۱۳)سرزنش خویشتن برای تروما،همچنانکه ذکر شد، پس از آنکه اتفاق وحشتناکی برای شما رخ می دهد احساس گناه عمومیت دارد،گویی بخاطر وقوع اتفاق سزاوار سرزنش هستید.ذهن ممکن است به سختی روش هایی را مرور کند که بدان طریق می توانستید از تروما اجتناب کنید.
" اگر فقط کار را چند دقیقه ای زودتر رها می کردم."
"در آن ساعت نباید بیرون بودم."
"من باید می دیدم که او در حال آمدن به سمت من است."
"چرا بیشتر مراقب نبودم؟"
استفاده از درک وفهم اتفاقی که رخ داده است برای دیدن اشتباهاتی که مرتکب شده ایم آسان است.اما در واقع به احتمال زیاد برای مسئولیت خودمان در قبال تروما اغراق می کنیم،در نتیجه بطور غیر ضروری احساس گناه می کنیم.مع الوصف،این یک واکنش عمومی پس از تروما است.
۱۴)فکر کردن راجع به کنترل تروما به روشی متفاوت؛تعداد خیلی زیادی از بازماندگان تروما که درمان کرده ام راجع به اینکه چگونه می توانستند واکنش متفاوتی نسبت به تروما داشته باشند سخن گفته اند که من برای هر دو حادثه ام این را تجربه کردم.حال آنکه این هم مثال دیگری از "کنار گود ایستادن و در خصوص تصمیمات کسری از ثانیه آن هم تحت فشار استرس خیلی زیاد حدس و گمانه زدن است".شاید موقعی که روزها یا ساعت ها برای بررسی مجدد وقت داشته باشیم بتوانیم راجع به واکنش بهتر بیندیشیم،اما زندگی در زمان واقعی جریان دارد.
۱۵)ضعیف و بی کفایت پنداشتن خود؛اینکه پس از یک تروما بطریقی خود را نسبت به دیگران کم ارزش تر بشماریم غیر معمول نیست.شاید به خومان بگوئیم ضعیف هستیم که اجازه دادیم چنین اتفاقی بیفتد."بخاطر دارم که راجع به واقعه زورگیری از خودم فکر می کردم که اگر مرعوب کننده ظاهر می شدم و تشر می زدم،من و همسرم هدف قرار نمی گرفتیم .البته این حقیقت را که مهاجم تفنگ همراه داشت نادیده گرفته بودم.همانند خیلی از باورهای مربوط به تروما،اغلب بیش از حد نیاز از خودمان انتقاد می کنیم.
۱۶)انتقاد از واکنش های خود نسبت به تروما؛علاوه بر سرزنش خیلی زیاد خویش برای تجربه تروما،امکان دارد بخاطر ناشادی و نگرانی هم از خودتان دلخور و خشمگین باشید.آنگونه که شخص تروما زده ای به من گفت"چگونه هر کس دیگری بهبود یافته است ولی من نمی توانم؟"در این باور خیلی شایع پس از تروما مبنی بر اینکه"هیچ کس دیگری کشمکش های من را ندارد"تناقضی وجود دارد.زیرا بدیهی است که خیلی از مردم اینگونه احساسی دارند.
* فعالیت خیلی زیاد سیستم عصبی
۱۷)احساس هوشیاری پیوسته؛موقعی به سیستم عصبی یک شوک وحشتناک وارد می شود،بلافاصله آرام نمی گیرد.بلکه برای مدتی برانگیخته می شود،برای احتمال خطر بیشتر هوشیار می ماند.ممکن است بطور مستمر از وقوع اتفاق نامطبوع بیمناک باشید یا بطور پیوسته به وارسی محیط پیرامون برای تهدیدها مشغول شوید.قبلا" آسیب دیده اید و نمی خواهید دوباره دچار شوک و اتفاق غیر منتظره گردید.این فرآیند واقعا" بدان معنا است که مغزتان در حال انجام کارش برای حفاظت از شما است،با اینکه چنین بصیرتی موجب می شود تا دیگر در همه اوقات براحتی احساس عصبی بودن نکنید.
۱۸)دیدن خطر در هر جائی؛موقعی که سیستم عصبی تا حد زیادی با خطر کوک شده است،برای آشکار کردن هر تهدید احتمالی فعال می شود،این احتمالا" بدان معنا است که هشدارهای کاذب زیادی خواهید داشت.ممکن است ببینید که مهاجم در حال قدم زدن به سمت شما است.اما در حالیکه قلبتان در سینه به شدت می زند در می یابید که او فقط همسایه مهربانتان بوده است.امکان دارد با تصور حرکتی از میان گوشه چشمتان متحیر شده و بپرید،ولی بعدا" دریابید که آن فقط بازتابشی از طرف خودتان بوده است.بخاطر دارم شبی در نور خیابان واقعا" با حرکت سایه خودم می پریدم،فکر می کردم کس دیگری در حال قدم زدن پشت سرم هست.
۱۹)به سهولت دچار وحشت زدگی شدن؛ سیستم عصبی که بطور موقت در وضعیت برانگیختگی زیاد قفل شده است با چیزهایی شبیه محکم بستن یک درب وحشت زده می شود.ممکن است خود را بی قرارتر و عصبانی تر بیابید،یا برای برگشت به استاندارد پایه خودتان به زمان طولانی تری نیاز داشته باشید.احساس خشم نسبت به علت وحشت، عمومیت دارد.
۲۰)دشواری خواب؛خواب یک حالت آسیب پذیر است و موقعی که مغز و بدن فعال تر می شوند،احتمالا" به سختی می خوابیم.گویی ذهن می گوید"خطر!زمان خواب نیست!"کابوس ها که عمومیت دارند نیز می توانند در خواب اختلال ایجاد کرده و ما را مجبور به مقاومت در مقابل رفتن به رختخواب کنند.
۲۱)فقدان علاقه به سکس،همانند خواب، مغز پس از تجربه یک تروما می تواند به اجتناب از فعالیت جنسی متمایل شود.درک این مشکل در صورتیکه تروما یک تجاوز جنسی باشد آسان است،چون فعالیت جنسی ممکن است خاطرات دردناک حمله را تحریک کند.حتی اگر تروما ماهیت جنسی نداشته باشد،در بحبوحه بهبودی از یک ترومای اخیر ممکن است کمتر به سکس علاقه مند باشید.به هر حال اگر ترومایی را از سر گذرانده باشید ممکن است خیلی یا تعدادی از این موارد را تجربه کرده باشید،یا ممکن است تجاربی داشته اید که حتی در این لیست نیستند.اما حائز اهمیت است بخاطر داشته باشید که واکنش هر کسی متفاوت است و به واکنش خودتان فضایی بدهید تا دقیقا" چیزی باشد که هست.
در حالیکه این واکنش ها معمول هستند،اما اکثر افراد در می یابند که طی روزها یا ماهها بتدریج متوقف می شوند.اگر پی بردید که برای بهبودی از ترومای خودتان دچار چالش هستید،برای جستجوی کمک حرفه ای درنگ نکنید. برای کشمکش های پسا ترومایی شامل اختلال استرس پسا تروما( PTSD) و افسردگی، درمان های خیلی موثری وجود دارد که تا حد زیادی به اکثریت کسانی که از آنها بهره مند می شوند کمک می کنند.
علاوه برآن،لازم به یادآوری است که همه واکنش های پساترومایی بد نیستند.در حقیقت، در مرحله ای پس از وقوع یک تروما، یکی از واکنش های عمومی "رشد پسا ترومایی" است.
اگر اخیرا" رویداد وحشتناکی را تجربه کرده اید،راجع به تجارب تان از جمله هر کدام از واکنش های عمومی عنوان شده،با یکی از نزدیکان گفتگو کنید.اگر به بحث تان کمک می کند این نوشته را پرینت و در مورد آن سخن بگوئید.در پروسه بهبود ذهن ها و بدن هایمان، اعتماد به کسانی که نگران و مراقب ما هستند خیلی ارزشمند است.
اگر کسی را که نگران و مراقبش هستید اخیرا" اتفاق هولناکی را تجربه کرده است.در صورتیکه قبلا" دریغ کرده اید، اکنون به او اعلام پشتیبانی کنید.در بدترین اوقات زندگی هایمان ،به بهترین نوع حمایت و پشتیبانی یکدیگر نیازمندیم.
منبع؛ https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص:غریب واحدی پور
معهذا،ترس پس از تروما می تواند به اندازه احساساتی که در زمان تروما حس کردیم بد یا بدتر باشد و کما بیش به مدت طولانی تری ادامه یابد.ممکن است احساس کنید که ترس در حال فرونشست است،اما نشانه ای یک یادآوری کننده تروما را برمی انگیزد و ترس شدید برمی گردد.خوشبختانه شبیه بقیه احساسات،اکثر افراد در می یابند که بمروز زمان ترس کاهش می یابد.
۵)خشم؛علاوه بر ترس و اضطراب،خشم یک واکنش خیلی عمومی نسبت به تروما است.ما ممکن است نسبت به شخص یا موقعیت دخیل در وقوع ترومای خودمان احساس خشم کنیم.اگر خودمان را بخاطر آنچه که اتفاق افتاد سرزنش کنیم امکان دارد نسبت به خودمان خشمگین باشیم.ممکن است فقط بیش از حد معمول زودرنج باشیم و به سختی درک کنیم که چرا بر شرکای خود خشم می گیریم و نسبت به رفتار کودکان کمتر صبر و متانت بخرج می دهیم.شبیه همه واکنش های دیگر ،احساس خشم پس از تروما کاملا" نرمال است.
۶)حزن و دلتنگی،ما اغلب پس از یک رویداد خیلی ترومایی احساس غم کرده و گریه می کنیم.گریه کردن می تواند روش سیستم عصبی برای کوتاه آمدن از واکنش جنگ یا گریز باشد،چون گریه کردن در ارتباط با سیستم عصبی پاراسمپاتیک است که ذهن و بدن را آرام می کند.حزن و دلتنگی نیز می تواند ناشی از احساس درهم شکستن توسط دنیایی باشد که احساس می شود بطرز وحشتناکی تهدید کننده است.البته دلتنگی و اندوه موقعی شایع است که تروما ناشی از فقدان کسی باشد که به ما نزدیک بوده است.افزایش و کاهش این احساسات بمرور زمان نرمال است.
۷)احساس گناه؛اگر تروما ناشی از مرگ یا آسیب دیدن فردی از نزدیکان باشد،ممکن است احساس گناه کرده و خود را سرزنش کنیم که نتوانستیم بطریقی از وقوع اتفاق ممانعت کنیم.کهنه سربازان ممکن است در خصوص اقدامات خودشان در راستای انجام وظایف که به مرگ جنگجویان دشمن منجر گردید احساس گناه کنند.یا امکان دارد برای مورد حمله قرار گرفتن و آسیب دیدن خودمان را مسئول بدانیم ،گویی بطریقی ما باعث آنها شده ایم.
۸)احساس کرختی و بی حسی؛گاهی اوقات بجای احساس هیجانات قوی، از نظر احساسی حس می کنیم که فرو ریخته ایم،گویی که از چوب ساخته شده ایم. ممکن است فاقد احساسات مثبتی باشیم که باید موقع وقوع اتفاقات خوب در زندگی هایمان داشته باشیم.بخشی از واکنش بی حسی و کرختی می تواند ناشی از تلاش های خودحفاظتی ذهن و بدن در مواجهه با احساسات خیلی زیاد و مضمحل کننده باشد.
*اجتناب از چیزهای مربوط به تروما
۹)تلاش برای فکر نکردن راجع به رویداد؛طبق تعریف،یک رویداد ترومایی خاطره دلپذیری نیست،بنابراین قابل درک است که بخواهیم راجع به آن فکر نکنیم.همچنانکه عنوان شد،ذهن تمایل دارد که خاطره ترومایی را دوباره مرور کند،بنابراین، برای مدت طولانی دور نگهداشتن ذهن از آن دشوار است.البته با گذر زمان اکثر افراد در می یابند که بخاطر آوردن تروما کمتر دردناک است.
۱۰)اجتناب از چیزهای مربوط به رویداد،گاهی اوقات از مردم،مکان ها یا اشیای مربوط به ترومای خودمان اجتناب می کنیم چون خاطره دردناک را تحریک می کنند.برای مثال،ممکن است از نمایش های تلویزیونی که ما را به یاد رویداد می اندازند اجتناب ورزیم.اوقاتی هم ممکن است از چیزهایی که خطرناک احساس می شوند ،شبیه بخشی از شهر که در آنجا مورد حمله و تجاوز قرار گرفتیم دوری کنیم.پس از یک تروما اجتناب از حضور در جمع شایع است،حتی اگر اتفاق ترومایی بطور مستقیم توسط شخص دیگری صورت نگرفته بود(همانند زلزله).
*تغییرات در چگونگی نگرش نسبت به دنیا و خویشتن
۱۱)دشواری اعتماد به مردم؛موقعی که توسط شخص دیگری مورد حمله قرار می گیریم،به سختی می فهمیم که به چه کسی می توان اعتماد کرد،بویژه اگر با اتفاق متحیر شده و آمادگی هضم آن را نداشته باشیم. ممکن است با احساسی شبیه اینکه"اگر آن شخص توانست به من آسیب برساند،چرا دیگری نتواند؟" مظنون شدن به هر کسی را آغاز کنیم .
لذا،غیر عادی نیست اگر برای حفاظت از خودمان با دیوار خود را از دیگران جدا کنیم.
۱۲)باور به خیلی خطرناک بودن دنیا؛بلافاصله پس از وقوع یک تروما،ذهن احتمالا" دنیا را خیلی خطرناک می بیند.در حقیقت ممکن است قبل از تروما خطر را در دنیا کم تخمین زده باشیم،ولی پس از آن بیشتر تخمین بزنیم.در مجموع،اخیرترین تجربه ما از دنیا بعنوان مکان خیلی تهدید کننده ای است.باورهای ما بتدریج تمایل دارند به سمت حد وسط یعنی این حقیقت گرایش یابند که دنیا زمانی می تواند کاملا" خطرناک و زمان دیگری نسبتا" ایمن باشد.
ادامه دارد
نوشته شده توسط؛دکتر سث جی گیلهن
این نوشته کمک می کند تا از آنچه که پس از یک رویداد وحشت آور انتظار دارید مطلع گردید.
پست شده؛۷سپتامبر ۲۰۱۶
بازنگری شده توسط؛لایبی ما
گاهی اوقات،اکثر ماها در زندگی اتفاق وحشت آوری را تجربه می کنیم.چنین اتفاقی می تواند یک تصادف خودرویی،بلای طبیعی،مشکل اضطراری پزشکی، آتش سوزی یا شاید ترومای اعمال شده توسط شخص دیگری به شکل تجاوز،زد و خورد،بد رفتاری یا سرقت باشد.تروما از دیدن شخص دیگری که بطور جدی آسیب دیده یا به قتل رسیده است یا اطلاع از حادثه ترسناکی که برای فرد محبوب ما اتفاق افتاده است نیز حادث می گردد.
منبع هر چه باشد،تروما بر مغز اثرش را بجامی گذارد.برای مثال،مطالعات پژوهشی پیوسته نشان می دهد که اختلال استرس پساتروما (PTSD)در ارتباط با فعالیت بیشتر در نواحی از مغز است که ترس را پردازش می کنند و فعالیت کمتر در قشر پیش پیشانی مغز است.
در این زمینه دو رویداد ترومایی در زندگی خودم قابل ذکر هستند.اولی در بحبوحه دوره آموزش پس از لیسانس اتفاق افتاد،ولی دومی زمانی رخ داد که در مطالعه و درمان اختلال استرس پسا تروما (PTSD)متخصص شده بودم.تجربه من پس از رویداد دوم خیلی متفاوت بود.چون مقدار زیادی راجع به آنچه که پس از تروما انتظار می رفت آموخته بودم.
در حالیکه واکنش هر کسی نسبت به تروما منحصر بفرد است،اما واکنش های عمومی هستند که اطلاع از آنها می تواند همچنانکه بهبود می یابیم سودمند باشد.
بخشی از سودمندی اطلاع از واکنش های عمومی نسبت به تروما آن است که پس از تروما می توانیم احساس کنیم که ۹۹مشکل داریم؛می ترسیم،نمی توانیم بخوابیم،عصبی هستیم،خشمگینیم و غیره ،پذیرش اینکه همه این مشکلات به تروما مربوط هستند می تواند موجب شود تا آنها را قابل کنترل تر احساس کنیم:در واقع،شاید آنچه که در حال تجربه هستیم یک مشکل با خیلی از جنبه ها باشد.
همچنین سودمند است دریابید که با آغاز فرآیند بهبود،چنین تجاربی محتملا" بهبود می یابند که این نیز می تواند القاء کننده امید باشد.
در حقیقت،گفتگو راجع به این واکنش ها بخشی از مواجهه درمانی طولانی مدت( Prolonged Exposure therapy)است که بهترین روش درمان آزمایش شده برای اختلال استرس پسا تروما است.بعنوان روان درمان ها ما در اینگونه جلسات درمانی خاطر نشان می سازیم که این واکنش ها در میان بازماندگان تروما شایع هستند،خواه شخص به اختلال استرس پسا آسیب دچار شده یا نشده باشد.
بنابراین،برخی از واکنش های عمومی نسبت به یک اتفاق ترومایی کدامند؟
*تجربه مجدد تروما
۱)مرور مجدد خاطره؛خیلی از افراد در می یابند که ذهن بطور مکرر تقریبا"بصورت حلقوی به خاطره ناراحت کننده برمی گردد.این پدیده ممکن است اینگونه احساس شود که مغز در تلاش برای درک تجربه یا پی بردن به این حقیقت است که آیا واکنش بطرز متفاوتی امکان پذیر بود.علت هر چه که باشد،زنده کردن مکرر یک تجربه دردناک می تواند بحد افراط غم افزا باشد،حتی اگر بیشترین توان خود را صرف خارج کردن خاطره از ذهن خود کنیم.
۲)کابوس ها؛در حالیکه تجربه واقعی احتمالا" شبیه یک کابوس احساس می شود،اما پس از یک تروما،شایع است که کابوس های واقعی رویاهای ما را جولانگاه خودشان می سازند.چون سیستم عصبی دچار شوک بزرگی شده است،لذا مغز حتی در ساعات خواب به پردازش رویداد ادامه می دهد.اکثر اوقات کابوس ها در خصوص تجربه دقیق تروما نیستند،اما با آن مضمون های مشترکی مانند خطر،وحشت،تحت تعقیب بودن دارند.ِدر نتیجه، اگر این کابوس ها می توانند در خواب ضعیف که پس از تروما عمومیت دارد ایفای نقش کنند شگفت آور نیست.
۳)فلش بک ها؛یک فلش بک موقعی رخ می دهد که خاطره تروما با علامتی زنده می گردد.در نتیجه احساس می شود که تروما دوباره در حال وقوع است.من فلش بکی را ماهها پس از اولین ترومایم یعنی یک زورگیری خشن موقعی تجربه کردم که دوستی مرا در حال قدم زدن در خیابان دید و جهت خودش را برای نزدیکی به من تغییر داد. در ارتباط با دوستم یا تحرک او،هیچ عامل تهدید کننده ای وجود نداشت. اما بخاطر اینکه مغزم تحرک او را مشابه با تحرک تعرض کننده به من تعبیر کرد هشداری را فعال ساخت.فلش بک ها ناراحت کننده و آشفته ساز هستند چون یک سیل قوی احساسات و خاطرات روشن تروما را دوباره برمی گردانند.
*واکنش های احساسی
۴)ترس و اضطراب؛شاید شایع ترین واکنش احساسی نسبت به تروما احساس هراس و دلواپسی باشد.کاملا" قابل درک است که پس از اتفاق ترسناک باید بترسیم.درحقیقت،مشابه خیلی از این واکنش ها،علامتی مبنی بر عملکرد درست سیستم عصبی ما است.
ادامه دارد
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.