*موفقیت را تجسم کنید و موقعی که نمی توانید نتایج را کنترل کنید بپذیرید.
هر اندازه که رویداد یا کار محتمل الوقوعی مشابه یک عامل عمده تغییر دهنده زندگی بنظر آید،یک احتمال خیلی قوی وجود دارد که واقعا" چنین نباشد.بلکه فقط وظیفه دیگری برای انجام دادن باشد.
از خودتان سوالات ذیل را بپرسید:
۱)آیا این نگرانی سودمندی است؟
۲)آیا هیچ کاری وجود دارد که بتوانم انجام دهم؟
۳)آیا مشکل بطور کامل از کنترل من خارج است؟
اضطراب اغلب موقعی رخ می دهد که احساس تردید و فقدان کنترل می کنیم.برای رفع و رجوع آن،از خود گفتگویی مثبت بهره ببرید،بر نتایج خوب بالقوه تمرکز کنید،و برای موقعیت آماده شوید تا با احساس راحتی با آن مواجه شوید.
*استراتژی هایی برای اضطراب پایان روز
برای خیلی از ماها،خوابیدن سخت است،چون موقع خواب در حال پردازش و تفکر در خصوص رویدادهای روز هستیم.اغلب نیز بیش از حد برانگیخته شده و از قبل ذهن خود را به آنچه که باید روز بعد انجام دهیم مشغول می کنیم،بنابراین،نگرانی و اضطراب اضافی را پیشاپیش آینده فکنی می کنیم.
موقعی که احساس می کنید آن تفکرات منفی در حال بروز هستند،به خود یک "توقف!" ملایم،اما موکد دادن می تواند خیلی موثر باشد.
بسته به شرایط، می توانید آن را با صدای بلند یا درون ذهن تان بگوئید.اما می تواند روش خیلی خوبی برای در نطفه خفه کردن آن تفکرات خودشکنانه باشد.
تصدیق می کنید که قبلا" هم این شرایط را تجربه کرده اید،و نگرانی در گذشته هیچ فایده ای نداشته است.بدی موقعیت بندرت تا حدی است که در ذهن خود می سازید.
اگرچه موقع تلاش برای خوابیدن،ضرورتا" نمی خواهید که اضطراب را به شور و هیجان مبدل کنید،اما شناسایی و توقف فرآیندهای تفکر مضر مهم است.
این شیوه از تکنیک های مشابه برای نام گذاری مجدد اضطراب تان بعنوان شور وتهییج استفاده می کند،بطور کلی در ارتباط با آگاهی کامل نسبت به تفکرات خود و بدست آوردن کنترل مجدد بر احساسات خویش است.
*حرف آخر
اضطراب فقط سر پوشی بر شور و تهییج است که شما را متنفر می سازد،بنابراین سرپوش های لعنتی را کنار بزنید،زیرا هیچ کس برای آن اضطراب لعنتی وقت ندارد.
بدست آوردن کنترل مجدد بر روی جنبه هایی از زندگی خود که می توانید تغییر دهید و رها کردن آنهایی که نمی توانید تغییر دهید حیاتی است. اکثر اضطراب ها را می توانید از طریق آگاهی در خصوص فرآیندهای فکری که برانگیزاننده آنها هستند و طرح و بیان مجدد آن تفکرات مدیریت کنید.
بمجرد اینکه اختلال اضطرابی بروز می کند،تبدیل مجدد تفکرات منفی به مثبت بطرز فزاینده ای مشکل می شود ،بنابراین برای دستیابی به یک دیدگاه مثبت باید همین اکنون گام هایی بردارید.
منبع:Source: greatist.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
گاهی اوقات،همه چیز نسبی است.یک قهرمان المپیک ممکن است با سهولت بیشتری توپ آغاز مسابقات المپیک را بعنوان شور و تهییج تجربه کند،چون یک فوران آدرنالین درون مغز ترشح می شود و سر آخر هم یک جایزه بالقوه وجود دارد.در موقعیت اضطراب آفرین دیگر،برای مثال هنگامی که فردی باید موضوعی را برای رئیس خود ارائه کند امکان دارد گرایش بیشتری به عصبی شدن داشته باشد.
اما اگر با دیدی کلان بنگرید،در هر دو موقعیت زیر نظر و هدف قضاوت هستید،بنابراین تفاوت در چیست؟
تفاوت در چگونگی احساس ما نسبت به خودمان و نیز موقعیت است که اغلب ناشی از اطمینان نسبت به خود و چگونگی طرح و سازماندهی شرایط در اذهان ما است.
*اضطراب ها را قبل از آغاز و اثر گذاری دوباره نام گذاری کنید
اگر در حال طرح و بیان موضوعی برای مخاطب هستید و همان حالت عصبی درونی آشنا را احساس می کنید،قبل از شروع خود گفتگویی منفی،خود را متوقف سازید.
این نقطه ای است که بر واکنش خود کنترل دارید و می توانید جمله منفی را که می خواستید به خودتان بگوئید به جمله ای مثبت مبدل کنید.
برای مثال،امکان دارد هنگام رفتن بطرف جایگاه با خود بیندیشید که،"من کاملا" عصبی هستم ،اطمینان دارم که دچار لکنت زبان شده و خودم را ضایع می کنم."
اما این فرصتی است که می توانید تغییر ایجاد کرده و به خود بگوئید:من می خواهم از این شور و تهییج برای تمرکز جهت بلند و روشن سخن گفتن استفاده کنم،قوی و اثر گذار خواهم بود،خیلی در خصوص فرصت هایی که ممکن است در پی داشته باشد هیجان زده ام."
ترفندهای ساده ای مشابه این می تواند زمینه ساز موفقیت باشد.
*کنترل در مقابل نفوذ؛چگونگی طرح و سازماندهی مجدد تفکرات منفی
در حالیکه ما نمی توانیم هر چیزی را کنترل کنیم،اما با بیشترین احتمال می توانیم بر آن نفوذ یا اثر داشته باشیم.
و اگر بتوانیم بر چیزی نفوذ داشته باشیم،بر آن قدرت داریم.بعنوان روشی برای آموزش بهتر خود جهت برخورداری از یک زندگی مهییج تر و با غم و پریشانی کمتر، تمرینات ذیل را انجام دهید:
۱)یک تیکه کاغذ را از وسط تا کنید.
۲)سمت چپ را "ستون A"و سمت راست را "ستونB"بنامید.
۳)راجع به تفکرات و عباراتی بیندیشید که ممکن است عمدتا" آنها بکار ببرید،در حالیکه می توانند موجب ناخرسندی،کاهش لذت و شادی یا اضطراب گردند.در ستون A،چند تفکر یا جملاتی را بنویسیدکه ممکن است شما را مضطرب ساخته یا روزانه به منفی نگری وادارند.
۴)در ستونB،تفکرات اضطراب آفرین را به روشی مثبت دوباره تغییر داده و بنویسید.
برای مثال:
تفکر اضطراب آفرین:می دانم که آنچه را می خواهم حین ارائه موضوع بیان کنم فراموش کرده و شرمسار می شوم.
مثبت سازی شده:واقعا" هیجان زده ام که برای صحبت دعوت شده ام.خود را آماده کرده ام و شگفت انگیز خواهد بود.
یا:
تفکر اضطراب آفرین:امروز روز خیلی بدی است.خیلی خسته ام و حتی هنوز از در خارج نشده ام.
مثبت سازی شده :می خواهم به خودم رخصت دهم تا کامل نباشم،می خواهم از خودم مراقبت کنم،قصد دارم کاری را که می توانم انجام دهم تا امروزم خیلی خوب شود.
*آمادگی می تواند بلیط خروج از اضطراب باشد
برنامه ریزی برای اتفاقات محتمل آینده نیز می تواند به احساس امنیت بیشتر کمک کند.
برای مثال، اگر وقت اضافی صرف آموختن سرودها کنید،با احتمال کمتری آنها را در نمایش فراموش می کنید و موقعی بدانید که برای نمایش وقت صرف کرده اید،احساس بهتری نسبت به آن خواهید داشت.
اگر بدانید که تمام وسایل راحتی مطلوب ،سرگرمی ها و سایر لوازم مورد نیاز سفر را مهیا کرده اید، امکان دارد راجع به پرواز کمتر مضطرب شوید.لیستی تهیه کنید و یک یا دو روز قبل از پرواز آن را آماده کنید.
بطور مشابه،می توانید برای سخنرانی نکاتی را یادداشت کنید یا برخی نکات یا حکایت ها را جهت مکالمه و گفتگوی کوتاه در پارتی آماده کنید.
آمادگی به معنای فاجعه سازی و پیش بینی وقوع بدترین نتایج احتمالی نیست،بلکه به مفهوم هر اقدامی به منظور احساس اطمینان و دلگرم سازی خویش در مواجهه با اتفاقات ناراحت کننده است.
بمجرد اینکه یکی از این موقعیت ها در مسیرتان اتفاق می افتد،می توانید شروع به ساخت مجموعه ای از مراجع مثبت یعنی لحظاتی کنید که می توانید بخاطر آورید و بگوئید"ها،در مجموع خیلی بد نبود."
ادامه دارد
منبع:Source: greatist.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
به روز رسانی شده در ۴ژانویه۲۰۲۱
شور و برانگیختگی اغلب خودش را بعنوان اضطراب پنهان می کند و اضطراب هیجانی کاملا" طبیعی است.
لکن،اگر مورد توجه و درمان قرار نگیرد به اختلال اضطراب منجر می گردد که بنا به گزارش ممیزی موسسه های ملی سلامت سال گذشته ۱۹/۱درصد بزرگسالان آمریکایی آن را تجربه کرده اند.
آموختن چگونگی پردازش اضطراب بعنوان شور وبرانگیختگی، گامی در جهت درست برای کنترل احساسات اضطراب خیلی شدید است.
هنگامی که تیم تان ثانیه ها برای برنده شدن در جام جهانی فاصله دارد،ممکن است در خصوص یک شکست ناگهانی احساس اضطراب کنید،اما تبدیل چنین احساسی به شور و هیجان پیروزی آسان است.هر دو این واکنش ها سرچشمه یکسانی دارند،اما چگونگی پاسخ شما مشخص کننده احساس و هیجانی است که تجربه می کنید.
البته،اگر یک اختلال اضطراب داشته باشید،چنین وضعیتی ضرورتا" درست نیست.در این صورت اضطراب نمی تواند به شور و هیجان مبدل شود،زیرا یک سیگنال خیلی واقعی بدن مبنی بر وجود احتمال خطر است.
هنگامی که اتوبوسی باسرعت کامل به فرد نزدیک می شود،نباید هیجان زده شود.گاهی اوقات برای رهائی از یک وضعیت خطرناک باید بقدر کفایت مضطرب بود.
اما واقعا" برای تبدیل احساسات و تفکرات منفی به مثبت فرصت های فراوانی وجود دارد.چگونگی تبدیل اضطراب به احساس نیرومند شور وهیجان بشرح ذیل است.
*شور و هیجان در مقابل اضطراب،سرچشمه شیمیایی یکسان،حس متفاوت
این دو هیجان برانگیزاننده از طریق ارتباطاتی که با آنها برقرار می کنیم از هم جدا می شوند.
هنگامی که اضطراب را تجربه می کنید،اولین اتفاق آن است که حس هایتان محیط را وارسی و مشاهده می کنند و فوران کورتیزون درون مغز را احساس می کنید چون واکنش جنگ یا گریز برای نجات شروع به تحریک می کند.
این یک غریزه انسانی است که برای حس خطر و واکنش سریع رشد وتکامل یافته است،بدین علت است که همه چیز طی ثانیه ها اتفاق می افتد.
اما بخش دیگر این واکنش،توانائی به یادآوردن تجربه قبلی است و این نقطه شروع تفاوت اضطراب و شور و هیجان است.
برای مثال،اگر در گذشته هنگام ایراد نطق عمومی مضطرب شده اید،احتمالا" دوباره هنگام حرکت به سمت جایگاه سخنرانی مضطرب خواهید شد.
تفاوت بین اضطراب سالم و ناسالم، رابطه با این محرک و بروز یا عدم بروز احساس ترس در مواجهه با آن است.
*تمایز بین اضطراب بد وخوب
اگر یک ماشین،شخص یا پیانوی در حال سقوط نزدیک است به شما برخورد کند،باید احساس ترس و اضطراب داشته باشید.چنان اضطرابی ما را به مد جنگ یا گریز می برد.این گونه ترس و اضطراب موجب می شد تا نیاکان کم و بیش خزپوش و غارنشین ما از تهدیدها و خطرات بگریزند.
با این تفاوت که اکنون ما روزانه در حال گریختن از ببرهای دشنه دندان نیستیم،بلکه تکامل ما تعریف "تهدید"را تغییر داده است.
بدین علت است که اکنون بعنوان مثال قبل از یک مصاحبه شغلی احساس اضطراب می کنیم.حال آنکه نه مصاحبه گر تهدیدی برای سلامت بدنی ما است(اگر چنین بود،احتمالا" باید پیشنهاد شغل را رد می کردیم)،و نه هم بدست نیاوردن شغل امکان دارد که منجر به کاهش امنیت یا در معرض خطر قرار دادن زندگی ما گردد.
بنابراین،مغزها و بدن های مدرن ما به همان روش نیاکان غارنشین مان واکنش نشان می دهند.
در حالیکه روش هایی برای مواجهه با یک مصاحبه شغلی جهت کاهش اضطراب و تقویت احتمال موفقیت وجود دارد،با این وجود حتی اگر چه شایسته بوده و قطعا" سزاوار بدست آوردن نقش هستید اما این یک نگرانی فراخور و متناسبی است.
مثالی پیچیده تر از نوع اضطراب ناسالم،اضطرابی است که موقعی در معرض هیچ خطر ویژه ای نیستید بروز می کند،اما به هر حال بدنتان آن واکنش را برمی انگیزاند.
این نوع اضطراب می تواند به شکل ترس های مربوط به ملاقات افراد جدید یا احساس محبوس شدن در یک جمعیت عظیم باشد.اما چون در این موقعیت ها واقعا" در معرض خطر نیستید،تلاش برای تبدیل آن ترس به شور و هیجان پر خطر و غیر ایمن نیست.
این جائی است که می توانید و باید برای احساس بهتر جهد و کوشش کنید.
*گذاشتن سرپوش شور و هیجان بر روی اضطراب کمک می کند تا عملکرد بیش از حد معمولی داشته باشیم
نتایج تحقیق بیانگر آن است که اگر اضطراب را از نو بعنوان شور و هیجان ارزیابی کنیم،واقعا" عملکرد بهتری خواهیم داشت.
هر هیجان و احساسی سه مولفه دارد:
۱)چگونگی واکنش بدن های ما نسبت به آن
۲)چگونگی بیان یا بروز آن
۳)چگونگی تجربه آن
پس از آن،این احساسات را خوب یا بد نام گذاری می کنیم..
ادامه دارد
منبع:Source: greatist.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.