نوشته شده توسط:جولین ساندرز و کریستن ساندرز،۲۹نوامبر۲۰۲۱
افسوس ها احساساتی هستند که هر کسی در زندگی با آنها مواجه می شود،اما اغلب تلاش برای اجتناب از آنها موجب مشکلات اضافی می گردد.در حالیکه افسوس ها نرمال هستند و احساساتی نیستند که بواسطه آنها باید شرمسار باشیم،ولی نکته اساسی آن است که آنها زندگی تان را کنترل نکرده یا از اتخاذ تصمیمات هوشمندانه برای آینده تان جلوگیری نکنند.
برخی روش ها برای خلاص شدن از افسوس هائی که ممکن است احساس کنید و چگونگی خلق آینده ای روشن برای خود و خانواده تان بشرح ذیل هستند.
*فهم و درک افسوس های خود
افسوس ها به اشکال خیلی متفاوتی بروز می کنند و می توانند به اعمال و رفتار گذشته یا انتخاب های آینده مربوط شوند.افسوس اغلب یک احساس منفی است که شامل شرمساری،احساس گناه یا سرزنش برای اعمال و رفتار گذشته یا فرصتی تلف شده است.در حالیکه هر فردی افسوس هایی دارد،ولی برخی افراد به سهولت اجازه می دهند تا افسوس ها بر زندگی آنها سیطره یابند و با احساس گناه و شرمساری یا ترس از انجام همان اشتباه در آینده مانع تصمیمات سالم شان جهت پیشرفت شوند.
اگر ترس از افسوس شما را اتخاذ یک تصمیم مهم در زندگی باز می دارد،با دفترچه یادداشت یا یک برگه کاغذ بنشینید و موارد ذیل را ملاحظه کنید:
۱)خارج ساختن افسوس ها از ذهن
ما اکثرا" در اذهان خود حلقه بی پایانی از کارهای غلط یا مضری داریم که انجام داده ایم.در حالیکه بخش عمده ای مایه ناراحتی و شرمساری هستند،اما یک زیان واقعی نیز ممکن است بوجود آورده باشید که نمی توانید آن را بخاطر نیاورید.سرزنش زیاد خویشتن آسان است،اما مهم است بخاطر آورید که نمی توانید گذشته را تغییر دهید،و حفظ نگرانی های ذهنی در مورد اشتباهات گذشته پیشرفت و حرکت رو به جلو را سخت تر می کند.
فهرست کردن افسوس ها اغلب می تواند موجب شود تا در یک حلقه تفکر در خصوص اینکه چقدر بد یا بی ارزش هستید گرفتار شوید.بجای فقط تنظیم لیست بی پایانی از افسوس های خود،طی یک زمان ۵دقیقه ای به همه افسوس هائی که بروز می کنند بیندیشید و آنها را یادداشت کنید.
هدف داشتن این خاطرات بر روی کاغذ و خارج از ذهن بطریقی است که بتوانید فضایی برای تفکر منطقی آزاد کنید.بخاطر آورید که در این زمان کوتاه قادر به خارج سازی و یادداشت تمام افسوس های خود نیستید.ممکن است نیاز داشته باشید که این تمرین را طی یک دوره زمانی چندین مرتبه تکرار کنید تا هر زمانی که خاطرات بروز می کنند آنها را رفع و رجوع و پردازش کنید.
۲) ملاحظه و مورد توجه قرار دادن احساسات
موقعی که در زمان منظور شده ،لیست افسوس های خود را تکمیل کردید،توقف کرده و هر سطر را ملاحظه کنید.آنها را به دسته های آینده و گذشته مرتب کنید،یعنی،آیا خاطره ای راجع به چیز مضر یا تاسف آوری است که در گذشته گفته یا انجام داده اید؟یا در مورد نگرانی از اتخاذ تصمیمی است که می تواند بر آینده تان تاثیر منفی بگذارد؟
سپس،احساسات درون خاطرات خود را با هر یک از افسوس هایتان تطبیق دهید و ببینید که آیا احساسات تکراری هستند.داشتن یک درمانگر یا مشاور به مرتب کردن هر چیزی که می تواند در این موقعیت سودمند باشد کمک می کند.
وقتی که لیستی از احساسات مکتوب دارید، در خصوص دردی که ممکن است بصورت غیر ضروری نگهدارید بنگرید تا دریابید که لیست چه چیزی می گوید.اگر نیاز به عذر خواهی یا جبران مافات از کسانی دارید که آسیب دیده اند، در صورتیکه موجب زیان بیشتر به خود یا آنها نمی شود اقدام کنید.
اگر افسوس هایتان راجع به مسیری طی نشده یا گزینشی در آینده هستند، به درون موقعیت عمیق تر فرو روید و سعی کنید دیدگاهی فکری کسب کنید بطریقی که بتوانید بدون از گیر کردن در حلقه فکری غیر سودمند اقدام کنید.
۳)آموختن از اشتباهات
اشتباهات می توانند دردناک باشند،اما ممکن است درسی که از آنها می آموزید پر قیمت باشد.بخاطر آورید که هر کسی حتی کسانی که تحسین می کنید اشتباهاتی مرتکب می شوند ،و بیشتر اهمیت دارد که بجای هر خجالت و شرمساری راجع به اشتباه،بر درسی که آموخته اید تمرکز کنید.
ما همه گاهی اوقات احساس احمقی کرده ایم،اما اگر آن احساسات بواسطه شرمساری شما را از هر ریسکی دور کنند،خودتان را از درس آموزی درست و انجام یک تغییر عقب نگهه داشته اید.
به لیست افسوس های خودتان برگردید و به درس هایی که در هر موقعیت آموخته اید بنگرید.درحالیکه،برخی از آنها ممکن است دردناک یا خجالت آور باشند،اما خوب است که از آن تجربه درس آموخته اید و می توانید آموخته ها را برای پیشرفت زندگی خود بکار گیرید.
۴)تمرکز بر رشد
این تصور می تواند وسوسه انگیز باشد که فکر کنید یک جلسه درمانگری یا یک تمرین می تواندسال ها درد یا طفره و کناره گیری را رفع کند.بخاطر داشته باشید که درک و فهم خود و گذشته تان مستلزم صرف زمان است و کمک و شتاب به رفع هیچ چیزی کمک نمی کند.
زندگی با افسوس ها می تواند دردناک باشد،اما در زندگی هیچ کس بدون از اشتباه نیست.بجای فقط تمرکز بر گناه و سرزنش خود برای عواملی که نمی توانید تغییر دهید،از آن موقعیت ها درس بیاموزید و مطمئن شوید که کار فهم و درک گذشته را بطریقی به سرانجام رسانده اید که می توانید در جهت رسیدن به آینده بهتری کار کنید.
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
یکی از حادترین تناقض های زندگی آن است که کلید رضایت و خرسندی در انجام کارهایی نهفته است که احساس می شود پرمخاطره،ناگوار و گاهگاهی بد هستند.
برای شاد بودن چه کاری می توانیم انجام دهیم؟
رمز شادی دغدعه با اهمیت و رو به رشدی در عصر مدرن است،چون افزایش امنیت مالی،زمان زیادی برای تمرکز بر خود رستگی بخشیده است.دیگر چون شکارچیان قدیم نگران نیستیم که شکار بعدی را کجا بیابیم،بلکه در عوض نگرانیم که چگونه بهترین زندگی ها را داشته باشیم.کتاب های شادی یک صنعت خانگی شده اند؛آموزش های رشد شخصی به تجارتی بزرگتر از هر زمانی مبدل گردیده اند.
جستجوی شادی منحصر به آمریکایی ها نمی شود،در تحقیق علمی و معتبر دو روانشناس برجسته از دانشگاههای ایالت ایلی نوز و ویرجینیا از ۱۰۰۰۰شرکت کننده از ۴۸کشور کشف شد که مردم هر گوشه جهان،شادی رامهم تر از سایر دستاوردهای شخصی خیلی مطلوب مانند برخورداری از زندگی با ارزش و مقصود،ثروتمند شدن و رسیدن به بهشت ارزیابی می کنند.
تب و هیجان شادی تا حدی بوسیله مجموعه تحقیقات رو به رشدی بالا گرفته است که بنا به نتیجه آنها شادی نه فقط احساس خوب و سودمندی است بلکه برای فرد خوب و سودمند است و با همه انواع فواید از درآمدهای بیشتر و عملکرد سیستم ایمنی بهتر تا تقویت و بهبود خلاقیت ارتباط دارد.
اکثر مردم می پذیرند که شادی واقعی بیش از ترکیب نامرتبی از احساسات شدیدا" مثبت است،بلکه احتمالا" بعنوان یک حس"آرامش"یا "خشنودی"بطرز بهتری توصیف می شود.قطع نظر از اینکه شادی چگونه تعریف می شود، تا حدی احساسی است و بنابراین به این حقیقت گره خورده است که احساسات هر فردی دارای یک نقطه تنظیم طبیعی شبیه ترموستات است که بنیه ژنتیکی و شخصیت در تنظیم آن نقش دارند.البته،اتفاقات مثبت موجب تقویت شادی می شوند،اما خیلی زود به نقطه تنظیم طبیعی خودتان بر می گردید.
به هر حال،شادی واقعی طولانی تر از یک انفجار دوپامین(هورمون شادی آفرین) ادامه می یابد،بنابراین،اندیشیدن به آن بعنوان ماهیتی بیش از فقط یک احساس یا هیجان حائز اهمیت است.حس شادی شامل بازتاب شناخت و آگاهی هم هست،همانند موقعی که حس شوخ طبعی بهترین دوست ،شکل بینی یا کیفیت ازدواج تان را از نظر ذهنی می پذیرید یا نمی پذیرید.فقط ذره ای از این حس در ارتباط با چگونگی احساس است؛بقیه حاصل حسابگری فکری و ذهنی هنگام محاسبه انتظارات،ایده ال ها،پذیرش امور غیر قابل تغییر و نیز فاکتور های بیشمار دیگر است.یعنی،شادی یک حالت ذهنی است و می تواند عمدی و استراتژیک هم باشد.
قطع نظر از نقطه تنظیم احساسی،گزینش ها و عادات روزانه، از روشی که یک دوستی را حفظ می کنید تا چگونگی تفکر در خصوص تصمیمات زندگی می تواند به بهزیستی تان را بهبود دهد.تحقیق اخیر عادات منحصر بفرد کسانی را که در زندگی شادترین هستند مستند ساخته و حتی دستورالعملی برای تقلید از آنها مهیا می کند.آن فعالیت هایی را دگرگون می سازد که منجر به احساس عدم اطمینان و ناراحتی می شوند، حتی همراه با با برخی از تجارب لذت بخش و جالب زندگی های مردم ذره ای احساس گناه وجود دارد.بنظر می رسد که افراد شاد به رنج وسیعی از عادات دور از عقل مشغول هستند که در ظاهر عامل ناشادی محض و مطلق هستند.
*امتیازات واقعی ریسک
موقعی اضطراب یک حالت بهینه است
بنظر می رسد کسانی که بدرستی شاد هستند درکی ذاتی از این حقیقت دارند که شادی پایدار نه فقط راجع به انجام کارهائی است که دوست دارند.بلکه مستلزم رشد و ماجراجویی فراتر از مرزهای حوزه آسودگی است.بطور ساده افراد شاد کنجکاو هستند.بنا به یک تحقیق صورت گرفته در دانشگاهی معتبر،موقعی که فعالیت های روزانه مشارکت کنندگان و همینطور چگونگی احساس آنها طی یک دوره ۲۱روزه پایش شدند ،کسانی که غالبا" در یک روز مفروض احساس کنجکاوی می کردند بیشترین رضایت نسبت به زندگی خودشان را هم تجربه می کردند و به بیشترین تعداد فعالیت های شادی آفرین همانند ابراز سپاسگزاری نسبت به یک همکار یا داوطلبی برای کمک به دیگران مشغول می شدند.
ظاهرا" کنجکاوی تا حد زیادی مربوط به کشف است که اغلب به هزینه شادی لحظه ای حاصل می گردد.عموما" افراد کنجکاو این نظریه را می پذیرند که اگر چه ناراحتی و آسیب پذیری یک مسیر آسان نیست،ولی مستقیم ترین مسیر برای قویتر و هوشمندتر شدن است.در حقیقت،نگاه دقیق تر به نتیجه تحقیق بیانگر آن است که افراد کنجکاو در فعالیت هایی سرمایه گذاری می کنند که بعنوان سکوی پرشی به قله های روانی بالاتر موجب ناراحتی آنها می شوند.البته، در زندگی موارد زیادی وجود دارد که بطور ساده بهترین روش برای افزایش رضایت و خشنودی انجام کارهایی است که احساس خوب می بخشند،خواه گوش دادن به ترانه مطلوب یا برنامه ریزی برای دیدار با بهترین دوست تان باشد.اما گاهی اوقات،جستجوی تجربه ای بدیع ،پیچیده،نامعلوم یا حتی نگران کننده ارزشمند است.شادترین افراد هر دو را برمی گزینند،بطوریکه می توانند در زمان های مختلف از هر یک سود ببرند.
منبع: source: psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص: غریب واحدی پور
خوب،نه هزینه دارد.لکن ، فواید حاصل از آن کمال و استقلال عظیم است.گزینه روی میز روشن است:باید توانایی گفتن"نه" را بطریقی در خود تقویت کنید که هزینه آن برای روابط تان کاهش یابد.برای رسیدن به چنین بالانسی، چندین استراتژی بشرح ذیل می توانند به شما کمک کنند.
۱)"بله"خودکار خود را با جمله "راجع به آن فکر خواهم کرد."جایگزین کنید.
اگر چنین تکنیکی را زیاد استفاده نکرده اید،از نتایج آن حیرت زده خواهید شد.
جمله"راجع به آن فکر خواهم کرد."شما را تحت کنترل قرار می دهد،زمینه را برای گفتن"نه"هموار می کند،بیانگر آن است که واقعا" در حال ارزیابی فاکتورهای مهمی هستید و از همه مهم تر فرصتی برای تفکر دقیق راجع به مسائل می دهد."نه "ای که پیامد تصمیم گیری متفکرانه است سپر اساسی تری نسبت به "نه "ای خواهد بود که از انگیزش آنی احساسی سوخت گیری می کند.
۲)نرم و ملایم ساختن زبان خود
جملات"من با آن راحت نیستم."،"من ترجیح نمی دهم."،"من ترجیح می دهم..."،"اجازه دهید تا اینجا بر روی عدم توافق،توافق کنیم."یا"آن یک برنامه جالب/مطلوب و خوبی است ،اما من قادر نخواهم بود..."این جمله آخری گونه ای از استراتژی ارتباطی Oreo cookie است که در آن نکته مثبتی را می گوئید(شما یک شخص افسونگر و خونگرمی هستید)،در وسط یک "نه"با نزاکت می گوئید(من فکر نمی کنم که من و شما آینده رمانتیکی داشته باشیم.)،و سپس با جمله شیرین دیگری خاتمه می دهید(من از زمانی که با هم سپری کرده ایم خیلی لذت برده ام؛واقعا" مرا به وجد می آورید.)
اشتباه نکنید.شما هنوز در حال بیان یک "نه"قوی و روشن هستید،و شخص دیگر بخوبی آن را درک می کند.این "نه"،نرم تر و شیرین تر،ممکن است اثر بهتری داشته باشد.
۳)کنترل احساسات
آرامش بیرونی کمک می کند تا پریشانی و آشفتگی درون تان تسکین یابد.اضافه بر آن،اثر منفی"نه"شما بر روی مغز شنونده را کاهش می دهد.ضربتی که "نه" وارد می کند بدون از سونامی پرخاش و خشم خودش بقدر کفایت بزرگ است.
۴)به تعهد و التزام خود به دیگران رجوع کنید.
با رجوع به تعهدات ناسازگارتان به دیگران بدون از اینکه خودپسند و بی تفاوت بنظر آیید "نه"بگوئید."من عاشق کمک هستم،اما قبلا" برای کمک به مادر/همکار/دانش آموز سابقم قول داده ام،و نمی توانم بگذارم که دلتنگ شود.
۵)درک کنید که دیگران را نمایندگی می کنید.
نویسنده مشهور آمریکایی وارتن بیان می کند که احتمالا" اگر درک کرده یا حتی تصور کنید که در حال مذاکره و گفتگو راجع به یک حقوق از طرف خانواده یا یک معامله فروش از طرف شرکت خود هستید با قطعیت بیشتری مذاکره و گفتگو خواهید کرد.موقعی که فقط منافع خودتان در خطر نباشد،گفتن "نه"به یک پیشنهاد نامطلوب را آسانتر می یابید.
۶)تکرار
تکرار متفکرانه،خصوصی در موقعیت های مستمر همانند رئیس مطالبه گری که انباشتگی کار را حفظ می کند،عضو نیازمند خانواده که هرگز درخواست هایش را محدود نمی کند یا رفیقی که سربسرتان می گذارد می تواند سودمند باشد.
امکان دارد که یک "نه"محترمانه،شفافی را طراحی کنید و به تکرار آن صرفنظر از اینکه چه چیزی در مسیرتان قرار می گیرد ادامه دهید.("من نمی توانم پروژه دیگری را تقبل کنم،آقا،زیرا مشکلات زیادی برای رفع و رجوع دارم.")آن را مودبانه تکرار کنید تا رئیس بالاخره سخن شما را بشنود.
امکان دارد تمرین کنید تا قادر باشید مکالمه را با آرامش کوتاه کنید.(محبوبم،من وشما بر روی این موضوع توافق نمی کنیم.اجازه دهید تا گفتگو را خاتمه دهیم.")او ادامه می دهد؛در حالیکه شما سکوت می کنید.
یا،اگر بقدر طولانی تمرین کنید،ممکن است برای گوش دادن به هر درخواست نامناسب،ناخوشایند و مفرط بقدر کفایت قوی شوید،سپس برای تنفس درنگ کنید و با اقتدار نظر یک کلمه ای،بدون توضیح خود یعنی"نه" را بیان کنید.
منبع: source: psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص: غریب واحدی پور
"نه" ای که عاقلانه بیان شود،اسباب کمال و سپری در مقابل استثمار است.اغلب گفتن آن شجاعت می خواهد.پذیرش آن سخت است.اما تنظیم حدود ،ما را آزاد می کند.
در خصوص قدرت "بله"،سخنان زیادی وجود دارد،و سخنان زیادی باید گفته شود."بله" از ریسک پذیری ،شجاعت و روشی همدلانه برای زندگی پشتیبانی می کند که مرحمت و جذابیت آن را نمی توان حداقل کرد.اما،"نه"یک پنجره فلزی است که دریچه بین خویشتن فرد و نفوذ دیگران را بشدت و حدت می بندد،در نتیجه بندرت تقدیس و تجلیل می شود.قدرت پنهانی است زیرا هم به سهولت موجب سوء تفاهم می شود و هم بکار بردن آن سخت است.
احتمال دارد که نسبت به موج قدرتی که از "نه"می گیریم ناآگاه باشیم،زیرا تا حدی به سهولت با منفی نگری اشتباه گرفته می شود.می تواند به شکل بی علاقگی و سلب پشتیبانی ،جنباندن سر،یا روگردانی محکم باشد.اما این ها حالات روانشناسی کاملا" متفاوتی هستند.
منفی نگری یک نگرش مزمن است،یک جفت عینک احساسی است که برخی مردم با آن دیدی تیره نسبت به دنیا کسب می کنند.منفی نگری خودش را به شکل کمال گرای نالان، ناخوشنود زود رنج،یا "نه" گوی ریسک گریز ابراز می کند.این حالت یک عصاره گیر انرژی است.افراد منفی ممکن است شور و شوق دیگران را کور کنند،اما بندرت الهام بخش آنها برای اقدام و عمل هستند.بی شک منفی نگری اطمینان می دهد که خوشنود و نیز نیرومند و قوی نخواهید شد.
هنگامی که منفی نگری نگرش مداوم باشد،گفتن "نه"فرصتی برای انتخاب روشن است.با این وجود،بطور غیر مستقیم بیانگر نکته مثبتی راجع به فرد است."من امضاء نخواهم کرد."زیرا آن را درست نمی دانم."من به کمیته شما نمی پیوندم،به کوکانتان کمک نمی کنم،پروژه تان را بازنگری نمی کنم"زیرا به پروژه مهم خودم متعهد هستم."روی من حساب نکنید." زیرا،موافق و راحت نیستم."نه،متشکرم"زیرا اگر دعوت تان را رد کنم ممکن است احساساتتان جریحه دار شود،اما نیازهای خودم در اولویت هستند.
"نه"ای که اثبات خویش است بطور ضمنی مسئولیت شخصی را تصدیق می کند.نشانگر آن است که اگر چه هر یک از ما با دیگران تعامل کرده و از عشق ها،احترام ها و ارزش های روابط با آنها اثر می پذیریم،اما اجازه نمی دهیم و نمی توانیم بدهیم که همیشه تحت نفوذ آنها باشیم.قدرتی که از گفتن"نه"می گیریم آن است که بر حقیقت قطعی بلوغ یعنی پذیرش مسئولیت تاکیدمی کند.
"نه" هم ابزار و هم مانعی است که با آن می توانیم محیط متمایز خودمان را ایجاد و حفظ کنیم."نه" می گوید،"این کسی است که من هستم؛این چیزی است که ارزشمند می دانم؛این کاری است که می خواهم و نمی خواهم انجام دهم؛این شیوه ای است که برای رفتار خود برگزیده ام." ما به دیگران عشق می ورزیم،می بخشیم،با آنها همکاری می کنیم و خوشنودشان می سازیم،اما همیشه هم خود ما اختصاصی،مجزا و محوری است.ما به "نه" برای ساخت و پشتیبانی از چنین فضایی نیازمندیم.
"نه"تصدیق می کند که ما عاملان محدودیت های خودمان هستیم.برای اکثر ما،این خود سرپرستی و مسئولیت کامل یک آگاهی قوی،منفرد و خیلی رشد یافته است.ما دو گام به آن نزدیک می شویم و با تسلیم یک محبوب،گردن کلفت و میل خودمان برای نوشیدنی دیگر یا خریدی غیر ضروری گردیدن یک عقب نشینی عظیم می کنیم.هر چه خود تنظیمی خویش را دقیق تر مدیریت کنید،قویتر هستید.چنان قوتی نیازمند قدرت "نه"است.
"نه" دو جنبه دارد:یکی جنبه ای که جهت گیری آن به سمت خودمان است و دیگری که مرزهای بین خودمان و دیگران را خلق می کند.کشمکش تقویت"نه" درون ،کشمکشی است که صرف رفع انگیزه های ناگهانی خود تخریبی خویش می کنیم،همان که با آن بیشترین آشنایی را داریم.بسان "نه" به خالی کردن خشم مان در جاده و کنترل میل به سیگار کشیدن. است که آن را "نه" انظباط شخصی می گوئیم.
"نه"ای که معطوف خودمان می کنیم از یک خود حکمرانی درونی سرچشمه می گیرد که کار آن بازداشتن از امیال و مدیریت اولویت های ما بر اساس دلایل محکمی است.در تمام عمر ممکن است بر روی پالودن ،بهبود،ساخت و اصلاح این خود حکمرانی کار کنیم.فواید عظیم پرورش خود حکمرانی یعنی توانائی گفتن"نه"،نه بصورت خیلی سخت و دقیق،بلکه اغلب کافی و عاقلانه ،بهره وری و آرامش ذهن هستند.قدرت "نه"در دستیابی به چنین فوایدی است.
"نه"ای که قادریم به دیگران بگوئیم از "نه" های نخستین دوران کودکی آغاز و در طول زندگی نیز تکامل می یابد.هر کسی که سعی کرده است تا یک کودک ۲ساله را درون صندلی کودک یک ماشین بگذارد گواهی واقعی بر این حقیقت است.همچنانکه کودک دو ساله شروع به متمایز کردن خودش،خواسته اش و آرزوهایش از مادرش می کند، با عصبانیت و خشم گریه بلند وبی پایانی سر می دهد و بصورت کش دار" نه "می گوید. نه،من آن جوراب ها را نمی پوشم،آن غذا را نمی خورم،پارک را ترک نمی کنم!
آن "نه" قوی،نخستین،اثبات اصل خویشتن در مقابل دیگری است.برای بقیه عمر در چالش برای یافتن روش درست و موثر برای حرکت در آن امتداد هستیم.
ادامه دارد
منبع: source: psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص: غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.