{jcomments on}
بی اثر سازی روایات ناسالم کودکتان، در حالیکه روایات سالم را تقویت می کنید.
به روز شده؛ ۲۰مارس۲۰۲۵
نکات کلیدی:
۱) بی اثر سازی روایات ناسالم با نام گذاری هیجانات کودک، سپس نام گذاری خود روایت شروع می شود.
۲) روایات ناسالم اغلب مستلزم اقدامات یا اعمال والدین هستند؛ بی اثرگذاری روایت مستلزم یک ترمیم رابطه است.
۳) والدین می توانند از طریق مقابله فعال با روایات ناسالم، به تقویت رشد روایات سالم کمک کنند.
این مقاله بخش ۲ مقاله «هفت روایت از رایج ترین روایات ناسالم در ذهن کودکان» است.
از آنجا که همه چیز ممکن است، روایات ناسالم می توانند در ذهن کودکان شکل بگیرند، اما والدین چه کاری می توانند انجام دهند؟
* ابتدا، هیجانات کودک را نام گذاری کنید
روایات پیرامون احساسات برجسته یک کودک شکل می گیرند.
فرض کنید کودکی از سوزن زدن در مطب دکتر وحشت زده می شود و روایتی می سازد که دکترها آزار دهنده هستند. موقعی که والدین این احساسات را بطور علنی بیان و در مورد آنها گفتگو کنند، بطوریکه کودک بتواند آنها را پردازش کند، کمتر احتمال دارد که روایت غیر دقیقی در ذهن خودش بسازد.
بنابراین چگونه هیجانات را نام گذاری کنید؟ این به سن کودک تان بستگی دارد.
امکان دارد به کودک دو ساله بگوئید،« شما احساس وحشت و هراس می کنید» اما در گفتگو با کودک سه ساله، می توانید اضافه کنید که « شما دچار وحشت و هراس هستید، چون فکر می کنید که آمپول دکتر آسیب می زند.»
همچنانکه کودک تان بزرگ تر می شود، می توانید اضافه کنید که احساسات از کجا می آیند. برای مثال، در گفتگو با کودک پنج ساله، می توانید عنوان کنید که،« می گوئید از من متنفرید چون به دکتر اجازه می دهم آمپولت بزند. خوب، می پذیرم. اما فکر می کنم که از آمپولخیلی وحشت دارید و از اینکه نظرتان پرسیده نمی شود دچار نفرت هستید.»
* سپس روایت را نام گذاری کنید
ابتدا با توجه به احساسات کودک تان، او را قادر می سازید تا به عقیده و نظر خودش جلب شود، این کاری است که موقع نام گذاری روایت انجام می دهید. سرانجام، به او کمک می کنید تا دریابد که روایت بی معنا است.
برای فرمول بندی اینکه چه چیزی می تواند روایت باشد، به رفتار کودک خودتان توجه کنید، از شم و قوه درونی خود بهره ببرید، در مثال فوق، روایات متفاوتی بشرح ذیل ممکن است شکل بگیرد:
دکترها بجای کمک، به من آسیب می رسانند.
والدین ام طرف من نیستند، بلکه طرف دکتر هستند.
من نمی توانم به کسانی اعتماد کنم که تصور می شود قصد کمک دارند.
به یک کودک کودکستانی ممکن است بگوئید،« می دانم آمپول ها آزار می رسانند، اما من و دکترها برای کمک اینجا هستیم.» یا،« می دانم آمپول ها موجب آزارتان می شوند، ولی اطمینان دارم ایمن و در امان هستید.»
برای کودک پنج ساله، می توانید روشن تر و صریح تر بیان کنید: « گفتید از من متنفرید، فکر می کنم احساس کردید که نه طرف شما، بلکه طرف دکترم. اما من همیشه طرف شما هستم. همواره در حال حفظ ایمنی و سلامتی تان هستم، حتی موقعی که اینگونه احساس نشود.»
توجه داشته باشید که اینجا والدین، روایت مبتنی بر هیجان و ناسالم کودک را نام گذاری می کنند، سپس روایت دقیق تر و سالم تری عرضه می کنند.
* اصلاح روابط
خیلی از روایات ناسالم در بخش یک(هفت روایت از رایج ترین روایات ناسالم در ذهن کودکان) ناشی از کنش ها و ناکنش های ما هستند: دو شغله ایم، خونسردی خودمان را از دست می دهیم و فریاد می زنیم یا همشیره ای با نیازهای وافر بیشترین توجه ما را به خودش جلب می کند.
در نهایت، کودک شکافی در رابطه با ما تجربه کرده است و این نیاز به اصلاح دارد.
پنج گام اصلاحی در روابط بشرح ذیل هستند. فرآیند با گفتگو راجع به تجربه و احساسات کودک، سپس تصحیح سوءتفاهم ها یا برداشت های نادرست او آغاز می شود.
۱) آنچه را که اتفاق افتاد از دیدگاه کودک تان توصیف کنید.
اکنون با تصور اینکه کودکتان چگونه احساس کرد در صدد همدلی هستید.
برای کودکی که رفع نیازهای خیلی زیاد همشیره اش بیشترین توجه تان را می گیرد، می توانید بگوئید که« شب گذشته موقعی برای مدیریت برادر تان، کتاب خواندن برای شما را متوقف کردم، می دانم که غیر منصفانه احساس می شد، گویی او مهم تر از خواندن کتاب برای شما بود.»
۲) به احساسات کودک خودتان گوش بدهید و آنها را تأیید کنید.
کودک را دعوت کنید تا احساساتش را با شما در میان بگذارد. این زمان زیر سوال بردن احساسات کودک نیست، بلکه پذیرش آنها است. سپس برای اینکه به او نشان دهید که واقعاً احساساتش را درک کرده اید بطور مختصر گفته هایش را تکرار کنید.
۳) به نقش خودتان اقرار کنید.
این گام به معنای پذیرش چگونگی ایفای نقش تان در بروز مشکل است و می تواند دشوار باشد. بویژه هنگامی دشوار است که احساس می کنید هیچ کار اشتباهی انجام نداده اید( یعنی دو شغله بودن و خستگی و بی رمقی انتخاب شما نیست!)
دوباره دیدگاه خودتان را کنار بگذارید و با گفتن اینکه« می دانم بقدر کفایت در دسترس نیستم و موقعی به خانه می رسم اغلب خیلی خسته ام و اطمینان دارم که این وضعیت برای شما خیلی دشوار است.» بر تجربه کودک تان تمرکز کنید،
۴) برنامه خودتان برای تغییر را تشریح کنید.
در این مرحله، نیاز به ارائه جزئیات خیلی زیادی نیست. فقط به کودک تان می گوئید که در حال قبول مسئولیت و انجام امور بطریق متفاوتی هستید. مثلاً می توانید بگوئید که،« واقعاً می دانم زود عصبانی می شوم و به سختی در تلاشم که آرام تر بمانم.»
۵) هر گونه سوءتفاهم و درک نادرست را رفع کنید.
بعد از اینکه راجع به احساسات کودک خودتان صحبت کرده اید، این بخش آخر را که در آن به هوش او متوسل می شوید بیشتر قادرند بشنوند. اکنون، در حال ارائه اطلاعات و حقایق برای مقابله با هر سناریویی هستید که کودک برای توضیح اتفاق ساخته است.
برای مثال، امکان دارد بگوئید،« من دو شغله ام چون به پول نیاز داریم. همین حالا نمی توانم وضعیت را تغییر دهم. اما در تلاشم که پول بیشتری برایتان پس انداز کنم.« یا،« برادرت چالش های زیادی دارد که واقعاً انجام کارها را برای او دشوار ساخته است، بنابراین کمک زیادی می خواهد. می دانم که در مقایسه با شما به توجه بیشتری نیاز دارد و چنین وضعیتی را منصفانه احساس نمی کنید. اما آنچه واقعاً منصفانه است این است که هر چه را نیاز دارید بدست آورید.» یا،« آرزو می کنم که آمپول دکتر به شما آزار نرساند، اما می دانم آن را تحمل می کنید و برای مدتی طولانی سلامتی تان را حفظ می کند.
ترمیم و جبران: یک نظریه نهایی
موقعی رابطه تان را با کودک خودتان ترمیم می کنید، اگر هیچ نتیجهای نداشته باشد، حداقل به او می گوئید که مهم است. شکافی در ارتباط تان وجود داشته است، پس از اینکه دوباره ارتباط را برقرار کنید، بدین طریق روایاتی حیاتی خلق می شود که شالوده عزت نفس کودک می شود.
* روایات سالمی خلق کنید که در تضاد با یک روایت ناسالم باشند.
چرا روایت ناسالم را با روایت سالمی جایگزین نمی کنید؟
برای مثال، اگر رفتار کودک تان بیانگر عزت نفس پایین است، فرصت هایی بیابید تا به او خاطر نشان سازید که چقدر شگفت انگیز است. در این خصوص برای پشتیبانی از سخن خودتان باید مدرک متقاعد کننده ای مهیا کنید، نیازی نیست که حتماً رفتار خارق العاده ای داشته باشد، فقط کارهای کوچک( شبیه تمیزکردن بشقاب خودش موقعی که از او می خواهید) خوب بودنش را اثبات می کند.
بخاطر داشته باشید که بی اثر سازی یک روایت ناسالم مستلزم صرف زمان است. برای اینکه روایت جدیدی تثبیت شود، برای ماههاچند مرتبه در هر روز باید مرتب خاطر نشان سازید که کودکان چقدر فوق العاده است.
https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص؛ غریب واحدی پور
{jcomments on}
پست شده؛ ۱۰اکتبر۲۰۲۲
نکات کلیدی:
۱) می توانید با برقراری و تقویت یک رابطه سالم و ایمن با یک بازمانده تروما، به بهبود او کمک کنید
۲) از گفتن،« نیاز دارید که راجع به آن گفتگو کنید»، «زمان گذر از این موقعیت است» یا« اجازه دهید تا به شما کمک کنم.» اجتناب ورزید.
۳) در عوض فقط پیشنهاد دهید که « اگر نیاز به گفتگو دارید من برای گوش دادن در خدمتم» یا«من چگونه می توانم کمک کنم؟»
«من نمی دانم چه بگویم» عبارتی است که اغلب از خانواده و دوستان بازماندگان تروما می شنوم. اگر عزیزی دارید که یک بازمانده تروما است، روابط تان با او می تواند اثر مثبتی بر بهبودش داشته باشد. بدین خاطر یک رابطه ایمن و سالم با او برقرار و آن را تقویت کنید، این رابطه کمک می کند تا بدانیم چه چیزی به او بگوئیم و چه چیزی نگوئیم.
در خصوص استفاده یا اجتناب از عبارات ذیل بیندیشید:
۱) بجای گفتن اینکه،« اتفاق مربوط به گذشته است،» سعی کنید بگوئید که،« شما اکنون سالم و ایمن هستید.»
احساس ایمن و سالم بودن بخشی حیاتی از پروسه بهبودی تروما است. بازماندگان تروما می دانند که تجارب آنها مربوط به گذشته است. لکن، احساس می کنند که اکنون در حال وقوع هستند. بجای تلاش برای اینکه بازمانده را متقاعد کنید که تجارب ترومایی اش خاتمه یافته است، یادآوری کنید که اکنون سالم و ایمن است.
۲) بجای گفتن اینکه،« نیاز دارید که راجع به اتفاق گفتگو کنید.» سعی کنید بگوئید که« اگر نیاز به گفتگو دارید من برای گوش دادن در خدمتم.»
همه بازماندگان نیاز به گفتگو راجع به تجاربشان ندارند. آنها ممکن است داستان خودشان را بارها گفته باشند، بطریقی که دیگر انجام چنین کاری برای آنها سودمند نباشد؛ گفتن دوباره داستان بجای بهبودی، ممکن است موجب زنده شده دوباره تجربه ترومایی شود. خیلی از بازماندگان گفتگو را سودمند نمی یابند، بلکه بر مکانیزم های مقابله ای و بهبود دهنده دیگر تکیه می کنند. بجای فرض را بر نیاز به گفتگو دانستن، فقط یادآوری کنید که اگر بخواهند برای شنیدن در دسترس هستید.
۳) بجای گفتن اینکه،« اوضاع بهتر خواهد شد» سعی کنید بگوئید که« درک می کنم و متوجه می شوم که رنج و درد می کشید.»
شاهد رنج هیجانی دیگران بودن، سخت است. لذا ممکن است وسوسه شوید تلاش کنید تا با اظهارات مثبت رنج آنها را مرتفع سازید. لکن، این تلاش ها توسط بازماندگان ممکن است بعنوان کوشش هایی جهت حداقل سازی درد و رنج شان تعبیر شود، سعی کنید به منظور مهیا سازی فضایی ایمن برای تجربه و بیان چگونگی احساس شان، تجارب هیجانی آنها را تأیید کنید.
۴) بجای گفتن اینکه،« باید به آنها(متجاوزین) فرصت دیگری بدهید» سعی کنید بگوئید که،« من به نیازتان برای تعیین مرزها احترام می گذارم.»
موقعی که متجاوز یک عضو خانواده، دوست، همسر یا شخص با نفوذ و مهمی باشد، ممکن است بخواهید به بازمانده کمک کنید تا روابط خودش با آن فرد را ترمیم کند. با این وجود، بازماندگان ممکن است احساس ایمن نکنند یا برای چنین کاری آماده نباشند. در حقیقت، ممکن است هرگز رابطه را ترمیم نکنند یا حتی دوباره در آن درگیر نشوند. بهتر است که تصمیم شان برای اولویت بندی ایمنی و سلامت خودشان را بپذیرید، حتی اگر درک نکنید یا با آن موافق نباشید.
۵) بجای گفتن اینکه،« زمان گذر از این موقعیت است» سعی کنید بگوئید که« من اینجا در خدمت شما هستم.»
بازماندگان نمی توانند به روش خروج خودشان از تجربه واکنش های تروما فکر کنند یا آن را طلب کنند. اگر می توانستند، قبلاً چنین کاری را انجام می دادند. بجای فشار آوردن به بازماندگان برای بهبود، به آنها امکان دهید تا بدانند همچنانکه بهبود می یابند در خدمتشان هستید. بهبود تروما می تواند فرآیندی طولانی باشد و نیاز دارند که دوستان و نزدیکانشان آگاه باشند که بهبودشان یک سفر خواهد بود.
۶) بجای گفتن اینکه،« اجازه دهید به شما کمک کنم» سعی کنید بگوئید که،« من چگونه می توانم کمک کنم؟»
بهبودی از تروما برای هر بازمانده ای متفاوت است، اطلاع از اینکه چگونه به فرد ویژه ای کمک کنید می تواند دشوار باشد. فرض نکنید که به بهترین وجه می دانید چگونه کمک کنید. بلکه، از شخص بپرسید که چگونه می توانید به او کمک کنید و اعتماد کنید که می داند چه چیزی نیاز دارد.
۷) بجای گفتن اینکه،« نیاز دارید که از خشم خودتان فارغ شوید» سعی کنید بگوئید که« البته شما خشمگین هستید.»
ممکن است موقعی که بازماندگان ابراز خشم می کنند احساس ناخوشایندی داشته باشید و این رنج و ناراحتی باعث شود تا بخواهید آن را رفع کرده، فرونشانده یا خاموش کنید. حال آنکه این روش بندرت اثر بخش است. در حقیقت، می تواند توانایی یک بازمانده برای پردازش خشم خودش را که معمولاً برای بهبود نیاز است، تخریب کند. بلکه، برای کمک به آنها، تأیید و تصدیق هیجانی نیاز است، تا همچنانکه خشم شان را پردازش می کنند احساس امنیت و حمایت کنند.
۸) بجای گفتن اینکه،« شما سزاوار و مستحق هستید که بقدر کفایت خوب باشید» سعی کنید بگوئید که« من باور دارم که شما مستحق و سزاوارید که بقدر کفایت خوب باشید زیرا...»
بازماندگان ترومای رشدی اغلب عزت نفس پایین را تجربه می کنند. موقعی می شنوید که بازمانده ای می گوید،« من بقدر کفایت خوب نیستم»، «من بی ارزشم» یا«مستحق نیستم» گفتن اینکه در اشتباه هستند وسوسه انگیز است. لکن، اینگونه رفتار برای رسیدن بازماندگان به خود ارزشی و عزت نفس کمک نمی کند و می تواند رفتاری رئیس مآبانه احساس شود.
در عوض، راجع به چگونگی درک خودتان و کارآزمودگی بازمانده گفتگو کنید و برای پشتیبانی از باورهایتان برای او دلیل ویژه بیاورید. احتمالأ بی درنگ با شما موافقت نمی کند، اما رفتار مطلوبی است: شما در حال تلاش برای متقاعد کردن او نیستید. بلکه، در حال کاشت دانه هایی هستید که ممکن است رشد کنند و به توانائی تصدیق و پذیرش خود ارزشی و عزت نفس او کمک کنند.
۹) بجای گفتن اینکه،« این اتفاق شما را قویتر ساخته است» سعی کنید بگوئید که« این اتفاق بر شما اثر چشمگیری گذاشته است.»
تروما می تواند زمینه ساز بهره مندی باز مانده از قابلیت ها و قدرت های مسلمی گردد که غیر ترومایی ها ممکن نیست از آنها بهره مند شوند. با این وجود، ذکر این مزیت همیشه سودمند نیست، چون می تواند بصورت مثبت نگری سمی احساس شود که اغلب مستلزم نادیده گرفتن هیجانات منفی و واکنش نسبت به پریشانی و اندوه از طریق اطمینان آفرینی کاذب است. در عوض، تصدیق کنید که چگونه تجارب باز مانده بر او اثر گذاشته است. این تصدیق می تواند برای پردازش و انتقال تجارب به بازمانده کمک کند.
۱۰) بجای پرسیدن،« چرا زودتر به من نگفتید؟» بگوئید « برای اعتماد تان به من متشکرم.»
دلایل خیلی زیادی وجود دارد که بازماندگان تروما به مردم در مورد تجارب خودشان چیزی نمی گویند و اکثراً به شما مربوط نمی شوند. شناخت و پذیرش ترومای رشدی می تواند دشوار باشد و خیلی از بازماندگان می گویند که از اثر تجارب شان تا سال ها بعد مطلع نبوده اند. بجای پرسش از برنامه زمانی بازمانده، از اینکه اکنون بقدر کفایت برای گفتگو راجع به تجارب خودش به شما اعتماد کرده است، قدردانی کنید.
مضاف بر این موارد؛ هیچ چیزی نگوئید. با آنها در سکوت بنشینید.
سکوت می تواند ناخوشایند احساس شود، با این وجود دقیقاً می تواند چیزی باشد که بازماندگان نیاز دارند. سکوت فضا و زمانی برای پردازش افکار، احساسات و حس های فیزیکی ارائه می دهد که برای بهبود ضروری است. علاوه بر آن، بازماندگان می توانند در حین لحظات سکوت، احساس امنیت و در ارتباط بودن با کسی کنند.
اگر کسی را که از او مراقبت می کنید، یک بازمانده تروما است، از طریق تقویت روابط تان با او می توانید بخش سالمی از پروسه بهبودش باشید.
منبع؛ https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص: غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.