۴)ارتباط غیر کلامی را تمرین کنید
ارتباط خوب،بویژه با افراد وحشت زده یا مریض تقریبا" بطور کامل غیر کلامی است.توجه کنید که چگونه یک پزشک یا پرستار واقعا" با مریض ارتباط چشمی خوب برقرار می کند،لبخند می زند،او را دلداری می دهد،به نگرانی ها و دغدغه هایش گوش کرده و با مهربانی او را لمس می کند.سپس در مقابل به یک کارمند حرفه ای حوزه بهداشت بنگرید که بی روح،تاجر گونه و ناآگاه نسبت به احساس مریض یا هر کس دیگری است که به هر دلیلی با او مواجه می شود.
متخصصین تصدیق می کنند که ارتباط احساسی که عمده آن غیر کلامی است قدرت تسکین آسیب های احساسی و بدنی را با همدیگر دارد،در حالیکه فقدان ارتباط احساسی می تواند آسیب ها را بدتر کند.
رهبران دارای هوش هیجانی که ارتباطات غیر کلامی دیگران و خودشان را درک می کنند می توانند اطلاعاتی را دریافت و انتقال دهند که ماورای کلمات بر بهبود و شفا اثر گذارند.
۵)ظرفیت خود برای همدلی را توسعه دهید
بر روی توسعه ظرفیت همدلی خود کار کنید.همدلی توانائی سنجش یک موقعیت از طریق چشم ها و قلب شخص دیگر است ،خواه با او موافق باشید و یا نباشید.همدلی توانائی استواری در آگاهی نسبت به تفکرات،احساسات و ارزش های خودتان بطریقی است که بتوانید نقطه نظرات متضاد را بدون از فراموشی نیازهای خویش نیز درک کنید.اگر فاقد همدلی باشید،در خیلی از انواع مذاکرات بویژه مذاکراتی که مستلزم تعارض باشند تحقیر می شوید.همدلی موضوع ارتباط در مقابل انزوا و کناره گیری است؛ارتباط با دیگران از طریق دیدگاه باز اصیل نسبت به نقطه نظرات آنها به شما بصیرت و درکی می بخشد که غیر ممکن است بدون از همدلی حاصل گردد.بعلاوه،هنگامی که می توانید بطور موفقیت آمیز با همدلی درک و احساس دیگران را درک کنید بهتر می توانید به نیازهایشان پی برده و آنها را رفع کنید.مردم نسبت به کسی که تلاش می کند خود را با آنها وفق دهد بیشتر احساس وفاداری کرده و برای او سخت تر کار می کنند.موقعی به چیزی که احساس می کنند،نیاز دارند و توجه می کنند و همینطور کاری که انجام می دهند علاقه مند باشید،سطح عمیق تری از رضایت حاصل می گردد.
کارکنان اختلاف بین علاقه واقعی و سطحی به بهزیستی خودشان را حس می کنند.
۶)احساسات خودتان را کنترل کنید
بیاموزید که احساسات خود را کنترل کنید.کنترل احساسی مهارت دیگری است که می توانید هنگام تمایل برای کشف منطقی دورنمای درونی خود بیاموزید.رهبران دارای هوش هیجانی توانایی کنترل احساسات خودشان را دارند.
کنترل احساسات فرونشاندن یا نادیده گرفتن آنها نیست بلکه مراقبت از چگونگی و موقع بروز آنها است.رهبران دشوارترین احساسات شامل خشم و اندوه را کمتر از دیگران تجربه نمی کنند. آنها هم گاهی جار و فریاد می زنند ،اما آگاهی احساسی به آنها کمک می کند که رفتار مناسب را حفظ کنند.از طریق حفظ جریان احساسات و جدا نگهداشتن احساسات قدیم از جدید اغلب می توانند از واکنش افراطی گرفتار شدن در تله خیلی شخصی گرفتن مشکلات یا تعارضات پرهیز کنند.در واقع،دقیقا" بخاطر عدم هراس چنین رهبرانی از تجربه احساسات خود می باشد که از یک سو مانع از دست دادن کنترل آنها شده یا از سوی دیگر با اجتناب از بروز احساسات بدن های خود را دچار استرس نمی کنند.
۷-با چالش ها بصورت منحصر بفرد رفتار کنید
با هر چالشی که مواجه می شوید بطور منحصربفرد واکنش نشان دهید.هوش هیجانی روش کاملا" متضاد با یک روش بدون تفکر و تعمق برای زندگی است.شرایط تغییر می کنند و می توانند تغییرات مهمی در اشخاص بوجود آورند.
تصمیمات هوش هیجانی عمدتا" نه بر اساس قاعده ها و قوانین،بلکه بر قضاوتی آمیخته از سر /هوش (کار چیست؟چقدر مهم است؟اکنون چه چیزی نیاز است؟)و قلب/غریزه(شم و بینش من راجع به اثر این تصمیم چه می گوید؟در خصوص نتیجه طولانی مدت تصمیم برای همه ذینفعان چه احساس می کنم؟حس می کنم که با روش اندیشیدن به مشکل از چه چیزی غفلت می شود؟)
ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
۱)هماهنگی با غرایز اصلی
هر روز برای درک غرایز اصلی خود مدتی را صرف تفکر و تامل کنید. ما می آموزیم که با کند کردن فعالیت بقدر کفایت جهت درک پیغام هائی که بطور پیوسته بدن از طریق احساسات هیجانی و بدنی به ما ارسال می کند این کار را انجام دهیم.
زبان حسی بدن غیر کلامی است.در نتیجه رمز گشائی از آن مستلزم تلاش و صرف زمان است.کند سازی فعالیت بقدر نیاز برای هماهنگی با احساسات و حس ها می تواند از طریق دعا یا مدیتیشن هنگامی که تمرکز چنین اعمالی بر کشف درون باشد حاصل گردد. اگر زندگی پرفشاری دارید چنین روشی بطور ویژه اهمیت دارد.
سبک زندگی پرفشار می تواند اندورفین های درون مغز را تحریک و شبیه فردی که داروی مخدر استعمال کرده است موجب احساس بهزیستی کاذب گردد. در حالیکه واقعا" در حال کاهش آگاهی نسبت به احساسات و نیازها و حتی تضعیف غرایز مربوط به بقاء است.
هوش غریزی بطور پیوسته ما را نسبت به پرفشارترین مشکلات و ارزش های عمیق تر خودمان مطلع و همچنین از توانائی حیاتی ما برای اطلاع از موقعی که نمی دانیم و وقتی که اطلاعات کافی یا درست برای اتخاذ یک تصمیم خوب نداریم آگاه می سازد.چون رهبران دارای هوش هیجانی در تصمیم سازی از منابع هوش مبتنی بر تفکر و منابع حسی شهودی هم زمان بهره می گیرند لذا مقدار بیشتری اطلاعات برای استنتاج نتیجه دارند.چنین عاملی ارتباطات آنها را موثرتر و تصمیمات شان را سالم تر می سازد.
۲)ارتباط تفکر و احساس
تلاش کنید که از تفکرات به احساسات و از احساسات نیز به تفکرات خود پی ببرید.متاسفانه ،زبان غیر کلامی بدن می تواند توسط ذهن خفه شود و اغلب هم می شود.پس نمی توانید صدای بدن خویش را در یک سطح غریزی بشنوید.در زمان های دیگر،همانند موقعی که در زندگی روان زخم هایی رفع نشده باقی مانده اند ،بدن و احساسات نسبت به تفکرات هوشیارانه نفوذ بیشتری بر زندگی شما خواهند داشت،چنین وضعیتی می تواند به حملات وحشت زا، فوران خشم و اثرات بدنی مانند میگرن ها،آشوب های شکم یا کمر دردها منجر گردد.کسانی که برای حفظ ارتباط بین چیزی که می اندیشند،می گویند و انجام می دهند از یک سو وچیزی که از سوی دیگر احساس می کنند در تلاش هستند بدینوسیله خرد و حکمت غرایز اصلی خود را در تصمیمات و اعمال خودشان دخیل می کنند.
۳)گوش دادن به احساسات
به احساسات و نیز سخنان گوش بدهید بطوریکه کسانی که به آنها خدمت یا با آنها کار می کنید احساس کنند که درک می شوند.ظرفیت گوش دادن به گونه ای که موجب شود دیگران احساس کنند درک می شوند همچنین با این توانائی برای یکپارچه سازی اطلاعات و غریزه ارتباط دارد.من اخیرا"دربیمارستانی بطور مستقیم اختلاف بین این احساس که به سخنت گوش می هند با اینکه واقعا" آن را می شنوند را تجربه کردم.پدر نود ساله ام پس از جراحی مغز در حال مردن بود.دارویی که مصرف می کرد موجب پارگی رگ های خونی او شده بود.به دلایل آشکاری دیگر نمی توانست استفاده شود ولی با این وجود هنوز برای ادامه پمپاژ منظم قلب او مورد نیاز بود.
احساس کردم که اختیار وکالت او را دارم،بنابراین بوضوح بیان کردم که نمی خواست این وسیله خطرناک صرفا" تحت هر شرایطی برای زنده ماندن او مورد استفاده قرار گیرد،مع الوصف در حال استفاده بود.همه پزشکان عالی بودند و صادقانه باور دارم که عمیقا" از بیماران مراقبت می کردند.هر یک از آنها هنگام بیان خواسته پدرم به من گوش می دادند ولی فقط یک نفر شنید که پدر و خانواده اش می خواهند تیوپ هایی را که او را زنده نگهداشته اند از بدنش جدا کنند.برای اینکه سرانجام سخن ما شنیده شود دو روز رنج آور گذشت،البته به معنای عدم درک درد کسانی نیست که درموقعیت ها یی که مجبورند تسلیم مرگ شوند خود را وقف زندگی می کنند.
هنگامی که رهبران به آموزش و پرورش خود یک آگاهی از احساسات غریزی خو یش و نیز حساسیتی در خصوص تجربه دیگران بیفزایند،سریعتر به تصمیمات آگاهانه تر و عاقلانه تر می رسند.
ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
هوش هیجانی(EQ)برای صلاحیت روحانی و اجتماعی در هر حوزه ای ضروری است،و هیچ حوزه ای مهم تر از مراقبت سلامتی و بهداشتی نیست که احساسات بر سلامت فردی و نیز سازمانی تاثیر می گذارد.رهبران حوزه سلامت مسئول مهیاکردن خدمات بهداشتی با کیفیت عالی برای بیماران و همچنین رفع نیازهای احساسی (هیجانی) کادر بیمارستان،کلینیک یا اداره هستند.
این دو عملکرد یعنی تلاش برای رفع نیازهای احساسی و جسمی خیلی بیش از آنکه عرفا" پذیرفته شده است با هم همتراز هستند.رهبران حوزه سلامت و بهداشتی که از نظر احساسی هوشمند هستند می توانند سلامت سازمان های خودشان را در خیلی از سطوح بهبود دهند.
در جوامع مبتنی بر ایمان که همدردی و ارتباط معنوی مورد تاکید قرار می گیرند،هوش هیجانی توانائی پل زدن بین ذهن و بدن با معنویت را تقویت می کند.
اگر چه اکنون EQ بعنوان یک ویژگی اصلی موفقیت شناخته شده است،ولی این اصطلاح فقط به مشاهده یک محصول نهائی اشاره می کند.مطابق با نتایج تحقیق مستند کسانی که خودآگاه،دلسوز،قادر به درک دیگران و توانمند برای تجربه و کنترل احساسات قوی هستند از کسانی که فاقد چنین ویژگی هایی می باشند موفق ترند حتی اگر این افراد استعداد عقلی بیشتری داشته باشند.تحقیق بیانگر آن است که حداقل برخی افراد با درجه بالائی از صلاحیت بین شخصی و شخصی متولد می شوند.برخورداری از موهبت ذاتی احساسی و هیجانی شگفت انگیز است.اما سوال مهم این است که ،"آیا کسانی که شانس بدنیا آمدن با صلاحیت اجتماعی وشخصی کافی را نداشته اند می توانند EQ را بیاموزند؟"جواب من بله است،اگر چه در خصوص شیوه های یاد دادن و یادگرفتن این مجموعه مهارت ها اختلافات شدیدی وجود دارد.اما بر این باورم که EQمی تواند آموخته شود،اما نه به روشی که بطور نرمال برای آموختن استفاده می کنیم.
EQاز نظر ماهیت فیزیولوژیکی و روانشناسی است.منبع آن احساسات و حس های اصلی هستند که از قدیمی ترین بخش مغز یعنی تنه مغز سرچشمه می گیرند.این احساسات،حس ها و هیجانات که ممکن است حتی قبل از تولد آغاز شوند و تا ماه دوم عمر توسعه می یابند منبع فردیت و غریزه اجتماعی و شخصی ما برای بقاء هستند.خودآگاهی،خودکنترلی و بصیرت و همدلی نسبت به دیگران که EQرا تعیین می کنند ریشه در این غرایز اصلی دارند.روان زخم می تواند مانعی برای خودآگاهی و غرایز بقای ما خلق کند،اما از طریق برقراری ارتباط مجدد با این غرایز اصلی و هوش هیجانی ناشی از آنها
همیشه بهبود امکان پذیر است.
*چگونه به رهبری دارای هوش هیجانی مبدل شویم
چون EQیک منبع غریزی است که می تواند مسدود و نه حذف شود،لذا رهبری دارای هوش هیجانی مهارتی است که می تواند در سراسر زندگی فرا گرفته شده و آموزش داده شود.موقعی که برای آموختن از درد و رنج اشتباهاتی که در مواجهه با دیگران مرتکب شده ایم بقدر کفایت شجاع باشیم از طریق سعی و خطا به رهبران دارای هوش هیجانی مبدل می شویم.اشتباهات ما در قضاوت معلمان ما می شوند و توانائی ما برای مدیریت دیگران و خودمان رشد می کند.اما روشی که گاهی اوقات برای آموختن رهبری EQسریعتر است الگو گیری روزانه از یک مربی دارای هوش هیجانی یعنی فردی بخشنده و دلسوز است که در خصوص تجارب خود بی ریا و منصف باشد.مربیان اتفاق نظر دارند که هیچ روشی برای آموختن و یاد دادن موثرتر از برگزیدن کسی بعنوان نمونه و سرمشق نیست که با احساسات خود به او اعتماد داشته و احترام بگذاریم.
موارد ذیل پیشنهاداتی بر اساس برخی مشخصات و صلاحیت هایی هستند که موجب می شوند تا شخصی از نظر احساسی رشد کرده و به رهبر خوبی مبدل شود.
ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
آیا تاکنون عضو تیمی بوده اید که احساس کنید فاقد کنترل و جهت است؟یا،اکثریت اعضای تیم بی تعهد و فاقد اشتیاق هستند؟یا،شاید درون تیمی بوده اید که گروه با تغییر جهت و استقبال از تغییر دچار چالش باشد؟
این ها همه علائم یک تیم فاقد جسارت یعنی مولفه روانی قابلیت انعطاف هستند که خود شامل سه ویژگی است:چالش(درجه استقبال از تغییر و درک شکست بعنوان یک فرصت یادگیری)،کنترل(باور به توانائی خود برای اثرگذاری بر نتایج)،و تعهد(گرایش به هدف دار و با معنا دیدن زندگی)
جسارت یک مولفه تعیین کننده قابلیت انعطاف است و این ویژگی های جسورانه شالوده یک تیم متحد ودارای عملکرد خوب هستند.
سه توصیه که می توانید جهت تقویت جسارت درون تیم های خودتان بکار گیرید بشرح ذیل هستند:
۱-پس از هر قصور و شکستی جلسه توجیه و پرسش و پاسخ برگزار کنید.
تیم های جسور تمام موقعیت ها حتی شکست ها را بعنوان مجالی برای آموختن و رشد می بینند.هنگامی که کاری برای تیم تان بخوبی پیش نمی رود،از آن چشم پوشی نکنید یاسعی نکنید کسی را برای سرزنش بیابید.
در عوض،تیم را گردهم آورید و جلسه ای علنی راجع به جائی که کارها طبق طرح و برنامه پیش نرفتند برگزار کنید.بجای تمرکز بر اینکه چه کسی اشتباه کرد،تمرکز بر تیم و رهبران پیشرفت رو بجلوی تیم را متفاوت خواهد ساخت.
اطمینان حاصل کنید که برای جلوگیری از مشکلات مشابه در آینده بر چیزی که نیاز است تغییر کند توافق حاصل شده است،آنچه را که نیاز است تغییر کند مستند سازید ،سند را نیز در جائی که همه اعضای تیم بتوانند دوباره به آن مراجعه کنند قرار دهید.
۲-یک دیالوگ سالم در خصوص کنترل را تشویق کنید
تیم هایی که از جسارت بالایی برخوردارند از آنچه که تحت کنترل آنها است درک دقیقی داشته و بر این باورند که می توانند بر نتایج حاصل از موقعیت ها اثر بگذارند.
در خصوص دیالوگ پیرامون ایده کنترل درون تیم خودتان متفکر باشید.اطمینان حاصل کنید که تیم تان با بیان جملاتی مانند"خوب،اکنون خارج از کنترل ماست"یا "ما واقعا" انتخابی نداریم،این تنها راه موجود است." درون لفاظی هایی که فقدان کنترل را القاء می کنند گرفتار نشود.
موقعی که این نوع دیالوگ را می شنوید برای اندیشیدن راجع به اینکه آیا چیزها واقعا" خارج از کنترل هستند و نیز کاری که می توانید بعنوان یک تیم برای تثبیت نفوذ بیشتر بر خروجی های حاصل از موقعیت ها انجام دهید اعضای تیم خود را بچالش بکشید.
۳-راجع به هدف شفاف باشید
تیم هایی که از خود جسارت بروز می دهند درکی قوی از هدف دارند و کار اعضای تیم را با معنا می دانند.
گاهی اوقات،تیم ها می توانند درون فعالیت های خودشان گم شوند و بدون از فکر کردن راجع به یک تصویر بزرگتر و چگونگی تطابق کار آنها با یک پروژه بزرگتر یا اهداف سازمان بر انجام وظایف خود تمرکز می کنند.
سعی کنید از خدمات افراد خارج از تیم خودتان برای گفتگو با اعضای تیم راجع به چگونگی اثرات کار تیم بر نقش و وظایف روزانه آن استفاده کنید.
از آن مهم تر اینکه اگر رهبر یک تیم هستید،اطمینان حاصل کنید که روشی برای یادآوری اهمیت کار تیم به اعضا داشته باشید.
منبع؛ http://p4s.pt/en
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.