و کارتان بودند.اجازه دهید کارهایشان را انجام دهند،اما درک کنید که اشتباهات هم اجتناب ناپذیرند.
تجارب سه کارآفرین ممتاز در خصوص کنترل و مدیریت کمال گرائی بشرح ذیل هستند:
۱)مدیر عامل و بنیان گذار شرکت ModernWell ایالت مینهوستا،بعنوان یک کارآفرین ، بر این باورم که صادق بودن راجع به کشمکش هایم با کمال گرائی در خلق و رشد شرکت عظیم ما سودمند بوده است.اگر چه کمال گرائی می تواند با نقاب "سخت کوشی"،"جزئیات محور"و "حفظ استانداردهای بالا"که همه دارای اهمیت هستند ظاهر شود،اما جنبه های منفی آن می تواند موجب تنزل سطح یک شخص یا شرکت گردد.
احساس شناوری در آب های ناشناخته و نیاز به تصمیم گیری با استفاده هم زمان از دانش و قوه شهود اغلب بدون از هیچ اطمینان واقعی می تواند برای هر کسی دردناک باشد.بخاطر دارم که خیلی اوقات با شوهرم مشکل داشتم و می گفتم"نمی دانم در حال انجام چه کاری هستم.این وضعیت کاملا" ترسناک و گیج کننده است." و او که برای سه دهه گذشته شرکتی را اداره می کند،همواره تقریبا" اینگونه پاسخ می دهد که "به دنیای اداره یک کسب و کار خوش آمدید،من هر روز چنین احساسی را تجربه کرده ام."
ادامه دارد
به هر حال،رهبران تیم باید نرم ها و مقصود بحث را روشن سازند وگرنه با ده دقیقه دشوار و بی لطافت مواجه می شوند چون هرکسی منتظر است تا دیگری صحبت کند.
یکی از تیم هایی که با آن مواجه شدیم در این زمینه از تاکتیک مناسبی برخوردار بود:اعضای تیم در ابتدا با یک فیلم ویدیویی از طریق کامپیوتر رو میزی همدیگر را ملاقات و در ارتباط با محیط کارشان به یکدیگر تورهای مجازی می دادند.بدین طریق بسادگی با چرخاندن دوربین پیرامون اتاق،قادر بودند که محیط کارشان شامل چیزهایی که احتمال دارد موجب حواس پرتی یا بروز اختلال در تمرکز شوندمانند همکارانی که نزدیک به هم در یک فضای باز نشسته اند یا یک دستگاه فتوکپی دم دست را به همکاران دور دست نشان دهند.پس از این تور اعضای تیم دریافتند که بهتر قادرند تا نگرش ها و رفتار همکاران دور دست خویش را تفسیر و درک کنند.
*ارزیابی تیم
با چهار شرط توانمند ساز از ابتدا دستور العملی برای ساخت تیمی اثربخش بسازید.اما حتی اگر وارث یک تیم موجود هستید،می توانید با تمرکز بر چهار شرط بنیادی زمینه موفقیت آن را مهیا سازید.
اما چگونه دریابید که تلاش هایتان در حال اثر گذاری هستند؟هاکمن بدین منظور ارزیابی اثر بخشی تیم با سه معیار خروجی،توانائی همکاری و همدستی و رشد فردی اعضا را پیشنهاد داد.ما دریافته ایم که این معیارها هنوز هم قابل استفاده می باشند،لذا توصیه می کنیم که با گذر زمان رهبران از آنها برای سنجش تیم های خودشان استفاده کنند.روش ایده ال ترکیبی از پایش سطحی منظم برای نگهداری پیشگیرانه و چک های با فواصل زمانی طولانی تر اما عمیق تر در مواقع بروز مشکلات است.
برای پایش مداوم،ما یک چک سریع و ساده را توصیه می کنیم:هر چند ماه،تیم خودتان را بر اساس هر یک از چهار شرط توانمند ساز و همچنین سه معیار اثربخشی تیم ارزیابی کنید.بطور ویژه به شرط با پایین ترین امتیاز و نیز اثربخشی با پایین ترین امتیاز بنگرید و ببینید که چگونه با هم ارتباط دارند.نتایج نشان خواهد داد که تیم کجا بر روی مسیر مناسب جهت حصول به نتیجه مطلوب است و کجا هم ممکن است بزودی با مشکلاتی مواجه شود.
اگر به تشخیصی عمیق تر شاید در مواجهه با عملکردی ضعیف یا یک بحران نیاز دارید،یک ساعت یا بیشتر را به انجام یک ارزیابی مداخله ای اختصاص دهید.بدقت ارتباطات بین شرط توانمند ساز و معیار اثر بخشی با کم ترین امتیاز را بررسی کنید؛مدیرانی که چنین کاری می کنند معمولا" روابط روشنی بین آن دو مورد کشف می کنند که بیانگر مسیری رو به جلو است.
شما می توانید هم چک سریع و هم مداخله عمیق تر را خودتان انجام دهید یا با تفویض اختیار به همه اعضای تیم جهت ارزیابی مجزا، صف بندی کلی را بسنجید.برای چک تیمی،باید نتایج را بصورت گروهی مقایسه کنید.برای یک مداخله تیمی،می توانید با برگزاری کارگاهی تمام و کامل یعنی جائیکه همه اعضا برای بحث و مقایسه نتایج گردهم می آیند اثر را افزایش دهید.چنین روشی نه فقط به شما اطلاعات کاملی می دهد،بلکه نقاط کور بالقوه را هم روشن می سازد،اما اختلافات در دیدگاهها را هم آشکار و حوزه هایی را برای بحث می گشاید.ما دریافته ام که از طریق فرآیند مقایسه مکرر ارزیابی ها ی یک رهبر با تیم،و اعضای تیم با همتایان خودشان عمیق ترین بینش ها بروز می کنند.
کار تیمی هرگز آسان نبوده است،اما در سال های اخیر پیچیده تر شده است.و بنظر می رسد روندهایی که آن را مشکل تر می سازد بطور محتمل ادامه دارند.چون تیم ها بطور فزاینده ای در حال جهانی،مجازی و پروژه محور شدن هستند.انتخاب یک روش اصولی برای تحلیل چگونگی وضعیت تیم تان برای موفقیت و شناسایی جائیکه بهبودهایی مورد نیاز است می تواند اثر عظیمی داشته باشد.
منبع؛ http://hbr org
ترجمه و تلخیص؛ غریب واحدی پور
با این وجود،وابستگی دیجیتال اغلب مانع معاوضه اطلاعات می گردد.در تیم های چهره به چهره،شرکت کنندگان می توانند بر نشانه های زمینه ای و غیر کلامی برای درک آنچه که در جریان است تکیه کنند. برای مثال،موقعی که قدم درون یک جلسه حضوری می گذاریم،بلافاصله می توانیم وضعیت های روانی جمعی و فردی افراد درون اتاق را حس کنیم.همین اطلاعات است که (بطور عمدی یا غیرعمدی)برای مناسب سازی تعاملات بعدی در جلسه مورد استفاده قرار می گیرند. ناچاری تکیه بر ارتباط دیجیتال،انتقال این نوع فهم و درک تعیین کننده را بتدریج فرسوده می سازد.
برخی اثرات اطلاعات ناقص در حین یک جلسه آموزش اجرایی در داروسازی های تکدای ژاپن روشن شدند.شنوندگان تقریبا" 50/50 بین کارکنان ژاپنی و آمریکایی شرکت تقسیم شدند.یکی از مدیران ایالات متحده فرصت را برای پرسیدن سوالی که او را متحیر کرده بود غنیمت شمرد.استراتژی "درد و رنج اشتراکی"تکدا برای مواجهه با اختلافات منطقه زمانی موجب نوبتی کردن برنامه مکالمات کنفرانس در آمریکا و آسیا در زمان آخر شب ها شده بود،ولی او متحیر بود که چرا همکاران ژاپنی مکالمات دیر وقت شبانه خودشان را در محل کار انجام می دهند ،در حالیکه او و همکارانش همیشه در خانه چنین کاری می کنند. همکاران ژاپنی به عواملی مانند تمایل به جدا سازی مرز زندگی و کار،نیاز به همکاران برای پاسخگویی به سوالات زبان و فقدان فضای کافی در خانه اشاره کردند.
اما نتیجه یکسان بود:اگر چه مدیران اجرائی تکدا قصد داشتند که رنج ومحنت را به اشتراک بگذارند،اما این کار را نکرده بودند.آمریکایی ها دفتر کار را در ساعت نرمال ترک می کردند،با خانواده شام می خوردند و در فضای راحت خانه مکالمات تلفنی را انجام می دادند،در حالیکه همکاران ژاپنی آنها در محل کار می ماندند،زمان حضور در کنار خانواده هایشان را از دست می دادند و امیدوار بودند که مکالمات قبل از حرکت آخرین قطار به سمت خانه تمام شوند.لکن در این مورد،مشکل اطلاعات ناقص راجع به وظیفه نبود؛بلکه بحرانی برابر با اطلاعات ناقص یعنی چگونگی تجربه کار و روابط توسط اعضای ژاپنی در مقایسه با اعضای دور دست تیم بود.
خوشبختانه، روش های زیادی وجود دارد که رهبران تیم می توانند بدان طریق بطور فعال یک هویت ودرک اشتراکی را تقویت و موانع همکاری و معاوضه اطلاعات را رفع کنند.یک روش قوی،حصول اطمینان نسبت به این حقیقت است که هر زیر گروهی برای نقش خودش در مورد اهداف کلی تیم احساس ارزش می کند.
با برگشت به داستان آلک،مدیر تیمی که زیر گروههای او برای اقامت در هنگام ماموریت هتل های مجزا رزرو کرده بودند:در حالیکه شام او با همکاران تگزاسی تیم در یک سر میز و همکاران نیوجرسی در سر دیگر شروع شد، ولی با علائم دقیقی که ظهور کرده بود تیم در حال فروپاشی از درون بود.طی هفته های بعد،آلک بر نقش های مهمی مانند طراحی نرم افزار جدید برای پایش راه دور سخت افزار تمرکز کرد که اعضای دو گروه برای برانگیختن تیم و متعهد شدن نسبت به هدف باید ایفا می کردند.او تاکید کرد که هر دو زیر تیم در مهارت های ضروری سهیم هستند و خاطر نشان ساخت که آنها برای موفقیت به همدیگر وابسته اند. برای ساخت پل های بیشتر،چند ماه بعد چندین مرتبه تمام تیم را با خلق تجارب اشتراکی و داستان ها ونقاط برگشت مشترک گردهم آورد.در نتیجه بواسطه تلاش های مستمر او،اعضا هر دو گروه بتدریج تیم را نه بصورت"ما و آنها"بلکه"ما"دیدند.
*می توانید با تمرکز بر چهار شرط بنیادی تیم ها را برای موفقیت آماده کنید.
خیلی از مشارکت کنندگان در تحقیق میدانی و جلسات آموزش اجرائی ما درک مشترک را از طریق تمرینی بنام
"سازماندهی زمان سازمان دهی نشده"یعنی زمان صرف شده در جدول زمانی برای گفتگو در مورد موضوعاتی که ارتباط مستقیم با موضوع جلسه ندارند تقویت کردند.اغلب چنین کاری با رزرو کردن ۱۰دقیقه اول جلسات تیمی برای بحث آزاد انجام می شود.این ایده برای مهیا کردن فرصتی برای اعضا جهت گفتگو راجع به هر جنبه ای از کار یا زندگی روزانه همانند سیاست اداری، خانواده یا رویدادهای شخصی است که ترجیح می دهند.بدین طریق به کارکنان کمک می شود تا تصویر کامل تری از همکاران دور دست،کار و محیط آنها کسب کنند.
ادامه دارد
منبع؛ http://hbr org
ترجمه و تلخیص؛ غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.