
پنج گام برای کمک به احیای قدرتی که درون خود پنهان کرده اید.
پست شده؛ ۱۹ژوئن۲۰۲۵
۱) جستجو برای قدرت شخصی یک سائق(محرک درونی) انسانی جوهری است.
۲) فقدان یک احساس در خصوص برخورداری از قدرت شخصی مرتبط با سلامت روان ضعیف است.
۳) فلسفه و نیز علم روش گام به گام ساده ای را ارائه می کنند که بدان طریق می توان قدرت شخصی را افزایش داد.
گفته می شود؛ کسانی که به بیرون از خودشان می نگرند در حال رویاپردازی هستند، اما کسانی که به درون خود می نگرند بیدارند. من بر این باورم که تمام قدرت شخصی از درون فرد سرچشمه می گیرد. چالش یافتن فرمولی برای رها سازی آن قدرت است. با کمال تأسف، این چالشی است که در آن اکثر مردم موفق نمی شوند. برای رها سازی قدرت شخصی و مبدل شدن به شخصی که همیشه می خواستید باشید، می توانید در تقاطع فلسفه و علم رمزی بیابید.
همگرایی علم و فلسفه
چهار نویسنده تا حد زیادی به شکل گیری درک ما از قدرت شخصی کمک کرده اند. اول، کنفوسیوس فیلسوف چینی با قاطعیت اعلام کرد که قدرت شخصی از مشاهده دیگران، تجربه شخصی و درون گرایی سرچشمه می گیرد.
استاد روانشناسی دانشگاه استانفورد، آلبرت بندورا بصورت تجربی ثابت کرد که قدرت شخصی( خود کارآمدی) از مشاهده دیگران، تجربه شخصی(بویژه موفقیت های تحصیلی)، خود کنترلی و دلگرمی ناشی از پشتیبانی دیگران حاصل می گردد. بالاخره، دو استاد روانشناسی دانشگاه هار وارد؛ دیوید مک کللند و بی. اف. اسکینر بشدت راجع به ماهیت قدرت شخصی بحث و مجادله کردند. مک کللند باور داشت که جستجو برای قدرت شخصی یک انگیزش انسانی جوهری است. فقدان احساس برخورداری از قدرت شخصی به اعتماد به نفس ضعیف، عزت نفس ضعیف و در برخی موارد اضطراب و افسردگی منجر می گردد.
آیا این می تواند اپیدمی تنهایی و افسردگی فعلی را تقویت کند؟ مک کللند تأیید کرد که اگرچه قدرت می تواند مورد سوء استفاده قرار گیرد و برای نفع شخصی بکار رود، اما موفق ترین رهبران با جستجو برای قدرت تحریک می شوند، اما به استفاده از قدرت خودشان برای پشتیبانی از خیر و نیکی بزرگتری تمایل دارند. آنها با نشان دادن نگرانی کمتری در خصوص کسانی که قلدری کرده یا رشک و حسادت می ورزند، خودشان را از نفوذ طاقت فرسای بالقوه انتقاد آزاد می کنند. این آشکارا شکلی از رها شدگی از خود رأیی است. شاید درسی است که همه باید بیاموزیم.
از سوی دیگر، اسکینر باور داشت که تصور قدرت شخصی یک توهم و خطای حسی است. او با پذیرش قانون اثر ثرندایک، باور داشت که رفتار فرد توسط وقایع محیط شکل می گیرد. با چنان برداشتی، افراد فاقد خودمختاری هستند.
دیوید مک کللند ابتدا مشاورم بود و بعداً دوستم شد. او کل عمر حرفه ای خود را صرف آموزش دیگران در خصوص چگونگی پرورش قدرت کارآفرینی و شخصی کرد. فرد اسکینر کسی بود که برایش احترام قائل بودم، اما با او اشتراکاتی داشتم. اولین گفتگویم با او نسبتاً مجادله برانگیز بود، بدون از هیچ قصد آزار و اذیتی در یک جلسه دانشکده شروع شد، در آنجا قاطعانه گفتم که نه فقط باور دارم انسان ها دارای اراده آزاد و خود کارآمدی هستند، بلکه می تواند پرورش نیز داده شود. طی دوره چند ساله، من شاهد جریان جر و بحث مابین جهان بینی های اسکینر و مک کللند بودم.
نکات آموزنده
بنابراین، از مطالعه قدرت شخصی چه چیزی آموخته ام؟
۱) قدرت شخصی یک سائق(محرک درونی) اساسی درون تجربه انسانی است.
۲) این قدرت با استفاده از فرمول ساده زیر قابل رشد و شکوفایی است. فرمول پرورش قدرت شخصی شامل تمرین و تجربه موارد ذیل است:
مطالعه تاریخ
مشاهده
آموختن از طریق تجربه
درون گرایی(درون اندیشی) و خود کنترلی و
حمایت دیگران
با چنین رویه و تکنیکی، قدرت پیشگویی خود انجام آزاد می گردد که با فرآیند مداوم نگاه به درون و استمرار بیداری(مبدل شدن به شخصیتی که همیشه می خواستید باشید) تقویت می گردد.
توجه: پیشگویی خود انجام (به انگلیسی: Self-fulfilling prophecy) اشاره به مواردی است که رخ دادن قضیه ای نه نتیجه روند طبیعی امور، بلکه نتیجه انتظارات قبلی فرد و اقدامات او برای جلوگیری از محقق شدن قضیه است؛ مثلاً تلقین موضوعی به خود یا دیگران باعث تغییر ناخودآگاه رفتار فرد و در نتیجه محقق شدن آن موضوع در آینده شود، که به آن با عنوان تأثیر انتظارات یاد میشود. برای نمونه کسی که بسیار از بیمار شدن بترسد و با نگرانی، باور پیدا کند که بیمار خواهد شد، با نگرانی زیاد خود ممکن است سیستم ایمنی بدن خود را تضعیف کرده و به این خاطر واقعاً بیمار شود. یا فردی که به طور کلی خوشبین است و دیگران را انسان هایی خوب می داند و انتظار دارد از مردم برخورد خوب ببیند، احتمالاً با خوشرویی با مردم برخورد میکند و در نتیجه از آنها برخورد خوب و خوش اخلاقی می بیند. یا کسی که خود را خوش شانس می داند، بیشتر در رقابت های مختلف شرکت میکند و در نتیجه، ممکن است احتمال برنده شدنش بیشتر شود.
منبع؛ https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص: غریب واحدی پور
{jcomments on}

تعارص واقعاً می تواند صمیمیت را تقویت کند.
پست شده؛ ۱۵سپتامبر۲۰۱۷
هنگامی که با تعارضی مواجه می شوید، آیا از سه گانه؛ عذر خواهی، سازش و موافقت رنج می برید؟ آیا تحت فشار با احتمال بیشتری سازش و مصالحه می کنید یا احساسات واقعی خودتان را پشت تبسمی ناخوشایند یا خنده ای عصبی پنهان می کنید؟ پس از آن، آیا خودتان را در حال نشخوار فکری یا از دست دادن خواب در خصوص موقعیت می یابید؟
اگر به هر یک از این سؤالات «بله» گفتید، تعارضات در روابط موجب اضطراب تان می گردد. موقعی که با عدم موافقت و ناسازگاری جزئی مواجه شوید، ممکن است ذهن تان پاک شود، احساس وحشت (پانیک) یا قربانی شدن کنید. تا نیاموزید که به احساسات دشوار بپردازید و بپذیرید که ناسازگاری ها و عدم موافقت ها در روابط سالم هستند، صمیمیت واقعی ناپایدار باقی می ماند.(مقاله «چگونه تمایل برای محبوب بودن شما را طرد می کند» را بخوانید)
چه چیزی تعارض ها را خیلی ناراحت کننده می سازد؟ آنها ناخوشایند و مغشوش هستند، احساسات ناخواسته را تحریک می کنندو ترس ها و اضطراب های قدیم را دوباره زنده می سازند. برای مثال، هنگامی که با تعارضی مواجه می شوید، قلب تان ممکن است شروع به تند زدن کند، امکان دارد شروع به لرزیدن یا عرق کردن کنید. این واکنش های بدنی اغلب از ترومای گذشته تان سرچشمه می گیرند؛ قوه محرکه ای که حتی موجب می شود تا جزئی ترین تعارضات فلج کننده احساس شوند.
* چگونه تعارض گریز شدید
برای درک اینکه چگونه تعارض گریز شدید، بگذارید نگاهی اجمالی به گذشته تان داشته باشیم و به بررسی دلایل و شرایطی بپردازیم که رفتارهای تعارض گریز را تحریک می کنند.
والدین قلدر و زورگو
موقعی که والدین خیلی سخت گیر و تند خو هستند یا تنبیه خیلی شدید اعمال می کنند، روان کودکان را با اضطراب غیر قابل مدیریتی لبریز می کنند که زخم های هیجانی بجا مانده بهبود نمی یابند. بعنوان بزرگسالان، تعارضات با دیگران این ترومای کودکی را دوباره زنده می کند و می تواند موجب واکنش های وحشتناکی مانند عرق کردن، لرزش یا تپش قلب گردد.
بجای مواجه شدن با مشکلات رنج آور و آشفته ساز در روابط خودتان، به مکانیزمهای دفاعی کودکی مانند انکار، سرکوب و دگرسان بینی خود(مسخ و زوال شخصیت)متمایل می شوید. برای حفاظت از خودتان، ممکن است از نظر هیجانی دور از دیگران باقی بمانید، به تندی و ناگهانی روابط را خاتمه دهید، یا بدون از اخطار دوستی ها را رها کنید. واکنش افراطی دیگر احساس قربانی کردن یا دیو سان و بد جلوه دادن دیگران برای تصدیق و تأیید ترس های خودتان هست.( مقاله « بهبود درد هیجانی: موقعی که زندگی خرد و زمین گیرتان می کند چگونه بهبود می یابید» را بخوانید.)
همشیره ها یا همتایان پرخاشگر
همشیره ها یا همتایان متخاصم به سهولت کودکان آسیب پذیر را آشفته و مستأصل می سازند. بدون از مداخله یک بزرگسال و تنظیم مرزها، حملات تکراری همشیره ها یا همتایان موجب اعمال خسارت عمیق به خودپنداره شکننده یک کودک می گردد. بعنوان یک نتیجه، با احتمال بیشتری از تعارض می گریزید یا نسبت به آن واکنش شدید نشان می دهید. بعنوان یک کودک، مهارت ها برای آموختن مواجهه مطلوب با تعارض هرگز به شما آموزش داده نشده است. بنابراین، بعنوان یک بزرگسال، هنگامی که روابط دشوار می شوند ابزارهای کمی در اختیار دارید.
فقدان یک والد یا سرپرست
هنگامی که یک والد یا سرپرست مهربان برای دلجویی و آرام سازی یک کودک مظطرب در دسترس نباشد، آن کودک برای صمیمیت و اعتماد در کشمکش است. بعنوان یک بزرگسال، موقعی تعارضی بروز می کند، با احتمال بیشتری منزوی شده یا کنارهگیری می کند. ممکن است خونسرد، بی تفاوت یا غیر قابل دسترس ظاهر شوید، اما در باطن با احساسات پوچی و بی ارزشی در کشمکش باشید.تعداد اندکی ماهیت اصلی شما را می دانند چون خودتان را از دیگران پنهان می کنید.
مواجهه و رسیدگی به تعارضات
هر رابطه ای بطور محتمل با گیرها و مشکلاتی مواجه می شود. سه روشی که اجتناب از تعارض موجب تعارض بیشتر در روابط می گردد بشرح ذیل هستند:
۱) احساسات واقعی خودتان را پنهان می کنید.
۲) سرخوردگی و ناامیدی را ذخیره می کنید.
۳) از نیازهای خودتان غفلت می کنید
آموختن مواجهه و رسیدگی به تعارص پنداره تان را تثبیت و اعتماد به نفس تان را تقویت می کند. از همه مهم تر، اینکه شما را به دیگران نزدیک تر می سازد. چند توصیه برای بخاطر سپاری بشرح ذیل هستند:
۱) بی پرده و بلند سخن بگوئید
موقع مواجه شدن با یک تعارض یا عدم موافقت، خود را متعهد کنید که بلند و بی پرده سخن بگوئید. در میان گذاشتن احساسات خودتان با دوستان از طریق ایمیل یا پست آنلاین نظریات چنین نخواهد بود. امکان دارد که بطور لحظه ای احساس آرامش خاطر و آسایش کنید، اما این گزینه ها تقریباً هیچ یا مقدار کمی رشد بدنبال دارند و اغلب بصورت پرخاشگری منفعلانه رخ می دهند. اگر در مواجهه با کسی احساس وحشت یا اضطراب می کنید، یک دوست یا همکار را همراه داشته باشید. بسیار مهم است که هر کاری می توانید انجام دهید تا تعارض را بطور مستقیم متوجه شخص مورد نظر کنید.
۲) با تعارض دوست شوید
اجتناب از تعارض ارتباطات صادقانه را قطع می کند. خیلی از ناخوشی های مربوط به استرس از احساسات منکوب شده و ناکامی های مسدود شده سرچشمه می گیرند. بپذیرید که تعارضات و عدم موافقت ها اجتناب ناپذیرند. قاطع و با اعتماد به نفس باشید، بجای گریختن از تعارصات، به سمت آنها بدوید، بجای نشخوار فکری، بکوشید آنها را در زمان واقعی و چهره به چهره رفع کنید. هر چه تعارضات را صریح تر و پوست کنده تر متوجه کسانی کنید که شما را دلسرد کرده و آزار می دهند، با احتمال کمتری با دوره های افسردگی، دلتنگی و تنهائی در کشمکش خواهید بود.
۳) به یک گروه درمانی بپیوندید
گروههای درمانی فضای فوق العاده ای برای بهبود مهارت های بین فردی، پروردن صمیمیت بهتر با دیگران و آموختن رفع سودمند تعارضات هستند. در بحث از اضطراب اجتماعی یا رفع تمایلات تعارض گریزی، نمی توانید بر قدرت یک گروه غالب شوید.( مقاله«چگونه گروه کمک می کند» را مطالعه کنید.)
از تعارض گریزی تا قابلیت انعطاف در مقابل تعارض
دنیا مکان آشفته ای است، چون انسان ها نمی دانند چگونه تعارضات را بطریقی صلح آمیز مدیریت کنند. برخلاف تکانه های مخربی که بنظر می رسد بطور طبیعی بروز می کنند، باید قابلیت رفع تعارضات بدون از توسل به ستیز هیجانی پرورش داده شود. شبیه هر مهارتی، کسب این مهارت مستلزم صرف کار است. آموختن برای رفع تعارضات با گفتگو شجاعت می خواهد: معابر جدید را در ارتباط، نزدیکی و صمیمت کشف خواهید کرد.
منبع؛ https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص: غریب واحدی پور

همه هیجانات و نه فقط هیجانات منفی، تابو هستند.
پست شده ؛ ۱۱دسامبر۲۰۲۳
نکات کلیدی:
۱) برای اینکه از نظر هیجانی شاد و سالم باشید به یک خانواده بی عیب وکامل نیاز ندارید، بلکه خانواده تان باید « بقدر کفایت خوب» باشد.
۲) کسانی که در خانواده های بی توجه نسبت به هیجانات بزرگ می شوند، ممکن است احساس کنند که مشکلی وجود دارد، اما نمی دانند چیست.
۳) اگر خانواده تان نسبت به احساسات بی توجه باشد، برای مراقبت از خودتان کارهایی وجود دارد که می توانید انجام دهید.
بعنوان بزرگسالان، اکثر ما تمایل به حداقل سازی اثری داریم که خانواده پیدایش یا آنچه که درمانگران« خانواده اصلی و نسبی» می نامند بر گزینش ها و زندگی های روزانه ما دارند. اما واقعیت این است که خانواده پیدایش و آن خانواده ای که پرورش تان داد هنوز هم با اثر گذاری بر احساسات، واکنش ها و گزینش هایتان در مغز بزرگسالی تان باقی مانده است.
در سال ۱۹۵۳ دی. دبلیو وینی کات مفهوم « مادر بقدر کفایت خوب» را برای اولین مرتبه در کتاب نوین خودش بنام« بازی و واقعیت» معرفی کرد. سخنان او از طریق مرتبط ساختن روش تجربه رابطه با والدین در کودکی با روش ارتباطی بعنوان یک بزرگسال، حوزه روانشناسی و سلامت روان را تا ابد تغییر داد. مفهوم اساسی او این بود که نیازی نیست یک والد کامل و بی عیب داشته باشید تا بسیارخوب شوید، فقط نیاز است والدی داشته باشید که « بقدر کفایت خوب» باشد.
مطالعه تحقیقی در سال ۲۰۱۹ توسط سوزن وود هوس روشن ساخت که یک والد برای «بقدر کفایت خوب» بودن فقط ۵۰ درصد وقت را درست رفتار کند مطلوب است.
*غفلت هیجانی کودکی
غفلت هیجانی کودکی زمانی رخ می دهد که والدین تان بقدر کفایت از هیجانات و نیازهای هیجانی تان غفلت می کنند. یعنی اینکه به آنچه احساس می کنید بی توجه هستند، از احساسات تان نمی پرسند، در سطحی احساسی با شما ارتباط برقرار نمی کنند یا احساسات تان را بقدر کفایت تصدیق و تأیید نمی کنند.
والدین بی توجه نسبت به هیجانات، معمولاً هیچ درک و فهمی در خصوص غفلت از هیجانات کودکان خودشان ندارند. آنها معمولاً کسانی هستند که بطور کلی متمایل به نادیده گرفتن احساسات خودشان، دوستان، خانواده، همکاران و کودکان هستند. امکان دارد نیت خوبی داشته باشند، توجه و مراقبت کنند و قصد انجام بهترین کار را برای کودکانشان داشته باشند. لذا احتمالاً هیچ درک و تصوری از آنچه که از دست می دهند ندارند.
چنین وضعیتی می تواند خیلی از خانوادههای بی توجه نسبت به هیجانات را برای مشاهده مشکل دچار چالش کند. آنها بدرستی به آشکارترین روش ها « بقدر کفایت» خوب هستند. امکان دارد برای شما خانه، غذا، پوشاک و ایاب و ذهاب ها برای تمرین فوتبال را مهیا کنند. اما راجع به مشکلاتی که با آنها مواجه می شوید با شما گفتگوهای رک و صریح ندارند، موقعی که دوستانتان احساسات تان را جریحه دار می کنند بقدر کفایت تسکین تان نمی دهند یا چگونگی توجه، نام گذاری و مدیریت هیجانات را یادتان نمی دهند.
نقص منحصر بفرد خانواده بی توجه نسبت به هیجانات، هیجانی است. ممکن است در آغوش گرفتن ها، پول، غذا و پوشاک بقدر مکفی باشد. اما در چنین خانواده ای مدیریت مهیا کردن آگاهی هیجانی، تصدیق و تأیید، دلسوزی یا مراقبت هیجانی برای کودکان صورت نگیرد.
این چیزی است که درک یا شناسایی آن برای خانواده بی توجه به هیجانات دشوار است. بر خلاف، سوء استفاده هیجانی یا غفلت فیزیکی، دیدن قصور ها و نقایص هیجانی دشوار است.
بعنوان روانشناسی که با بزرگسالان بزرگ شده با تجربه غفلت هیجانی کودکی کار می کنم، مشاهده کرده ام که چگونه چنین غفلتی بر روابط افراد با خانوادههای اصلی و نسبی شان اثر می گذارد. چنین تجربه ای اغلب به خلق بزرگسالانی منجر می گردد که می دانند مشکلی دارند، و لی درک و تصوری از آن مشکل ندارند و با احساسات خودشان در ارتباط با خانواده هایشان گیج و پریشان هستند.
* هشت علامت غفلت هیجانی برای جستجو در خانواده تان
۱) مکالمات خانواده به موضوعات سطحی متمایل است، یعنی اینکه بندرت راجع به موضوعات هیجانی، پر معنی و هدفمند، دردناک یا منفی است. این وضعیت ممکن است حتی مکالمات را کسل کننده سازد.
۲) گاهی اوقات نسبت به والدین خود احساس دلخوری یا خشم بدون علتی دارید(که ممکن است راجع به آن احساس گناه کنید).
۳) به اتفاقات خانوادگی با امید لذت بردن می روید، اما اغلب با احساس پوچی و دلسردی جدا می شوید.
۴) مشکلات بین فردی یا دشوار در خانواده معمولاً بجای رسیدگی کردن مستقیم، مورد غفلت قرار می گیرند.
۵) اینگونه احساس می شود که همشیره ها در حال رقابت با همدیگرند، اما مطمئن نیستید که برای چه چیزی است.
۶) مهربانی و عاطفه در خانواده تان از طریق عمل و اقدام انجام می شود(انجام کارهایی برای دیگران) و خیلی با کلمات یا ابراز هیجانی صورت نمی گیرد.
۷) شاید نه فقط هیجانات منفی، بلکه همه هیجانات در خانواده تان تابو بنظر می رسند.
۸) هنگامی که با خانواده تان هستید بطرز شگفت آوری احساس تنهایی یا رها شدگی می کنید.
اعضای خانواده بی توجه نسبت به هیجانات، رنج می برند. از آنچه که گفته نمی شود، به اشتراک گذاشته نمی شود، راجع به آن گفتگو نمی شود، مورد توجه قرار نمی گیرد و تأیید و تصدیق نمی شود رنج می کشند. در صورتیکه خانواده شما نسبت به هیجانات بی توجه باشد، موقع گذران وقت با آنها دقت کنید متوجه برخی از علامات فوق می شوید.
شبیه کیک قشنگی که بدون از شکر کافی پخته شود. آنچه که ممکن است خوب و فاخر بنظر برسد، خوب و فاخر نیست. خانواده بی توجه نسبت به هیجانات از فقدان کافی یک عنصر سازنده کلیدی رنج می برد که ممکن است آشکار نباشد اما تا حد زیادی برای خوشی و کیفیت زندگی مهم است. احساسات که باید ارتباطات و صمیمیت در خانواده را شیرین کنند مدفون شده اند.
بدین علت است که موقعی به خانواده خودتان می رسید احساس کسلی، آزردگی، نومیدی، سرکوب شدگی یا تنهایی می کنید. بدین خاطر است که نام گذاری مشکل غفلت هیجانی کودکی و اتخاذ تصمیم آگاهانه برای مبارزه با آن در زندگی تان خیلی مهم است.
* چه کاری می توانید انجام دهید
نمی توانید خانواده تان را درست کنید و نیازی برای تلاش در این خصوص ندارید. اما قادرید که تغییر خودتان را آغاز کنید. یک ایتم از لیست هشت ایتمی فوق را که برای زندگی شما صادق است انتخاب کنید و رفتار به روشی متضاد را در زندگی خود تان شروع کنید.
راجع به چیزهای معنی دار و هدفمند گفتگو کنید، با احساس گناه برای احساسات خودتان بجنگید، موقعی که با خانواده تان هستید بر خود مراقبتی تمرکز کنید، راجع به مشکلات دشوار گفتگو کنید، محبت، مهربانی و صمیمیت خودتان نسبت به دیگران را در سخنان تان ابراز کنید و با هیجانات منفی خودتان مواجه شوید. نباید این کار را بطور کامل انجام دهید. فقط نیاز است که آن را بقدر کفایت انجام دهید.
عده زیادی از افراد خوب در موقعیت شما بوده اند و قبل از شما نیز این مشکل را تجربه کرده اند و تعداد بیشتری هم همین اکنون با شما در حال تجربه هستند. آخرین اما نه کم اهمیت ترین و مهم تر از همه موارد این است که لطفاً بدانید تنها نیستید.
https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص؛ غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.