آنچه که دیگران به ما می گویند می تواند بر حافظه های ما اثر بگذارد.مطابق با گزارشی در مجله علم،"انطباق می تواند به دو شکل باشد،که در ابتدا رفتار ساده و مشابه ای را تداعی می کننداما در اصل متفاوت هستند.این دو شامل:
۱-انطباق خصوصی، که در اصل امکان دارد یادآوری شخصی بوسیله اثر اجتماعی تغییر کند که به خطاهای حافظه مداوم و طولانی مدت منجر می گردد.
۲-انطباق عمومی، که در این حالت امکان دارد افراد انطباق بیرونی را برگزینند،بشرطی که شرح آنها از واقعه با شرح دیگران تطابق داشته باشد،اما از درون، اطمینان به خاطره اصلی خویش را حفظ کنند."لکن،در حالیکه انطباق عمومی عملا" بر درک خاطره خود فرد اثر نمی گذارد،اما درگیر شدن در این فرآیند می تواند به اثر گذاری شخص بر خاطره دیگران از واقعه منتهی گردد.
مولفین گزارشات هم زمان یادآوری می کنند که،"انطباق خاطره یا یادگیری نیز ممکن است بعنوان یک مقصود تطابقی بکار رود زیرا یادگیری اجتماعی اغلب دقیق تر و موثرتر از یادگیری فردی است که همیشه قابل اعتماد نیست. "
برای مثال،همچنانکه مطالعات نشان داده اند ،فرآیند بازیابی خاطره می تواند بدان معنا باشد که خاطره بازیابی شده دوباره با شرح خاطره قبلی نوشته می شود بطوریکه خاطره اصلی تحریف می شود.
یک تحقیق منتشر شده در مجله علم عصب شناسی این را "تحریف ناشی از بازیابی"می نامد و توضیح می دهد که تحریف می تواند یا بخاطر اصلاح خاطره در فرآیند بازیابی و یا بعلت تداعی معانی جدیدی در ارتباط با زمینه های مربوط به خاطره اصلی در ذهن هنگام سخن گفتن از آن صورت پذیرد.
دانابریج،یکی از مولفین تحقیق می گوید،"یک خاطره بطور ساده تصویر خلق شده بر اثر حرکت مجدد زمان به واقعه اصلی نیست،بلکه می تواند تصویری باشد که تا حدی بعلت یادآوری آن در زمان های قبل دچار تحریف شده باشد.
خاطرات ایستا و ساکن نیستند."
اگر موضوعی را در یک زمان و محیط جدید و یا حتی با خلق و خوی متفاوتی بخاطر آورید،ممکن است اطلاعات جدیدی بر تصویر ذهنی تان از موضوع افزوده شود.
*فراموشی بعنوان یک مکانیسم انطباقی
در صدر موضوعات مربوط به اینکه ، چگونه چیزها را بخاطر می آوریم،همچنین مشکل این است که چرا فراموش می کنیم،و برخی محققین یادآوری می کنند که فراموشی گاهی اوقات بعنوان یک مکانیزم انطباقی عمل می کند.
بیرنز به سایت Medical News Todayگفت،روشی که بدان طریق فراموشی می تواند انطباقی باشد آن است که با خلاص شدن از شر جزئیات نامربوط ، مغزها بهتر قادر به یادآوردی اطلاعات مهم هستند.
او توضیح داد که،"کار من بیانگر آن است که فراموشکاری جزئیات ویژه یک رویداد به ما امکان می دهد که بر تصویر بزرگتری تمرکز کرده و الگوهای کلی تری را استخراج کنیم که بتوانیم آینده را پیش بینی کنیم.
"برای مثال،بخاطر آوردن اینکه دقیقا"کدام درختان خوشمزه ترین میوه را دارند فقط تا هنگامی سودمند است که از همه آن میوه ها بخورید.بجای بخاطر سپردن درختان ویژه،ممکن است بهتر باشد که ناحیه ای از جنگل را بخاطر بسپارید که بهترین درختان را دارد."
بیرنز ادامه داد که،"این پروسه گاهی اوقات شامل فراموش کردن جزئیات ویژه و در آمیختن خیلی از تجارب با همدیگر برای استخراج یک الگوی کلی است."
محققین یادآوری کردند که پروسه فراموشی بواسطه از دسترس خارج ساختن خاطرات منفی نیز سودمند است چون دیگر شخصی که چنین خاطراتی آزار ش می دهند کمتر مضطرب می شود.
بیرنز گفت،"بمرور زمان خاطرات مربوط به وقایع هیجانی و آسیب زا، اثر هیجانی و احساسی خودشان را از دست می دهند."و این حقیقت می تواند به ما کمک کند تا دوباره بدون از اینکه نیاز باشد هم زمان تمام احساسات و هیجانات مربوطه را تجربه کنیم وقایع را ارزیابی و از تجربه گذشته درس بگیریم.
*از هم گسیختن خاطرات ناخوانده
اما هنگامی که خاطرات آسیب زا (روان زخم)با اصرار دوباره بصورت ناخوانده هویدا می شوند، چه اتفاقی می افتد؟متخصصین این پروسه را "تجربه ناخوانده دوباره روان زخم"می نامند و یک ویژگی هسته ای اختلال استرس پس از روان زخم(PTSD)می باشد.
خاطرات طی یک روزنه زمانی ویژه آسیب زا هستند.کسانی که اختلال استرس پس از روان زخم را تجربه می کنند ممکن است بی اختیار یک خاطره آسیب زا را به یادآورند یا احساس کنند که در حال برگشت به موقعیتی هستند که آن آسیب یا زخم را تجربه کردند
این اثر می تواند موجب اضطراب شدید شخص گردیده و بعنوان یک استراتژی مقابله ای به بروز رفتارهای غیر معقول و متلونی منتهی شود.
(Source: Medical News Today)
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
آیا دانشمندان می توانند حافظه را هک کنند؟
علم جدید قابلیت های بیشماری برای کمک جهت سالم ماندن ذهن و بدن به ما ارزانی می دارد،اما برخی جستجوهای علمی اخیر نیز مرکز مناقشه بوده اند.یکی از این ها علاقه محققین به دستکاری حافظه ها است.آیا این شاهکار برجسته امکان پذیر است،و اگر چنین است،چرا می خواهیم به آن دست یابیم؟
در این نوشته،کشف می کنیم که آیا دانشمندان می توانند به دستکاری حافظه دست یابند،و چنین کاری چگونه امکان پذیر است.
حافظه های ما بخش اعظم شخصیت مان را تشکیل می دهند،و آنچه را که بخاطر می آوریم اغلب می تواند مبنای تعریف تجربه ما از دنیا باشد.
در حالیکه خاطرات مثبت می توانند به رشد و کامیابی ما کمک کنند،اما خاطرات منفی همیشه چنین اثرات خوشایندی ندارند.
گاهی اوقات،خاطرات نامطبوع می توانند بخشی از یک منحنی یادگیری باشند،سوختن پوست در تماس با آب جوش به معنای آن است که مرتبه بعدی هنگام دستکارس کتری بیشتر دقت کنیم.
لکن،هنوز خاطراتی هستند که بدرستی آسیب زا هستند،و یادآوری آنها می تواند به اضطراب و مشکلات سلامت ذهنی جدی مانند اختلال استرس(فشار روانی) پس از روان زخم(PTSD) منتهی گردد.
مطالعه حافظه و شکل گیری،یادآوری و فراموشی محفوظات توجه و کنجکاوی زیادی را بین عصب شناسان،روانشناسان و حتی محققین حوزه انسانی به خود جلب کرده است،چون هنوز موضوعات خیلی زیادی در ارتباط با فرآیندهای پیرامون حافظه وجود دارند که بطورکامل قابل درک نیستند.و در حالیکه هنوز به آموختن بیشتر در خصوص چگونگی شکل گیری خاطرات و محفوظات درون مغز نیاز داریم، در سال های اخیر،محققین شروع به بررسی امکان دستکاری خاطرات بویژه خاطرات منفی کرده اند تا دریابند که آیا امکان تضعیف و یا بطور کلی حذف آنها وجود دارد.
در این نوشته،بطور خلاصه بررسی می کنیم که چرا بخاطر می سپاریم و چرا بطور طبیعی فراموش می کنیم.همچنین به کنکاش در خصوص برخی مطالعات صورت گرفته در خصوص دستکاری حافظه می پردازیم،با توضیح در مورد اینکه چگونه و چرا محققین برای حصول به چنین دستاوردی هدف گذاری کرده اند.
*یادآوری و فراموش کردن خاطرات یا آموخته ها
موقعی که مغز اطلاعات را رمز گشایی می کند،آن اطلاعات در گروهی از عصب ها ذخیره می شوند که این عصب ها پیوندگاهها یا لینک هایی هستند که به سلول های مغز امکان می دهند تا با همدیگر ارتباط برقرار کنند.
بطور نمونه،دانشمندان وجود پیوندگاههای قویتر در مغز را نشانه حافظه بهتر می دانند،و مغز بطور پیوسته،همچنانکه خاطرات یا آموخته های جدید تشکیل یا قدیمی ها به روز می شوند اتصالات پیوندی را از طریق تشکیل پیوندگاههای جدید و تقویت پیوندگاههای موجود به روز می کند.
لکن ،اگر پیوندگاهها اغلب بقدر کفایت فعال نشوند ضعیف تر می شوند و مغز در مجموع برخی از آنها را از دست می دهد.از اینرو،فراموشی می تواند بطور طبیعی رخ دهد و محققین بدرستی توجیه می کنند که فراموشی بخش حیاتی یادگیری و خلق محفوظات یا آموخته های جدید است.
سایت Medical News Todayبا دکتر سام بیرنز که اکنون دستیار تحقیق در دانشگاه یورک بریتانیا است گفتگو کرد و او توضیح داد که فراموش کاری طبیعی می تواند بواسطه چندین دلیل متفاوت باشد.
افزودند که ،"فراموش کاری به این خاطر رخ می دهد که انرژی موثر نامحدود برای نگهداری همه خاطرات یا محفوظاتی وجود ندارد که روزانه در ذهن شکل می گیرند،بعلاوه بنظر می رسد که فراموشکاری یک نتیجه طبیعی تکوین و پیدایش عصب ها یعنی فرآیندی است که سلول های مغزی جدید را برای پشتیبانی از یادگیری آینده خلق می کند."
او به سایتMedical News Today گفت،"امکان دارد که پاکسازی خاطرات قدیمی و بدون از استفاده بطور مستقیم به توانائی ما برای آموختن موضوعات جدید مربوط باشد."
اما دانشمندان به کشف خیلی از پیچیدگی هایی ادامه می دهند که در یادآوری و شکل گیری آموخته ها و محفوظات معما شده اند.برای مثال،تمام محفوظات ما درست نیستند،ِلذا گاهی اوقات مغزهای ما "فراموشی را بعنوان یک مکانیزم دفاعی"اجراء می کنند.
*انطباق و تحریف حافظه
تحقیق گذشته نشان داده است که تعاملات اجتماعی می تواند بر خاطره شخص از یک رویداد اثر بگذارد،همانطور که می تواند بر چیزی که دیگران در خصوص رویداد یکسانی بخاطر می آورند یا ادعا می کنند که بخاطر می آورند اثر بگذارد.
ادامه دارد
(Source: Medical News Today)
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
رهبری ماهر برای توضیح و درک مفهوم مشکلی است. دکتر تراویس برادی درمقاله ای که ابتدا در لینکیدن پالس منتشر گردید ، شرح می دهد که رهبری واقعی از چه فاکتورهایی تشکیل می شود.چه عواملی ازفرد یک رهبر می سازد؟
چنین سوال ساده ای هنوزمایه رنجش خاطر برخی از بهترین متفکران کسب و کاراست.ما چندین کتاب راجع به رهبری نوشته ایم،ولی هنوز درنگ در تعریف رهبری چیز نادری نیست.
بگذارید با آنچه رهبری نیست آغاز کنیم...
رهبری به ارشدیت یا موقعیت فرد در هرم سلسله مراتب سازمان ارتباطی ندارد.
خیلی ها در گفتگو راجع به رهبری یک شرکت به ارشدترین مدیران اجرائی در سازمان اشاره می کنند.آنها فقط مدیران ارشد اجرائی هستند.رهبری بطور اتوماتیک موقعی که به یک پایه حقوقی معین می رسید اتفاق نمی افتد.امید دستیابی به آن در آن موقعیت وجود دارد،ولی هیچ تضمینی وجود ندارد.
رهبری با عناوین هیچ ارتباطی ندارد.
در مشابهت با نکته فوق،فقط داشتن سمت سطح بالا از فرد رهبر نمی سازد.ما اغلب بر این حقیقت تاکید می کنیم که به یک عنوان برای رهبری نیاز ندارید.می توانید در محیط کار،محله و خانه خود بدون از داشتن عنوانی رهبر باشید.
رهبری هیچ ارتباطی با خصوصیات شخصی ندارد.
اکثر مردم با شنیدن کلمه"رهبر" ، فردی با اقتدار،تحکم آمیز و کاریزما را در ذهن تصور می کنند. اغلب به شخصیت های تاریخی مانند ژنرال پتن و پرزیدنت لینکلن می اندیشند.اما رهبری یک صفت نیست.نیازی نیست برونگرا یا کاریزما باشید تا تمرین رهبری کنید.و کسانی که دارای کاریزما(جذبه)هستند بطور اتوماتیک رهبری نمی کنند.
*رهبری مدیریت نیست
این مورد مهم است.رهبری و مدیریت مترادف نیستند.شما ۱۵نفرزیر مجموعه و مسئولیت صورتحساب سود و زیان را دارید؟امید است که مدیر خوبی باشید،مدیریت نیاز است.مدیران لازم است طراحی ،ارزیابی ،نظارت،هماهنگی ،حل مساله،استخدام،اخراج و خیلی از کارهای دیگر را انجام دهند.مدیران اکثر وقت خودشان را به مدیریت کارها می گذرانند.ولی رهبران مردم را هدایت کرده و جلو می برند.
بنابراین،چه عاملی از فرد یک رهبر می سازد؟
بگذارید ببینیم برخی از قابل احترام ترین متفکرین زمان ما چگونه رهبری را تعریف می کنند،و اجازه دهید تااشکالات تعاریف آنها را بررسی کنیم.
پیتر دراکر:تنها تعریف این است که رهبر به کسی اطلاق می شود که پیروانی دارد."
واقعا"؟این تعریف درست نما از فرط سادگی خطرناک است.یک فرمانده جدید ارتش بعنوان فرمانده ۲۰۰سرباز برگزیده می شود.او هرگز اتاق را ترک نمی کند و یک کلمه به مردان و زنان یگان خود نمی گوید.شاید فرمان های معمول از طریق مرئوسین ابلاغ می شوند.به هر حال،سربازان باید از دستورات پیروی کنند،اما آیا فرمانده واقعا" یک رهبر است؟فرمانده بلی،ولی رهبر نیست.البته دراکر متفکر زیرک و برجسته ای است،اما تعریف او خیلی ساده است.
وارن بنیس:"رهبری ظرفیت تبدیل رویا به واقعیت است."
هر بهاری یک رویا برای باغ در سر دارید،با کار خیلی زیاد هویج ها و گوجه ها به یک واقعیت مبدل می شوند.آیا یک رهبرید؟نه،یک باغبان هستید.بنظر می رسد که تعریف بنیس "دیگران"را فراموش کرده است.
بیل گیتس:"همچنانکه جلوتر رفته وبه قرن بعد می نگریم،رهبران کسانی خواهند بود که دیگران را توانمند می سازند."
این تعریف شامل "دیگران" و "توانمند سازی" است و یک تعریف خوبی است.اما برای چه هدفی؟ما دیده ایم که خیلی دیگران را در زندگی توانمند ساخته اند،از جوانان آشوبگر تا کارکنان گوگل که با بقیه گروهی که خود را بیکار می دیدند خیلی متفاوت بودند. تعریف گیتس فاقد اهداف و رویا است.
جان ماکسول:"رهبری نفوذ و اثر بخشی است،نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر."
ما حداقل سازی را دوست داریم اما این ساده سازی بیش از حدی است.یک سارق با اسلحه بر قربانی خود نفوذ دارد.یک مدیر قدرت اخراج اعضای تیم خود را دارد،که خود زمینه نفوذ خیلی زیادی است.
اما آیا چنین نفوذی یک سارق یا مدیر و یا رهبر می سازد؟تعریف ماکسول منبع نفوذ و تاثیر را نادیده می گیرد.
بنابراین،رهبری چیست؟
تعریف:رهبری یک فرآیند نفوذ اجتماعی است که تلاش دیگران در جهت حصول به یک کامیابی و موفقیت بزرگتر را ماکزیمم می کند.
به عناصر کلیدی این تعریف توجه کنید:
رهبری ریشه در نفوذ اجتماعی و نه قدرت و اختیار دارد.
رهبری مستلزم وجود دیگران است،یعنی اینکه آنها نیازی به "گزارشات مستقیم"ندارند.
هیچ نامی از ویژگی های شخصی،صفات یا حتی یک عنوان نیست،برای رهبری اثر بخش سبک ها و روش های خیلی زیادی وجود دارد
شامل موفقیتی بزرگتر و نه نفوذی با یک نتیجه مورد انتظار است.
رهبری یک ساختار فکری در عمل است.بنابراین منتظر عنوان نباشید.رهبری چیزی نیست که هر کسی بتواند به شما بدهد،باید آن را بدست آورید و برای خودتان تثبیت کنید.
(Source: forbes.com)
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
تعارضات و برخوردها در محیط کار بطور غیرقابل باوری استرس زا هستند،چون علی رغم وجود موقعیت های سخت و استرس زا،مهم ترین چیزی که باید حفظ کنید روابط با همکاران است. اما تعارض اجتناب ناپذیر است،و روابط با همکاران و توانائی برای پیشرفت در شرکت و حرفه به چگونگی مواجه شدن و رفع تعارضات بستگی دارد.۵گام برای کمک به رفع تعارضات محیط کاربشرح ذیل می باشند: ۱-هرگز اجازه ندهید که تعارض بدتر شود اگر اجازه دهید که تعارض به یک جر و بحث آتشین مبدل شود شکست خورده اید،چون اجازه داده اید که احساسات و نه مفاد تعارض گفتگو را کنترل کند. اگر حس کنید که بواسطه تنشی ممکن است تعارضی در حال وقوع باشد،بلافاصله به آن بپردازید.ازموضوع چشم پوشی نکنید،مشکلاتی که مورد غفلت قرار می گیرند در سکوت رشد و توسعه می یابند،بهتر است که به تعارض بسرعت و بطور مستقیم بپردازید. ۲-موضوع برنده شدن نیست مهم است که بخاطر داشته باشید که موقع قرار گرفتن در یک تعارض کاری ،بطور کامل نیاز است که نگرش درست را حفظ کنید.نمی توانید با همکاری بحثی داشته باشید و بدنبال یک راه حل خشنود کننده باشید ولی هدفتان برنده شدن در یک نزاع یا اثبات ایده خودتان باشد .در اینصورت نه فقط رابطه خود را در معرض خطر قرار می دهید بلکه محیطی سمی و بی حاصل برای پرداختن به تعارض خلق می کنید.با این وجود یافتن راه حلی که دو طرف را راضی کند امکان پذیر نیست،زیرا هیچ فرصتی برای گوش دادن و توجه به همکارانتان وجود ندارد.و اگر نخواهید به همکاران خود گوش دهید و به نقطه نظرات آنها توجه کنید،نیاز است از خود بپرسید که چرا در این مباحثه دخیل هستید. ۳-گوش دادن مردم می خواهند احساس کننده که حرف آنها شنیده شده و درک می شوند. دیل کارنگی در کتابش بنام"چگونگی بدست آوردن دوستان و تاثیر بر مردم"بطور مکرر از اهمیت گوش دادن به سایر مردم ،نه فقط برای رفع تعارض بلکه یرای تقویت و غنی سازی روابط شخصی می نویسد. "اگر با آنها موافق نباشید ممکن است وسوسه شوید که سخن آنها را قطع کنید.اما این کار را نکنید.خطرناک است.آنها در حالیکه هنوز ایده های جدی خیلی زیادی برای بیان دارند به شما توجه نمی کنند بنابراین با صبوری و ذهن باز به سخنانشان گوش کنید." ۴-یافتن زمینه مشترک بعد از اینکه خیلی با دقت به فرد دیگری گوش داده اید،سخن او را قطع نکرده اید،سوالاتی برای اطمینان از تمرکز در گوشش دادن پرسیده اید و او را درک و با نقطه نظراتش همدلی کرده اید،و از همه مهم تر اینکه همکارتان هم احساس کند که نقطه نظرات او را درک کرده اید ،در آن صورت می توانید نظرات خود را ارائه دهید. با زمینه مشترک خودتان شروع کنید،و از طریق اثبات این حقیقت که بیشتر از آنکه ممکن است هر دو در ابتدا فکر می کردید مشترکات دارید اعتماد و باورسازی کنید. بمحض اینکه آن شالوده احترام ،درک و اعتماد را خلق کردید،محیط ایده ال برای بحث در خصوص اختلافات را مهیا کرده اید،و شاید اکنون که درک بهتری از همدیگر دارید پیشنهاد مصالحه دهید وبتوانید به آرامی از فاز تعارض به فاز مصالحه در گفتگو که خواست خودتان بود انتقال یابید. ۵-سریع عذرخواهی کنید،سریع ببخشید اگر ارتباط بدی وجود داشته یا غیر عمد مایه آزار واذیت کسی را فراهم کرده اید برای عذر خواهی درنگ نکنید.اگر کسی از شما عذرخواهی می کند،و می توانید به صادقانه بودن آن پی ببرید،سریع آن را بپذیرید و سخن را عوض کنید.تعارض طولانی انرژی و زمان را تلف می کند،اجازه ندهید که انرژی و زمان شما تلف گردد.در یک جلسه ممکن است تعارض رفع نشود،اما اگر یک زمینه مشترک ایجاد و تنش را کاهش دهید پیشرفت حاصل می گردد .در این موقعیت،شرایط مذاکره بهبود یافته و با احتمال بیشتری راه حلی می یابید که طرفین را راضی کند.
(Source: forbes.com)
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.