هر مرحله از زندگی هر عضو خانواده را گرامی دارید.مهم نیست چقدر خوب درک می کنیم که چنین چیزی ممکن نیست،اما با نومیدی از پدر و مادر می خواهیم که روش زندگی خود را تغییر ندهندواز بچه ها نیز می خواهیم که تا ابد در خانه بمانند.ولی بهترین روش برای پذیرفتن احساسی آن حقیقت،استقبال از تغییر است.ترس طبیعی ناشی از پیر شدن والدین را بپذیرید اما از آگاهی احساسی و همدلی استفاده کنید تا دریابید که چگونه می توانید این لحظه را برای ویژگی های منحصربفردش گرامی دارید.اکنون چه چیزی را خود و والدینتان می توانید به اشتراک بگذارید که در گذشته امکان پذیر نبوده است؟آیا می توانید خوشی و سرگرمی را حفظ کنید،با این وجود مطمئن باشید که هر کسی در سیستم پشتیبانی خانواده احساس سودمندی و ارزش می کند،حتی ا گر چه نقش ها و مسئولیت ها باید تغییر کنند؟
اگر مطمئن نیستید که چه چیزی اثر خواهد کرد،بپرسید. پذیرش کامل ترس از تغییر می تواند طرح موضوعاتی را که ممکن است در گذشته ناهنجار می دانستید آسانتر سازد.شاید والدین فقط منتظر اشارات شما باشند.احساس آنها را درک کنید.در یک جو خانوادگی سالم،قابل انعطاف،تغییر فقط یکی از فرصت های زیادی است که باید بدان طریق یکدیگر را توانمند سازید.
*استفاده از هوش هیجانی برای گذران کردن با خویشاوندان بالغ
دو عنصر فقدان زمان و وفور خاطرات احساسی روابط موزون با والدین و همشیره های بزرگسال،بستگان سببی و فرزندان بزرگسال را تهدید می کنند.این دو عنصر به ترسی افزوده می شوند که با نیاز های همدیگر تحت فشار طاقت فرسا قرار می گیریم،اگر هر چیزی را به این خویشاوندان بالغ بدهیم نیازهای خودمان را رها می کنیم.ما به سرمایه گذاری زمان جهت پی بردن به بیشترین چیزی که والدین از ما می خواهند،حفظ دوستی های نزدیک با برادران و خواهران و دور هم جمع شدن بدون از هیج لطیفه و جوکی حتی مکتوب راجع به خانواده های خود پسند،ستیزگر نیاز داریم.
اما هوش هیجانی به ما انرژی و خلاقیت خیلی زیادی می دهد بطوریکه مطالبات این روابط نیازی نیست که سنگین باشد.ما تغییر را همچنانکه در افراد رخ می دهد با شناخت خاطرات احساسی موقعی که برانگیخته می شوند تشخیص می دهیم.
با قوی نگهداشتنEQخود، مواجهات با خانواده بالغ شما دیگر با پاک سازی پس از اشتباهات و مدیریت بحران هایی که قبلا" منتج به بدبختی و مصیبت می شدند برجسته نمی شوند.
*بهبود روابط با فرزندان بالغ
خیلی از والدین بی میل هستند دریابند که نمی توانند فقط راحت بنشینند و از میوه های کارشان وقتی که بطور موفقیت آمیزی فرزندان خودشان را به دوران بلوغ رسانده اند لذت ببرند.هیچ رابطه ای پایدار نمی ماند.فاکتور کلیدی برای یک رابطه در حال پیشرفت موفقیت آمیز با فرزندان بالغ خود توانائی رفع و رجوع تغییر و رشدی است که قبل از ایفای تعهدات نسبت به همدیگر حاصل می شود.باید خطوط ارتباط احساسی خود را باز نگهدارید؛فرزندانتان ممکن است در حرفه ،عشق و دوستی های خود در این مرحله از زندگی غرق شده باشند.به آنها امکان دهید تا بدانند چگونه احساس می کنید و از آنها انتظار رفع چه نیازی را دارید.
اگرفقط اخیرا" EQخود را بهبود داده اید،البته ممکن است نیاز باشد تا برخی اصلاحات و نیز تغییراتی در سبک تعامل با فرزندانتان داشته باشید.آیا بخاطر نصیحت اجباری یا تحمیل انتخاب های خود بر آنان از شما دوری می کنند؟آیا در رابطه ،نومیدی و قضاوتی بیش از تحمل آنها وارد می کنید؟آیا با همدلی به چگونگی احساس فرزندانتان راجع به انتخاب های آنها گوش داده اید؟آیا سعی کرده اید دریابید که نیازهای منحصر بفرد آنها چه هستند؟برخی فرزندان بالغ فاصله خود را با این احساس که از تجارب گذشته با شما آسیب دیده اند حفظ می کنند ؛در این حالت تنها روش بهبود روابط عمل به این توصیه ها است؛راجع به آسیب او بشنوید و بپذیرید که اشتباه کردید.چند روش برای پل زدن شکاف ها بشرح ذیل هستند:
ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
پیشگیری از خودکشی با شناسایی علائم هشدار و جدی گرفتن آنها آغاز می شود.اگر فکر می کنید که یک دوست یا عضوخانواده شما متمایل به خودکشی است،برای کمک به نجات یک انسان کارهای زیادی می توانید انجام دهید.
*درک خودکشی
سازمان بهداشت جهانی تخمین می زند که هر سال تفریبا" یک میلیون نفر با خودکشی می میرند.چه عاملی افراد خیلی زیادی را تحریک می کند که جان خودشان را بگیرند؟برای کسانی که در چنگال های نومیدی و افسردگی متمایل به خودکشی گرفتار نیستند،درک عاملی که محرک خیلی از افراد برای گرفتن جان آنها است مشکل است.اما یک شخص متمایل به خودکشی گرفتار درد و محنت خیلی زیادی است بطریقی که نمی تواند گزینه دیگری را ببیند.خودکشی تلاشی از روی ناچاری برای فرار از درد و رنج غیر قابل تحملی است.یک شخص متمایل به خودکشی بخاطر کور شدگی ناشی از احساسات خود بیزاری،نومیدی و انزوا بجز مرگ نمی تواند هیچ راه رهائی بیابد.اما علی رغم تمایل چنین افرادی برای توقف درد،اکثر آنها برای پایان دادن به حیات خود دچار کشمکش هستند.آرزو دارند که آلترناتیوی برای خودکشی داشتند،اما نمی توانند درست آن را ببینند.
*تصورات غلط عمومی راجع به خودکشی
افسانه:کسانی که راجع به خودکشی گفتگو می کنند واقعا" خودکشی نمی کنند.
حقیقت:تقریبا" هر کسی که برای خودکشی تلاش می کند برخی نشانه ها و هشدارها را ارائه می دهد.حتی اشارات غیر مستقیم به مرگ یا خودکشی را نادیده نگیرید.اظهاراتی شبیه"موقعی که من می میرم،متاثر می شوید،"،"هیچ راه خروجی نمی توانم ببینم."صرفنظر از اینکه چقدر اتفاقی یا بصورت جوک گفته می شوند ممکن است احساسات جدی برای میل به خودکشی را مشخص کنند.
افسانه: هرکسی سعی می کند خودش را بکشد باید دیوانه باشد.
حقیقت :اکثر افرادی که تمایل به خودکشی دارند روان پریش و مجنون نیستند.آنها آشفته،اندوهگین،افسرده یا نومید هستند،اما پریشانی خیلی زیاد ودرد احساسی ضرورتا" علائم بیماری روانی نیستند.
افسانه:اگر فردی تصمیم به کشتن خود بگیرد،هیچ چیزی نمی تواند او را متوقف کند.
حقیقت:حتی یک فرد با افسردگی خیلی شدید احساسات درهم و برهمی در مورد مرگ دارد و در نوسان بین تمایل به زنده ماندن و مردن هست.بجای تمایل به مرگ،فقط می خواهدکه درد متوقف شود و انگیزه او برای خاتمه دادن به عمر تا ابد دوام ندارد.
افسانه:کسانی که با خودکشی می میرند تمایلی به جستجوی کمک ندارند.
حقیقت:خیلی از افراد سعی می کنند قبل از تلاش برای خودکشی کمک بگیرند.در حقیقت،مطالعات بیانگر آن است که بیش از ۵۰درصد قربانیان خودکشی در شش ماه قبل از مرگ کمک پزشکی جستجو کرده اند.
افسانه:گفتگو راجع به خودکشی ممکن است به فردی ایده بدهد.
حقیقت:نمی توانید با گفتگو راجع به خودکشی به فردی ایده های خودکشی بدهید.در عوض،عکس آن درست است.گفتگوی روشن و صادقانه راجع به احساسات و تفکرات خودکشی گرایانه می تواند به نجات یک زندگی کمک کند.
*علائم هشدار خودکشی
هر گفتگو یا رفتاری در خصوص تمایل به خودکشی را جدی بگیرید.نه فقط علامت هشداری است که فرد در حال اندیشیدن به خودکشی است،بلکه فریادی برای کمک است.
اکثر افراد دارای تمایل به خودکشی در خصوص قصد خودشان علائم و سیگنال های هشداری نشان می دهند.بهترین روش پیشگیری از خودکشی شناخت این علائم هشدار و آگاهی از چگونگی واکنش در صورت کشف آنها است.اگر باور دارید که یک دوست یا عضو خانواده تمایل به خودکشی دارد،با خاطر نشان ساختن آلترناتیوها،نشان دادن اینکه مراقب او هستید و دخیل کردن روانشناس یا دکتر می توانید در پیشگیری از خودکشی او نقشی ایفا کنید.
علائم هشدار اصلی برای خودکشی شامل گفتگو راجع به کشتن یا آسیب زدن به خود،گفتگو یا نوشتن زیاد راجع به مرگ یا مردن،و جستجوی چیزهای مانند اسلحه و مواد می باشند که می توانند در تلاش به خودکشی مورد استفاده قرار گیرند.این سیگنال ها حتی در صورتیکه شخص دارای اختلال خلق و خو مانند افسردگی یا اختلال دو قطبی ،رنج کشیدن از وابستگی به الکل ،سابقه تلاش برای خودکشی یا یک سابقه خودکشی خانوادگی باشد خطرناک تر هستند.
یک علامت خودکشی ظریف تر ،اما با خطرات برابر نومیدی است.مطالعات مشخص کرده است که نومیدی یک عامل پیش بینی کننده قوی خودکشی است.کسانی که احساس نومیدی می کنند ممکن است راجع به احساسات غیر قابل تحمل حرف بزنند،یک آینده غم افزا را پیش بینی کنند و بیان کنند که چشم انتظار هیچ چیزی نیستند.
ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
۸-به اشتباه خود نسبت به هرکسی از جمله اعضای جوانتر خانواده اعتراف کنید،هر وقت به کسی که دوستش دارید زیان می رسانید،ابراز تاسف کنید،فروتنی و کمال احساسی را مدل کنید.می توانید ثابت کنید که هیچ کسی کامل نیست،اما هر کسی می تواند در هر سنی بیاموزد.عذر خواهی کردن ثابت می کند که می توانید خودتان را ببخشید و بخشیدن دیگران را نیز آسانتر می سازد.
۹-نیازهای منحصر بفرد هر فردی را کشف کنید.نمی توانید فرض کنید که مادر بزرگ و فرزند سه ساله تان نیازهای مشابه ای دارند یا آنکه سال بعد نیز هر یک نیازهای یکسانی دارند.موقعی شک دارید،بپرسید.
۱۰-در ابراز عشق و محبت بخشنده باشید.هر فردی در یک خانواده(بویژه فرزندان خردسال)به اطمینان آفرینی احساسی با کلمات محبت آمیز،حرکات بدن و نگاهها نیاز دارد.کسانی که تقاضای حداقل توجه احساسی می کنند ممکن است به آن بیشترین نیاز را داشته باشند.
*بنیان های هوش احساسی در خانواده
ابتدا به خود نگاه کنید.خانواده یک سیستم تشکیل شده از افراد وابسته به یکدیگر است،اما بدان معنی نیست که بتوانید خانواده را برای روش زندگی امروز خود سرزنش کنید،هیچ کس بیش از خودتان نمی تواند همسر و فرزندانتان را برای شادی شخصی شما مسئول نگهدارد.بهترین امید برای رفع هر مشکل خانوادگی توجه به سلامت احساسی خود می باشد.موقعی با این باور رفتار می کنید که حق دارید و متعهد هستید که نیازهای احساسی خود را ابراز و از آنها دفاع کنید،خانواده نیز متوجه خواهد شد که استقلال احساسی شما نه فقط به نفع خود شما،بلکه به نفع تمام خانواده است و ممکن است تمام اعضای خانواده بسرعت از الگوی شما پیروی کنند.
بخاطر داشته باشید که ثبات اعتماد می سازد.مطالعات نشان داده است که فقدان ثبات اعتماد را تخریب می کند.فعال و غیر فعال کردن آگاهی احساسی موجب می شود تا کسانی که دوستشان دارید و به شما وابسته هستند بویژه بچه ها گیج و هراسان شوند.بدان علت است که فعال نگهداشتن آگاهی خود در ارتباط با خانواده خیلی مهم است.
بپذیرید که نزدیک بودن به معنای همزاد و مشابه بودن نیست.گاهی اوقات روابط خانوادگی چشم ما را بر روی یکتایی کسانی که دوستشان داریم می بندد.غرور در زنجیره خانواده می تواند فراموش کردن این حقیقت را آسان سازد.نباید انتظار داشته باشید که استعدادی مشابه همشیره های خود داشته باشید،حتی اگر چه ممکن است با آنها شباهت خیلی زیادی داشته باشید؛یا ضرورتا" بطور دقیق جاپای والدین خود بگذارید؛یا تمام اوقات فراغت خود را فقط بخاطر اینکه ازدواج کرده اید با همسر خود بگذرانید.
بخاطر داشته باشید که شناختن افراد در تمام طول زندگی تان به معنای درک آنها نیست."من شما را می شناختم موقعی..."به معنای این نیست که شما را اکنون هم می شناسم،مهم نیست که همیشه چقدر شما را دوست داشته ام.ما همه تغییر می کنیم، با این وجود بنظر می رسد که هر یک از ما فقط تغییر را در خودمان می بینیم.
چقدر خشمگین کننده است که موقعی پنجاه و پنج ساله هستید بعنوان برادر کوچولوی شخصی معرفی شوید،یا در حالیکه مدیر عامل شرکت خود هستید همیشه همانند ۱۴سالگی که سر به هوا بودید با شما رفتار شود.اکنون که همدلی کسب کرده اید می توانید با مدل کردن توجهی که دوست دارید دریافت کنید به آرامی خانواده خود را از الگوهای راکد تعامل دور سازید.موقعی که با خانواده هستید بطور اتوماتیک پناهگاه محاوره ای گفتگو در خصوص زمان های قدیم را جستجو نکنید.بپرسید که چه چیزی جدید است و با استخراج جزئیات و سپس گوش دادن با بدن و ذهن نشان دهید که واقعا" دقت می کنید.
خیلی مراقب خاطرات احساسی مخرب باشید.مشاهده سی سالگی خود در حالیکه به یکی از والدین با صدای پنج سالگی جواب می دهید به شما احساس ضعف و نومیدی می دهد.با هوش هیجانی نیازی به حفظ خویش از افتادن در دام خاطرات احساسی ندارید.
هر وقت که در ارتباط با خانواده احساس می کنید اوضاع از کنترل خارج شده است خواه دلخوری از خود برای داشتن رفتاری شبیه یک کودک با والدین خودش یا دچار عذاب وجدان شدن بخاطر فرونشاندن خشم خود بر روی همسر بیگناه و فرزندان باشد،یک لحظه به خاطراتی بیندیشید که در حال تاثیر بر روی رفتار امروزتان هستند.
ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
اگر در جستجوی بهبود روابط خود با اعضای خانوده تان هستید؟بیاموزید که چگونه هوش هیجانی(EQ) موثرترین ابزارتان جهت غلبه بر اختلافات و تقویت پیوندها است.
*هوش هیجانی در خانواده
هیچ نهادی شبیه خانواده نیست.انتظار می رود کسانی که از طریق خون و ازدواج با ما در ارتباط هستند نزدیک ترین متحدان و بزرگترین منابع پشتیبانی و محبت ما باشند.لکن،اکثر اوقات،تعاملات ما با خانواده مملو از سوء تفاهم ها ،خشم،پرخاش و آزار است.کسانی که باید بشناسیم و به بهترین وجه شناخته شده اند ,سر آخر احساسی شبیه غریبه ها و متخاصمین دارند.
خانواده مکانی است که اولین و قویترین خاطرات احساسی و هیجانی ما ساخته می شوند و زمینه استمرار بروز آنها نیز مهیا می گردد.به همین دلیل جائی که سایر تلاش ها برای هماهنگی خانواده عقیم می ماند استفاده از هوش هیجانی(احساسی) موفق آمیز است.آگاهی و همدلی فعال یعنی توانائی برای هشیار بودن،پذیرش و شناخت دائم از رفتار و تفکرات خودمان و دیگران به ما می گوید که چگونه به نیازهای یکدیگر پاسخ گوئیم.
هوش هیجانی بطور غیر قابل باوری در خانواده قدرتمند است زیرا شما را در وضعیت کنترل روابط خود با والدین،فرزندان ،هم شیره ها ،بستگان و خانواده گسترده قرار می دهد.موقعی که می دانید چگونه احساس می کنید،تحت تاثیر هیجانات و احساسات دیگران قرار نمی گیرید و هر کس دیگری را در خصوص نزاع و تعارض درون خانواده سرزنش نمی کنید.بنابراین اکثر تکنیک ها برای بهبود روابط خانوادگی حول محورانتقال احساسات به کسانی قرار دارند که از آنها مراقب می کنیم،چون روابط نزدیک بر احساسات متمرکز هستند.
بدون از این صمیمیت احساسی،ارتباط خانوادگی به بار گرانی مبدل می شود،زیرا هیچ کس از سپری کردن چنین وقت زیادی با یک غریبه راحت نیست.اگر می خواهید اعضای خانواده تان با محبت و عشق همدیگر را بشناسند و بپذیرند,باید خود تان با احساسات صادقانه و بی آلایش آغاز کنید.در اینصورت،پیشنهادات ارائه شده ذیل از پند واندرزهای معقول خودمانی به شیوه هایی خیلی موثر حتی برای نزدیک کردن بیشتر خانواده مبدل می شوند.ده توصیه ذیل شما را به سمت نزدیک شدن به خانواده و هوش هیجانی سوق می دهند.
*ده توصیه عالی برای بهبود روابط خانواده
۱-اگر امیدوارید که بتوانید مراقب سلامت کس دیگری باشید باید از سلامتی خود مراقبت کنید.هر چه اوقات زندگی شما و خانواده تان طاقت فرساتر باشد، بیشتر به مدیریت گنجاندن ورزش در برنامه خود نیاز دارید.شاید بتوانید روش هایی برای ورزش با همدیگر بیابید.
۲-اگر انتظار دارید که سخنتان شنیده شود،گوش دهید.فقدان ارتباط رساترین شکایت در اکثر خانواده ها است.جواب سوال "چرا آنها به من گوش نمی دهند؟"ممکن است به سادگی این باشد که "شما به آنها گوش نمی دهید."
۳-انتخاب احساسی را آموزش دهید.خلق و خوی خود را از طریق مهیا سازی شرایط جهت بروز همه احساسات،اما نه همه رفتارها مدیریت کنید.بعنوان الگو رفتاری داشته باشید که به احساسات و حقوق دیگران احترام گذاشته و چنین رفتاری را تشویق کند،با این وجود روشن سازد که در خصوص کاری که با چگونگی احساس خویش انجام می دهیم یک انتخاب داریم.
۴-بخشش را از طریق گرفتن و نیز دادن بیاموزید.گرفتن و دادن بخش هایی از رشته محبت آمیز یکسانی هستند.اگر ندهیم،گرفتن را سخت می بینیم،و اگر نتوانیم بگیریم،واقعا" مقدار زیادی برای دادن و بخشیدن نداریم.بدین علت است که بطور افراطی فارغ از خویشتن شدن فواید کمی برای دیگران دارد.
۵-مسئولیت ارتباط غیر کلامی خود را بپذیرید.کم سن و سالان و پیران بطور ویژه نسبت به علائم غیر کلامی حساس هستند.احساسات ما بیش از سخنان با تن صدا،ژست(زبان بدن) و حالات چهره انتقال می یابند.باید به تن صدای خود گوش فرا دهیم و به خودمان در تصاویر و در آینه نگاه کنیم تا همخوانی احساسی خود را ارزیابی کنیم.کلمات محبت آمیزی که از میان دندان های محکم به هم چسبیده بیرون می آیند،احساس محبت را انتقال نمی دهند،بلکه احساس گیجی و سردرگمی را القاء می کنند.
۶-سعی نکنید مشکلات عزیزان خود را رفع کنید.مراقبت از خانواده به معنای گرفتن مسئولیت مشکلات آنها،ارائه توصیه ناخواسته یا حفاظت از آنها در مقابل احساساتشان نیست.اجازه دهید تا نقاط قوت خود را بیابند و بگذارید تا از شما چیزی را که نیاز دارند بپرسند.
۷-از طریق اعمال خود اثری ماندگار بجا بگذارید.ارزش هایتان از طریق اعمال انتقال می یابند ،مهم نیست که چه می گوئید.یک الگو و نه یک عیبجوی سرزنشگر باشید.
ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.