مقاله نویس؛کرلاین کاستریلن
من راجع به حرفه،کارآفرینی و پیشرفت زنان می نویسم.
۶ژوئن۲۰۲۲
آیا کسی هستید که در محیط کار برای کمک به دیگران و مهربانی از سنت وسیره خود دست می کشید؟برای مثال،حتی موقعی که بار زیادی بر دوش دارید،پروژه های جدید را می پذیرید؟یا حتی در صورتیکه نقطه نظرات متفاوتی دارید با همکاران موافقت و سازش می کنید؟اگر چنین است،امکان دارد که تمایلات "مردم خوشنود ساز" داشته باشید.
البته،انجام کارهای خوب برای دیگران،کار بدی نیست.اما هنگامی که این رفتار موجب شود تا احساسات خود را نادیده بگیرید،عقاید و نظرات با ارزش خویش را منکوب سازید و مسئولیت هایی بیش از آنکه بتوانید مدیریت کنید بپذیرید،در این صورت چنین رفتاری یک مشکل است.رفتارهای "مردم خوشنود ساز"اغلب در پشت نقاب مثبت اندیشی، همراهی و وفاداری پنهان می شوند.اما متاسفانه،می تواند رفتاری نفاق گونه باشد.فراتر اینکه، بطور نمونه مردم خوشنود سازان می خواهند محبوب و مورد احترام باشند.ولی موقعی که قدرت خود را بدین طریق تسلیم می کنید،به یک فقدان احترام منتهی می گردد.زیرا هنگامی که مرزهایتان را نادیده می گیرید،همکارنتان نیز چنین می کنند.لذا قبل از اینکه متوجه شوید، بدون از احترام یا حقوق اضافی، ۶۰ساعت در هفته کار می کنید.
حقیقت آن است که نمی توانید همه مردم را راضی کنید.و هزینه های خشنود سازی مردم در محیط کار می تواند زیاد باشد که شامل ناامیدی،رنجش،اضطراب و فرسودگی روانی است.خوشبختانه،استراتژی هایی برای تخفیف این تمایلات وجود دارد.ده روش برای توقف مردم خوشنود سازی بطریقی که بتوانید در محیط کار مطمئن تر،بهره ورتر و خشنودتر باشید بشرح ذیل هستند.
۱)افزایش آگاهی و هوشیاری
آگاهی اولین گام بسوی تغییر است.با یادداشت برداری در خصوص چگونگی "آری" گفتن به درخواست های دیگران آغاز کنید.موقعی که چنین اتفاقی می افتد،یادداشت کنید،سپس در ستون دیگری احساس خود را در آن لحظات توصیف کنید.الگوها را جستجو کنید.برای مثال،ممکن است بطور ویژه به برخی افراد نتوانید "نه" بگوئید.سپس برای مهیا شدن بهتر در مرتبه بعد راجع به اینکه چگونه می توانید موقعیت را بطور متفاوت مدیریت کنید بیندیشید.
۲)درک محدودیت ها و مرزهای خود
با افزایش آگاهی خود،راجع به میزان پهنای باندی که دارید هم بیندیشید.سپس سعی کنید حدود خود را تعیین و مرزهای روشنی ایجاد کنید.بعد،راجع به آن مرزها هم با افراد پیرامون خودتان گفتگو کنید.سرانجام،در خصوص پروژه هایی که می توانید بطور واقعی تقبل کنید شفاف،صریح و دقیق باشید.
۳)یک مربی حامی بیابید
در این هنگام،جستجوی یک مربی،دوست،کوچ،درمانگر یا همکار حامی می تواند خیلی ارزشمند باشد.اول،شرح دهید که چگونه می خواهید این عادت را تغییر دهید و مهارت های ویژه ای را که باید بر روی آنها کار کنید توصیف کنید.سپس یک "طرح اقدام عملی" تدوین کنید.بدان طریق،می توانید مراحل پیشرفت مهم و تفصیلی خلق کرده و خود را پاسخگو نگهدارید.
۴)گفتن"نه"را به روش های جزئی آغاز کنید
مردم خشنود سازان در گفتن "نه"دچار مشکل هستند.اما هر چه بیشتر تمرین کنید،گفتن"نه"آسانتر می شود.نیاز است که بر روی تقویت" ماهیچه نه" خود شبیه هر ماهیچه بدنی دیگرتان کار کنید.انجام چنین کاری را به روش آسان و جزئی مانند استفاده از پیام های نوشتاری و چت آغاز کنید.جواب هایی را که غالبا"می توانید بکار ببرید تمرین کنید.بعنوان مثال،اگر خیلی مشغولید،می توانید بگوئید ،"بخاطر اینکه به من فکر می کنید متشکرم،اما اکنون برنامه کاری ام واقعا" تکمیل است."یا اگر فقط شخص مناسب نیستید،می توانید بگوئید،"واقعا" جالب بنظر می رسد،اما من می دانم که شخص دیگری هست که برای آن پروژه مناسب تر است."
ادامه دارد
https://www.forbes.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
پذیرش تهدید،گام بعدی جهت غلبه بر غریزه تهدید پذیرفتن آن بصورت نرمال است.می پرسید،چقدر نرمال؟آنقدر نرمال که بیلیون ها بیلون انسان طی صدها هزار سال عین همین واکنش را قبل از شما تجربه کرده اند.
متاسفانه،هنگام تجربه یک غریزه تهدید در واکنش نسبت به زندگی، تنها مشکل خود تهدید نیست.بلکه سه فاکتوری وجود دارد که می توانند اثر تهدید را بدتر کنند:
۱) غریزه تهدید می تواند انرژی تان را به تحلیل ببرد و محرک تفکر،احساسات و واکنش هایتان باشد.تکیه بر این غریزه از مد افتاده و بدوی برای کمک به هدایت زندگی در عصر مدرن احتمالا" به شما خدمت مطلوبی نخواهد کرد.
۲)تلاش برای غفلت یا پرت کردن حواس نسبت به واکنش تهدید با این امید که الساعه محو خواهد شد.حقیقت آن است که غریزه تهدید ظهور کرده است تا زنگ های هشدار را برای تضمین اقدام مقتضی بصدا در آورد.در عوض،اگر فعالانه جلوی آن گرفته نشود،تمایل به استمرار و شدیدتر شدن دارد.بدین علت،یک واکنش تهدید گرایش به بزرگ و قوی بودن شبیه یک گوریل ۸۰۰پوندی در اتاق را دارد.یعنی اینکه قادر نخواهید بود برای مدتی طولانی از آن غفلت کنید،زیرا تا آن زمان ممکن است برای رفع علت واکنش به روشی مثبت خیلی دیر باشد.
۳)قابل فهم نیست که درک تان از موقعیت با لنزهای غریزه تهدید است. نه فقط دشواری ها و ناخوشنودی های غریزه تهدید را تجربه می کنید،بلکه برای احساس آن در گام نخست دچار وحشت و هراس می شوید.اجبار مواجهه با رنج و سختی های زندگی و غریزه تهدید خودشان بقدر کفایت بد هستند;حتی از آن بدتر اینکه خود را در خصوص این احساس سرزنش کنید گویی که بعلت ضعف در مقابل آن تسلیم می شوید.این احساسات می توانند یک دور معیوب احساسی و روانی خلق کنند که اثر یک غریزه تهدید را بمراتب بدتر می کند.راجع به حس بدی که موجب می شود حتی احساس بدتری داشته باشید و درک تهدید و زیانی را که متحمل می شوید افزایش دهد احساس بدی دارید.
هنگامی که غریزه تهدیدتان برانگیخته می شود،با پذیرش آن بعنوان یک واکنش طبیعی ،اگر چه نه ایده ال از خود انتقاد نکرده و بر خویش سخت نگیرید.چنین پذیرشی،فشار احساس تهدید را کاهش می دهد،تعارض و آشوب درونی را کم می کند و تهدید را کمتر مخاطره آمیز و واقعی تر می سازد.با عدم افزودن آزار ناشی از ناهنجاری تفکرات و احساسات منفی به آسیب ناشی از خود غریزه تهدید،نه فقط احساس بهتری خواهید داشت،بلکه بخش عمده نفوذی را که تهدید بر شما دارد دفع می کنید و انرژی مورد نیاز برای قرار گرفتن در موقعیتی بهتر جهت انتقال به یک گرایش چالشی را آزاد می کنید.
درک تهدید،با داشتن تجسم مناسب از غریزه تهدید خود و کاستن از میزان اثرات احساسی و روانی آن ،اکنون در موقعیتی برای شروع انتقال از واکنش تهدید به پاسخ چالشی قرار دارید.این انتقال با فهم ماهیت دقیق موقعیت و آنچه که آن را خیلی تهدید کننده می سازد آغاز می شود.تهدید های مشترک برای زندگی های ما، شامل حرفه ها،امور مالی،روابط و سلامتی هستند.موقعی که درک روشنی از آنچه شما را تهدید می کند داشته باشید، بجای داشتن احساس غیر شفاف در مورد عامل تهدید بقای خود،چنین عاملی محسوس تر، قابل مدیریت تر و با وضوح بیشتری تعریف می شود.
موقعیت های دشوار زندگی موقعی که با غریزه تهدید همراه گردند اغلب یک " بدشناسی دوبل" خلق می شود.
تهدیدهای آشکاری مانند مشکلات سلامت جدی یا ورشکستگی مالی وجود دارد.اما این تهدیدات آشکار اغلب "بحران های شخصیت"خلق می کنند که درک ما از خودمان را تهدید می کند.برای مثال،از دست دادن شغل می تواند نظرتان در مورد خود بعنوان شخصی لایق را بخطر اندازد.یک بیماری می تواند نگرانی در مورد حیات را در ارتباط با مرگ برانگیزاند.لذا برای حرکت از تهدید به چالش،باید هر دو سطح تهدید آشکار و پنهانی را که موجود هستند درک و به رفع آنها بپردازید.
واکنش نسبت به تهدید،یک شاخص قوی انتقال از تهدید به چالش ،توانائی مقاومت در مقابل این غریزه عمیق ذاتی است که بر واکنش های ما از زمانیکه بشر بر زمین قدم گذاشته است تا کنون حاکم بوده است.اگر بتوانید هنگام مواجه شدن با دو گزینه،گزینه مطلوب را برگزینید،در انتقال به یک واکنش چالشی و توانایی برخورد با موقعیت های دشوار زندگی به روشی مثبت و سازنده پیروزی بزرگی بدست آورده اید.پرورش توانائی شناخت گزینه مطلوب در موقع نیاز به اقدام آنقدر مهم است که در ارتش با پرورش" موضع اقدام" برچسب گذاری و هدف آن ارزیابی ریسک،شناسائی عواقب احتمالی و سپس تصمیم به اقدامی است که به بهترین وجهه ممکن تهدید را کاهش می دهد.
اغلب اوقات، هنگام مواجهه با یک موقعیت دشوار در زندگی، در ابتدا گزینه مطلوب انجام ندادن هیچ کاری است.این تاخیر کوتاه در اتخاذ اقدام اضطراری،شدید و فوری در قبال اتفاق ناگوار زندگی فرد را قادر می سازد تا غریزه تهدید را قبل از آنکه بتواند بطور کامل بر او اثر بگذارد یا هیچ زیانی برساند متوقف کند.
پس از آن می توان در خصوص بهترین گزینه با چشم اندازی طولانی مدت جهت پرداختن به موقعیت تصمیم گیری کرد.این شاید بزرگترین چالشی است که با آن مواجه خواهید شد.یک غریزه تهدید موجب می شود تا بر آنی ترین و آشکارترین علائم تهدید تمرکز کنیم.به عبارت دیگر،ما آنقدر جذب درختان می شویم که نمی توانیم جنگل را ببینیم.همچنانکه به کرات در نوشته های قبلی یادآوری کرده ام،این غریزه برای نیاکان ما اثر بخش بوده است،اما در مواجهه با پیچیدگی های زندگی در قرن بیست و یکم اثر گذار نیست.هدف از واکنش نسبت به مشکلات زندگی بعنوان یک چالش، دیدن و واکنش نسبت به هم درختان (تهدید آنی)و هم جنگل(زندگی شما)است.واکنشی که آرام،عمدی،معقول و مبتنی بر راه حل ها باشد چنین هدفی را محقق می سازد.
منبع: source: psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص: غریب واحدی پور
بخش ۱ ؛ چگونگی کنش یا واکنش نسبت به زندگی با چگونگی نگاه به آن آغاز می شود.
نکات کلیدی:
پذیرفتن یک دیدگاه چالش و یا تهدید نسبت به زندگی می تواند تعیین کننده خط سیر زندگی فرد باشد.
واکنش تهدید ریشه در غریزه بقا دارد،حال آنکه یک واکنش چالشی آگاهانه تر است.
نکته کلیدی برای انتقال از یک غریزه تهدید به سمت یک واکنش چالشی،پذیرش،درک و واکنش مثبت نسبت به یک تهدید ادراکی است.
چگونگی کنش یا واکنش نسبت به زندگی با چگونگی نگاه به آن آغاز می شود.من دریافته ام که تمایز ساده ای بین ماهیت یک شیوه فکری منفی توام با ترس،کمیابی و اجتناب با یک دیدگاه فکری خوش بینانه همراه با دلیری،فراوانی و فرصت وجود دارد.
آیا زندگی خود را بعنوان تهدیدی برای اجتناب یا چالشی برای پیگیری درک می کنید؟
بسته به اینکه ،زندگی را بعنوان تهدید یا چالش بنگرید، نگرش ناشی از چنین گزینشی، آبشار کاملا" متضادی از تفکرات،احساسات و کنش ها را برمی انگیزاند که رویکردتان نسبت به زندگی و جهت آن را دیکته می کنند.
مشکل این است که خواه نسبت به زندگی خود بعنوان یک تهدید یا چالش بنگرید ،این نگرش ها در ابتدا از غرایز عمیقا" ذاتی سرچشمه می گیرند.غریزه تهدید(در واقع غریزه بقا)،که طی بیلیون ها سال تکامل توسعه یافته است،بطور آنی جهت حفاظت از شما در مقابل خطر ادراکی تحریک می شود:احساسات مهیج و فطری،شامل خشم و ترس را تجربه می کنید؛بدنتان از طریق تغییرات فیزیولوژیکی قوی که برای کمک به بقا طراحی شده اند بسیج می شود؛و برای حصول اطمینان نسبت به جلب توجه انحصاری نسبت به تهدید موجود و امکان کنش سریع برای رفع آن تمرکزتان محدودتر و تفکرتان قویتر می شود.
همچنانکه در یکی از مقالات قبلی تاکید کردم،این واکنش در زمان های نخستین موقعی که با تهدیدهای آشکار و فوری مواجه بودیم بخوبی به انسان ها کمک می کرد.در آن زمان ها،اگر می خواستیم شانسی برای زنده ماندن داشته باشیم هیچ گزینه ای بجز واکنش آنی و ضروری نداشتیم.لکن،بعلت ماهیت مبهم خیلی از جنبه های زندگی های امروز،این وضعیت دفاعی با احتمال بیشتری شانس های بقا یا هدایت موفقیت آمیز زندگی را کاهش می دهد. دردناک تر اینکه غریزه تهدید زمانی ایمنی و بهزیستی ما را تضمین می کرد(نیازی به ذکر نیست که تضمین کننده آینده بشریت هم بود)،اما امروز واقعا" به ما زیان می رساند و زندگی هایمان را بمراتب بدتر می سازد.
*واکنش نسبت به تهدید
انتظار اینکه دوباره هرگز زندگی با تهدید فطری را تجربه نکنید غیر واقعی است.ما همه دوست داریم که هنگام مواجهه با نشیب و فرازهای زندگی(بویژه نشیب ها!) خونسرد،آرام و متین باشیم،اما حداقل در ابتدا،بندرت وضعیت اینگونه است.زیرا واکنش تهدید طی میلیون ها سال تکامل درون مغزهای ما تعبیه شده است.برخی احساسات تهدید آمیز،بخش اجتناب ناپذیر یک زندگی کامل هستند.با این وضعیت،وقوع و تکرار واکنش تهدید در برخورد با نشیب و فرازهای زندگی اهمیت کمتری نسبت به ادامه واکنش یا عدم واکنش به آن مطابق با روش نیاکان بدوی یا توان فارغ شدن از آن و انتقال به یک گرایش چالشی دارد.
بازشناخت تهدید،اولین گام در انجام انتقال از یک واکنش تهدید به یک واکنش چالشی، شناخت این حقیقت است که غریزه تهدیدتان در حال تحریک است.اغلب،واکنش های تهدید ما آنقدر قوی و ذاتی هستند که هیچ آگاهی هوشیارانه ای نسبت به آنها نداریم؛واکنش جنگ یا گریز آغاز و بر اثر آن بشدت و آنی این طرف و آنطرف می دویم،بدون از آگاهی نسبت به وقوع و تکرار غریزه تهدید،هیچ روشی برای بکار گماشتن مغز تکامل یافته و در نتیجه توقف غریزه تهدید از مد افتاده برای جلوگیری از ادامه کنترل آن بر واکنش تان وجود ندارد.
کسب آگاهی در خصوص غریزه تهدید موقعی که اتفاق می افتد سحرآمیز نیست؛فقط موضوع برخورداری از رادار خود هنگام وقوع اتفاقات غیر منتظره یا ناخواسته در زندگی است.تنها با آموختن راجع به تفاوت های بین غریزه تهدید و یک واکنش چالشی است که هنگام فعال شدن غریزه تهدید، بهترخودتان را با موقعیت ها وفق می دهیم.ابتدا،ممکن است تا زمان گذشتن از موقعیت، نسبت به غریزه تهدید خویش که در حال گذر است آگاه نباشید.لکن،با گذر زمان،همچنانکه حساسیت تان نسبت به غریزه تهدید افزایش می یابد،می فهمید که شناخت تان نسبت به دو راهی تهدید در مقابل چالش دقیق و دقیق تر می شود تا اینکه روزی در مواجهه با موقعیتی دشوار ناگهان در می یابید که:"اکنون غریزه تهدیدتان در حال بروز است و می توانید راجع به آن کاری انجام دهید."
ادامه دارد
منبع: source: psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص: غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.