ما همه ناامنی ها و تزلزل هایی داریم.اما اگر بیش از اندازه و بطور وسواسی به بی کفایتی های خود فکر کرده یا باور کنید که سزاوار شادکامی نیستید،می توانید با عقده حقارت(خود کم بینی) دست به گریبان باشید.
خود گفتگویی منفی مداوم می تواند یک مانع جدی سر راه زندگی روزانه باشد.اما چنین رفتاری باید متوقف شود.هر چیزی که راجع به علائم،اثرات و درمان یک عقده حقارت نیاز است بدانید بشرح ذیل است.
عقده حقارت چیست؟
عقده حقارت،عزت نفس پایین مزمن یا خود تصوری منفی عمیق بخاطر بی کفایتی ادراکی است.انجمن روانشناسی آمریکا( APA) آن را بعنوان "یک احساس اساسی بی کفایتی و ناامنی ناشی از نقصان بدنی یا روانی تصوری یا واقعی"توصیف می کند.
اگر چه عقده حقارت یک عارضه رسمی شناخته شده توسط کتابچه آماری و تشخیصی اختلالات روانی( DSM-5)نیست،اما می تواند نشانه ای از ابتلا به عارضه های ذیل باشد:
اضطراب
افسردگی
اختلال استرس پسا آسیب( PTSD)
اختلال شخصیتی یا اختلال روانی دیگر
*آیا من عقده حقارت دارم؟اثرات و علائم
بخاطر داشته باشید که عقده حقارت یک عارضه قابل تشخیص پزشکی نیست.بلکه این مفهوم توسط دکتر و روان درمانگر آلفرد آدلر در سال ۱۹۰۷ ابداع شد.در فرهنگ عامه و برخی محافل روانشناسی مد شد،اما متخصصین و محققین بطور کلی ترجیح می دهند که از آن با عنوان عزت نفس پایین یاد کنند.
اثرات عقده حقارت ممکن است شامل موارد ذیل باشند:
احساسات بی ارزشی
احساس اضطراب یا ناراحتی
فقدان انگیزه
عزت نفس و اعتماد به نفس پایین
در کشمکش و تقلا برای انجام مهارت های اجتماعی
عملکرد مدرسه یا کاری ضعیف
عقده حقارت بسته به شخصیت فرد ممکن است واکنش های رفتاری متفاوت را برانگیزاند.برای دنیای خارج،چنین واکنش هایی ممکن است بدین شرح باشند:
ظاهر شدن بصورت منزوی و گوشه گیر
جستجوی توجه یا چاپلوسی
پیرامون دیگران عصبی و مضطرب می شوند
خود اندیش بنظر می آیند(هر چیزی راجع به خودشان و غم و غصه هایشان می سازند)
در گرفتن دوستان و حفظ یک رابطه دچار کشمکش هستند.
*اما چه چیزی عقده حقارت را بوجود می آورد؟
عقده حقارت می تواند از مشکلات سلامت روان شبیه اضطراب یا افسردگی یا فاکتورهای خارجی مانند فشارهای اجتماعی منفی یا ضربه روانی گذشته سرچشمه بگیرد.
*فاکتورهای خطر
تحقیقات زیادی راجع به عوامل بوجود آورنده عقده حقارت صورت نگرفته است.اما محققین در مورد عزت نفس پایین تحقیق کرده اند.
تحقیق کوچکی در سال ۲۰۱۸ و یک نمونه گیری در سال ۲۰۱۱از بیش از ۶۰۰۰نوجوان،چندین فاکتور خطر را برای رشد و پرورش یک خود تصوری منفی شناسایی کرده اند:
تجربه ضربه روحی یا بدرفتاری
دارای اضافه وزن یا بدنی چاق
روزانه سه ساعت تماشای تلویزیون
مونث بودن
نمونه گیری چندین فاکتور تقویت کننده عزت نفس را نیز عیان ساخت.بنظر معقول می رسد که فقدان این عوامل اثرگذار مثبت هم ممکن است خطر رشد عقده حقارت را افزایش دهد:
والدین فعال در پیگیری فعالیت های درسی و غیر درسی
موفقیت در مدرسه یا کار
فعالیت بدنی(بویژه ورزش های تیمی)
درآمد خانوادگی بیشتر
بطور کلی،مجموعه ای از شرایط خارجی منفی مانند بدرفتاری،بیکاری،یا ناخرسندی از ظاهر خود می تواند به احساسات زیان بار بیچارگی و پستی منتهی شود.درک اینکه چگونه تبعیض نژادی،جنسیتی،طبقاتی و نگاه تبعیض آمیز به معلولان می تواند خود ارزشی را تخریب کند آسان است.معرفی منفی آنلاین یا در رسانه می تواند عزت نفس را نیز تخریب کند.
افسردگی
افسردگی می تواند موجب تفکر منفی و احساس بی ارزشی گردد.
اگر در حال تجربه افسردگی هستید،قابل درک است که مارپیچ منفی گرائی،نومیدی و حتی فقدان انگیزش می تواند تا حد زیادی شبیه عقده حقارت باشد.البته،اینطور نیست که هر فرد مبتلا به افسردگی اثرات مشابه ای از خودش بروز دهد،بنابرابن اگر مظنون به افسردگی هستید،همیشه بهترین روش گفتگو با یک دکتر است.
اضطراب
اینطور نیست که هر فرد دارای عزت نفس پایین ،مبتلا به اضطراب باشد.
لکن،خیلی از افراد مبتلا به اضطراب بویژه اختلال اضطراب اجتماعی با احساس مورد قضاوت قرار گرفتن توسط دیگران و تفکر عدم برخوردای از شخصیت مطلوب در کشمکش هستند.
*اثرات طولانی مدت عقده حقارت چه هستند؟
باور اینکه سزاوار عشق،شادی و موفقیت نیستید بیش از بی فایده بودن است.چنین نگرش بطور بالقوه مخرب است.
احساسات مداوم پستی و خود کم بینی می تواند چندین اثر منفی داشته باشد.
اضطراب و افسردگی، تحقیق سه ساله منتشر شده ای در سال ۲۰۱۷عیان ساخت که عزت نفس پایین در ارتباط با ریسک بیشتر رشد اضطراب و افسردگی است.
ادامه دارد
منبع:Source: greatist.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
۲۱دسامبر۲۰۲۱
خیلی از مردم فکر می کنند که داشتن هوش هیجانی به معنای" خوب و مودب "بودن است.اما چنین برداشتی برخی فواید بنیادی رشد و پرورش هوش هیجانی را دچار ابهام می سازد.
هنگامی که می گویند همکاری "خوب و مودب"است،اغلب اولین چیزی که به ذهن خطور می کند آن است که کار با او مفرح و سرگرم کننده است.
برای مثال،مدیری ممکن است با ادب بوده و راغب به خوشنود ساختن دیگران باشد.لکن،ممکن است با افراد دارای شغل آزاد گفتگو کنیم و دریابیم که محیط کاری آنها بواسطه مدیر سمی است.از سوی دیگر،بویژه در موقعیت های تجاری،افراد خوب و مودبی هستند که سعی می کنند از تعارض اجتناب ورزند و بنابراین به سهولت فریب می خورند.از اینرو،راجع به فایده کار بر روی هوش هیجانی سوالی بروز می کند.
در حقیقت،ماهر بودن در هریک از چهار مولفه هوش هیجانی به شما امکان می دهد تا مقابله و مواجهه در موقع نیاز و به روشی سودمند و استراتژیک تر داشته باشید.این مولفه ها شامل خودآگاهی احساسی،خود مدیریتی،آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه هستند.
این مولفه ها چگونه در برخورد با یک تعارض بر همدیگر اثر می گذارند؟اگر واقعا" با تعارض مخالف باشید،می توانید بطور کلی از آن اجتناب ورزید.هوش هیجانی روش واسطه ای بین این کرانه ها فراهم می کند. یک خودآگاهی و خود مراقبتی قوی امکان می دهد تا انگیزه های ناگهانی خود یا هر گونه اضطراب و تشویشی را که ممکن است پیرامون یک گفتگو احساس کنید کنترل سازید.یک حس همدلی خیلی پرورش یافته که بخشی از آگاهی اجتماعی است اجازه می دهد تا به موقعیت از نظر فرد دیگر بنگرید،در نتیجه می توانید مباحث خود را بطریقی عرضه کنید که طرف مقابل را به گوش دادن و پذیرش وادارید.و برخورد با تعارض بخش مهمی از مدیریت روابط است.منظور خود را بوضوح و با صدای رسا و بطریقی بگوئید که شخص دیگر بتواند بشنود.
به هرحال، همچنین امکان دارد افراد خاصی که انواع معینی از هوش هیجانی را از خود بروز می دهند در روش های خودشان خیلی استراتژیک باشند.بدین خاطر است که برخورداری از هوش هیجانی قوی بدان معنا است که تا حدی توانایی مدیریت احساسات افراد پیرامون و نیز خودتان را دارید.
سه نوع مختلف همدلی شامل شناختی،احساسی و نگرانی تلقینی (فکری)وجود دارد که در بخش های متفاوت مغز مستقر هستند.
رهبرانی که هوش هیجانی خودشان را رشد و پرورش می دهند بطور عمد نه فقط بیشتر با همه جنبه های همدلی،بلکه با هر چهار مولفه سابق الذکر هوش هیجانی همگام و همراستا می شوند.باور اینکه هوش هیجانی بطور ساده به معنای خونسرد بودن است،موجب می شود تا آنچه که این چارچوب را خیلی سودمند می سازد تحت الشعاع قرار گیرد و مانع برخورداری رهبران از گفتگوهای سودمندی گردد که توانایی آنها برای نفوذ و رهبری را افزایش می دهند.
منبع؛ http://p4s.pt/en
ترجمه و تلخیص؛ غریب واحدی پور
نوشته شده توسط؛آدام اسمیت،۳ژوئیه۲۰۲۱
کشف خود واقعی مهم ترین مهارتی است که می توانید کسب کنید.موقعی که بدانید چه کسی هستید،بجای اجازه گرفتن از دیگران ،خودتان می دانید که چه کاری نیاز است انجام دهید.این امکان می دهد تا نومیدی خیلی زیاد ناشی از صرف زمان بر روی امور نادرست را دور بزنید.بله،تصور می شود که زندگی مملو از سعی و خطا است،اما این موجب می شود تا بهترین حوزه ها را برای تجربه بیابید.بمجرد اینکه خود را شناختید،مطمئن تر و دلگرم تر خواهید شد.قصد و هدف خود را درک خواهید کرد،و اثرگذاری بیشتر بر دنیا را آغاز می کنید.
بنابراین،چگونه می توانید دریابید که چه کسی هستید و در زندگی چه کاری باید انجام دهید؟شش گامی که نیاز است به منظور آگاهی از خود واقعی خویش بردارید بشرح ذیل هستند:
۱)آرام و ساکت باشید
تا هنگامیکه زمانی صرف سکوت و آرامش خود نکنید نمی توانید و قادر نیستید که خودتان را کشف کنید.خیلی از افراد خودشان را نمی شناسند زیرا هر نوع سکوتی آنها را می ترساند؛تنها بودن با هر کاستی که خیره کننده به آنها برمی گردد ناخوشایند است.اما فقط با تنهایی،ارزیابی خویش و صداقت کامل با خود قادرید که بطور واقعی هر جنبه زندگی خود اعم از خوب و بد را ببینید.آرام و ساکت باشید و خود واقعی خویش را کشف کنید.
۲)کسی را که واقعا" هستید بیابید و نه کسی را که می خواهید بشوید
من می دانم از قبل با نومیدی ایده روشنی در خصوص کسی که می خواهید بشوید دارید،اما این ممکن است کسی نباشد که طراحی کرده اید بشوید.موقعی بدانید چه کسی هستید،سرانجام در می یابید که کجا شما و استعدادهای ویژه تان درون تصویر بزرگتر مد نطرتان از خود قرار می گیرند.
اگرچه در امتداد سفرتان برای کمک جهت کشف خویشتن مراحل زیادی وجود دارد،اما بهترین روش برای شروع، گرفتن یک تست شخصیت و تست یافتن نقاط قوت است.(اگر بیش از ۵سال از گرفتن آنها می گذرد،دوباره تست ها را بگیرید.)البته،این خود ارزیابی ها کامل نیستند،اما حوزه های برتر نقاط قوت تان را بدقت مشخص می کنند،بنابراین می توانید بر تغییری تمرکز کنید که قصد بوجود آوردن آن در دنیا را داشتید.
۳)دریابید که در چه حوزه ای ممتاز و در چه حوزه ای ممتاز نیستید
این ممکن است مشکل ترین گام در کشف کسی باشد که واقعا" هستید،اما گامی ضروری است.بی شک،یافتن حوزه هایی که ممتاز هستید و نیستید مستلزم سعی و خطا است،من نمی خواهم بیش از صرف تلاش کافی دست بکشید،اما دانستن موقع رها سازی و دست کشیدن،مهارتی است که هر کسی نیاز به آموختن آن دارد.
موقعی که وقت فراوان می گذارید ولی تلاش هایتان حاصلی ندارند دست بکشید.زمان فراوان چیست؟فقط خودتان می توانید در خصوص این زمان تصمیم بگیرید.اما موقعی بدرستی دست می کشید،تسلیم شدن نیست،بلکه خلق ظرفیت برای چیز بهتری است.موقعی اعمال تان بی حاصل هستند،یعنی بجای خلق اشتیاق بیشتر و افزایش انگیزه برای تلاش بیشتر، انرژی تان را تخلیه می کنند،علامت خوبی مبنی بر فرا رسیدن زمان تمرکز بر حوزه دیگری است.نقاط قوت تان نشان خواهند داد که چه کسی هستید.
۴)آنچه را که شور و اشتیاق زیادی نسبت به آن دارید بیابید.
دنبال کردن اشتیاق و علاقه از هر نوعی خوب است،و موقعی که بروز می کند نیاز است توجه کنید،زیرا حوزه ای از زندگی است که باید به آن بیشترتوجه شود.اگر در حال گفتگو راجع به اشتیاق و علاقه تان در کار هستیم، خوب است.و اگر به گفتگو راجع به داشتن اشتیاق بیشتر برای زندگی می پردازیم،آن هم خوب است.تمرکز بیشتر بر شور و اشتیاق،فهم و درک خودتان به روش های بهتر است و اثر بزرگتری ایجاد خواهید کرد.اشتیاق و علاقه به تلاش منجر می شود و تلاش پیوسته هم به نتایج ختم می شود،در نتیجه درک عمیق تری از خود واقعی تان بوجود می آورد.
۵)تقاضای فیدبک(بازخورد)کنید
اگر خودتان را نمی شناسید،شنیدن آنچه که دیگران راجع به شما می گویند روشی سودمند است.از آنها دو سوال ساده بپرسید:"فکر می کنید که چه نقاط قوتی را نیاز است بیشتر پرورش دهم؟"و "فکر می کنید که بر روی چه نقاط ضعفی باید بیشتر کار کنم."نظرشان کامل نیست،اما فیدبک آنها چند حوزه ای را که حداقل دوباره باید به آنها نظر افکنید مشخص می کند.این گام بطور ویژه برای کسانی مهم است که در یافتن خودشان مشکل دارند.گاهی اوقات نزدیک ترین افراد به ما می توانند چیزی را ببینند که خودمان قادر نیستیم در خویشتن ببینیم.
۶)روابط خودتان را ارزیابی کنید
یک جنبه بزرگ کشف خودتان می تواند در روابط تان یافت شود.موقعی دریابید که تا زمانیکه خودتان را کشف نکنید هرگز بدرستی کس دیگری را نمی شناسید،حتی اهمیت شناخت خودتان آشکارتر می شود.
این حقیقت بطور ویژه برای رهبران تجاری صدق می کند،زیرا اگر افراد تیم خودتان را نشناسید،پس بعنوان یک رهبر بازنده خواهید بود.اما این قانون برای هر رابطه ای در زندگی تان بکار می رود.تقریبا" به همان اندازه که نیاز دارید خودتان را بشناسید،سایر مردم نیز نیاز دارند بدانند چه کسی هستید.مردم به خود واقعی شما نیاز دارند.
از نتیجه تفکرات خود در این پروسه برای جنگیدن با بزرگترین ترس هایتان استفاده کنید،زیرا موقعی می فهمید چه کسی هستید،سرانجام هدف و مقصودتان بزرگتر از ترس هایتان خواهد شد.موقعی پی می برید که چه کسی هستیدزمان کمتری صرف کار بیهوده می کنید.
تمرکز بر نقاط قوت تان به شما کشش مورد نیاز برای ایجاد تفاوت بهتر و بزرگتر در دنیا را ارائه می دهد.موقعی که خودتان را می شناسید،آرامش بیشتری دارید و موفقیت را سریعتر از قبل خواهید یافت.
اکنون همین امروز شروع کنید و برای یافتن خود واقعی تان اقدام کنید.
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
نوشته شده توسط:جولین ساندرز و کریستن ساندرز،۲۹نوامبر۲۰۲۱
افسوس ها احساساتی هستند که هر کسی در زندگی با آنها مواجه می شود،اما اغلب تلاش برای اجتناب از آنها موجب مشکلات اضافی می گردد.در حالیکه افسوس ها نرمال هستند و احساساتی نیستند که بواسطه آنها باید شرمسار باشیم،ولی نکته اساسی آن است که آنها زندگی تان را کنترل نکرده یا از اتخاذ تصمیمات هوشمندانه برای آینده تان جلوگیری نکنند.
برخی روش ها برای خلاص شدن از افسوس هائی که ممکن است احساس کنید و چگونگی خلق آینده ای روشن برای خود و خانواده تان بشرح ذیل هستند.
*فهم و درک افسوس های خود
افسوس ها به اشکال خیلی متفاوتی بروز می کنند و می توانند به اعمال و رفتار گذشته یا انتخاب های آینده مربوط شوند.افسوس اغلب یک احساس منفی است که شامل شرمساری،احساس گناه یا سرزنش برای اعمال و رفتار گذشته یا فرصتی تلف شده است.در حالیکه هر فردی افسوس هایی دارد،ولی برخی افراد به سهولت اجازه می دهند تا افسوس ها بر زندگی آنها سیطره یابند و با احساس گناه و شرمساری یا ترس از انجام همان اشتباه در آینده مانع تصمیمات سالم شان جهت پیشرفت شوند.
اگر ترس از افسوس شما را اتخاذ یک تصمیم مهم در زندگی باز می دارد،با دفترچه یادداشت یا یک برگه کاغذ بنشینید و موارد ذیل را ملاحظه کنید:
۱)خارج ساختن افسوس ها از ذهن
ما اکثرا" در اذهان خود حلقه بی پایانی از کارهای غلط یا مضری داریم که انجام داده ایم.در حالیکه بخش عمده ای مایه ناراحتی و شرمساری هستند،اما یک زیان واقعی نیز ممکن است بوجود آورده باشید که نمی توانید آن را بخاطر نیاورید.سرزنش زیاد خویشتن آسان است،اما مهم است بخاطر آورید که نمی توانید گذشته را تغییر دهید،و حفظ نگرانی های ذهنی در مورد اشتباهات گذشته پیشرفت و حرکت رو به جلو را سخت تر می کند.
فهرست کردن افسوس ها اغلب می تواند موجب شود تا در یک حلقه تفکر در خصوص اینکه چقدر بد یا بی ارزش هستید گرفتار شوید.بجای فقط تنظیم لیست بی پایانی از افسوس های خود،طی یک زمان ۵دقیقه ای به همه افسوس هائی که بروز می کنند بیندیشید و آنها را یادداشت کنید.
هدف داشتن این خاطرات بر روی کاغذ و خارج از ذهن بطریقی است که بتوانید فضایی برای تفکر منطقی آزاد کنید.بخاطر آورید که در این زمان کوتاه قادر به خارج سازی و یادداشت تمام افسوس های خود نیستید.ممکن است نیاز داشته باشید که این تمرین را طی یک دوره زمانی چندین مرتبه تکرار کنید تا هر زمانی که خاطرات بروز می کنند آنها را رفع و رجوع و پردازش کنید.
۲) ملاحظه و مورد توجه قرار دادن احساسات
موقعی که در زمان منظور شده ،لیست افسوس های خود را تکمیل کردید،توقف کرده و هر سطر را ملاحظه کنید.آنها را به دسته های آینده و گذشته مرتب کنید،یعنی،آیا خاطره ای راجع به چیز مضر یا تاسف آوری است که در گذشته گفته یا انجام داده اید؟یا در مورد نگرانی از اتخاذ تصمیمی است که می تواند بر آینده تان تاثیر منفی بگذارد؟
سپس،احساسات درون خاطرات خود را با هر یک از افسوس هایتان تطبیق دهید و ببینید که آیا احساسات تکراری هستند.داشتن یک درمانگر یا مشاور به مرتب کردن هر چیزی که می تواند در این موقعیت سودمند باشد کمک می کند.
وقتی که لیستی از احساسات مکتوب دارید، در خصوص دردی که ممکن است بصورت غیر ضروری نگهدارید بنگرید تا دریابید که لیست چه چیزی می گوید.اگر نیاز به عذر خواهی یا جبران مافات از کسانی دارید که آسیب دیده اند، در صورتیکه موجب زیان بیشتر به خود یا آنها نمی شود اقدام کنید.
اگر افسوس هایتان راجع به مسیری طی نشده یا گزینشی در آینده هستند، به درون موقعیت عمیق تر فرو روید و سعی کنید دیدگاهی فکری کسب کنید بطریقی که بتوانید بدون از گیر کردن در حلقه فکری غیر سودمند اقدام کنید.
۳)آموختن از اشتباهات
اشتباهات می توانند دردناک باشند،اما ممکن است درسی که از آنها می آموزید پر قیمت باشد.بخاطر آورید که هر کسی حتی کسانی که تحسین می کنید اشتباهاتی مرتکب می شوند ،و بیشتر اهمیت دارد که بجای هر خجالت و شرمساری راجع به اشتباه،بر درسی که آموخته اید تمرکز کنید.
ما همه گاهی اوقات احساس احمقی کرده ایم،اما اگر آن احساسات بواسطه شرمساری شما را از هر ریسکی دور کنند،خودتان را از درس آموزی درست و انجام یک تغییر عقب نگهه داشته اید.
به لیست افسوس های خودتان برگردید و به درس هایی که در هر موقعیت آموخته اید بنگرید.درحالیکه،برخی از آنها ممکن است دردناک یا خجالت آور باشند،اما خوب است که از آن تجربه درس آموخته اید و می توانید آموخته ها را برای پیشرفت زندگی خود بکار گیرید.
۴)تمرکز بر رشد
این تصور می تواند وسوسه انگیز باشد که فکر کنید یک جلسه درمانگری یا یک تمرین می تواندسال ها درد یا طفره و کناره گیری را رفع کند.بخاطر داشته باشید که درک و فهم خود و گذشته تان مستلزم صرف زمان است و کمک و شتاب به رفع هیچ چیزی کمک نمی کند.
زندگی با افسوس ها می تواند دردناک باشد،اما در زندگی هیچ کس بدون از اشتباه نیست.بجای فقط تمرکز بر گناه و سرزنش خود برای عواملی که نمی توانید تغییر دهید،از آن موقعیت ها درس بیاموزید و مطمئن شوید که کار فهم و درک گذشته را بطریقی به سرانجام رسانده اید که می توانید در جهت رسیدن به آینده بهتری کار کنید.
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.