۵-قابل انعطاف باشید.آماده اصلاح اهداف طولانی مدت بر اساس آگاهی موثر در خصوص چگونگی پیشرفت اهداف کوتاه مدت باشید.تلاش لجوجانه برای تحقق اهدافی که دیگر به سازمان خدمت نمی کنند شما را با اخبار گذشته عقب نگهه می دارد.
۶-بخشنده باشید.موقعی که یک موضوع تعارض برای شخص دیگری نسبت به شما معنای بیشتری دارد(اطلاعاتی که از طریق آگاهی و همدلی بدست می آورید)،اگر با مهربانی وبخشندگی تسلیم شوید،سپاس و حمایت همکار خود را بدست می آورید.
۷-هر نظریه منفی را با یک نظریه مثبت شروع کنید.اگر انتقاد را با قدردانی و شکایت ها را با نیت همکاری آغاز کنید با احتمال بیشتری گوش همدلی خواهید یافت.
۸-هنگامی که احساس می کنید چیزی مهم است بلند و روشن سخن بگویید.اگر اطمینان حاصل کنید که مشکل یا تعارضی مایه رنجش شما است،انتظار طولانی مدت برای بیان آن به طغیان احساسی منتهی می شود.ولی موقعی موضوع را بیان می کنید،چگونگی احساس خود راجع به آن را تغییر می دهید،که این تغییر اثر قدرتمندی بر روی بهزیستی شما خواهد داشت،حتی اگر واکنش یا تغییری را که در جستجوی آن هستید هم بدست نیاورید.
۹-گوش دادن با همدلی، استفاده از احساسات هرگز حواستان را از کاری که در حال انجام آن هستید پرت نمی کند.همدلی از چیزی که فرد مقابل درحال گفتن است درک فوری ارائه می دهد،بنابراین سعی نکنید درحالیکه دیگری صحبت می کند زمان را صرف اندیشیدن به چیری کنید که می خواهید در جواب او بیان کنید،این نحوه گوش دادن صمیمانه نیست و دیگران آن را می دانند.
۱۰-ریسک ظاهر شدن بصورت ناکامل را بپذیرید.افراد موفق موقعی که نیاز دارند تقاضای کمک می کنند و هنگامی که اشتباه می کنند اشکال خود را می پذیرند.پس بطور موثر و کارآمد به پیشرفت ادامه می دهند.
*با استفاده از هوش هیجانی کارمند خیلی موفقی باشید.
حتی کسانی که دیگران را مدیریت می کنند معمولا" خودشان توسط شخص دیگری تحت نظارت هستند،پس هر کسی می تواند توصیه ذیل را بکار گیرد.کارمند موفق اساسا" به مفهوم انجام کاری است که برای آن استخدام شده اید و در عین حال حفظ صداقت و درستی خویش است.بعلاوه به معنای پیشرفت نیز هست.برخی روش ها برای انجام چنان کاری بشرح ذیل می باشند:
۱-هنگامی که مشکلی وجود دارد،شفاف و روشن سخن بگوئید.
اگر همه ما رئیسانی با EQبالا داشتیم عالی بود،اما حتی همدل ترین رئیسان زمانی برای کشف یا حدس زدن احساسات شما ندارند.دردهای بدنی و قوی که رفع نمی شوند نشان دهنده زمانی هستند که باید ساکت نمانید.
بدانید که از کار خود چه چیزی می خواهید.اگر ندانید،نمی توانید برای کسب آن تقاضا کنید.در این مرحله از زندگی چه چیزی برای شما بیشترین اهمیت را دارد،و چگونه انتظار دارید که این شغل نیازهایتان را رفع کند.
۲-بدانید که روزانه چقدر خوب کار می کنید.تضعیف کننده ترین رویداد شغلی بدون از هیچ ایده ای در خصوص سرچشمه آن اخراج است .جدای از بیکار سازی،به سختی چنین اتفاقی می افتد.اگر در حال هوشمند نگهداشتن قدرت های روحی خود هستید و می دانید که کارتان در حال تقویت بهزیستی شما است،احتمالا" خوب کار می کنید و کار درست را برای خود انجام می دهید.تا مادامیکه بقدر کفایت همدل می مانید که بدانید چه چیزی برای رئیس و سازمانتان نیز مهم است،هرگز با اتفاق غیر قابل انتظاری مواجه نمی شوید.
۳-اطلاع از احساس رئیس تان مهم است.همیشه فقط چیزی که می گویند مهم نیست.با هر چیزی که احساسات را بیان می کند هماهنگ شوید،کاری که رئیس انجام می دهد در مقابل چیزی که می گوید،جائیکه بنظر می رسد ترس های رئیس قرار دارند،چگونه رئیس با سایر افراد رفتار می کند.بدین طریق ایده ای در خصوص چگونگی رفع نیازهای رییس در مورد شغل کسب می کنید.تا مادامیکه توجه می کنید می توانید با همدلی انعکاسی از احساسات رئیس خود را احساس کنید.
۴-از ارزش های سازمان و چگونگی احساس خود راجع به آنها آگاه باشید.
هر سازمانی دارای یک هویت نیز هست.بویژه در یک شعل جدید،چشم ها،گوش ها و قلب خود را برای گردآوری اطلاعات راجع به سازمان باز کنید.نیاز دارید نه فقط اهداف تولیدی سازمان ،بلکه چگونگی انجام کسب و کار آن را بدانید.آیا یک جو رسمی کت وشلواری یا محیط کار پیراهنی است؟آیا کارکنان بی اختیار و گاهگاهی گفتگو می کنند یا با همدیگر قرار ملاقات می گذارند؟آیا برنامه ها آشکار یا مخفیانه تنظیم می شوند؟آیا سبک سازمان متهورانه یا محافظه کارانه است،پرسنل محور یا تولید محور است؟با کارکنان هنگام خاتمه خدمت چگونه رفتار می شود؟ آیا بکار گماردن ابتدا از درون یا همیشه از بیرون است؟آیا وفادای و همدلی دیده می شود؟آیا همکاران همدیگر را دوست دارند یا صرفا" همدیگر را تحمل می کنند؟
اطلاع از این موارد کمک می کند تا مدت زمان حضور در سازمان، دوره موفقیت آمیزی باشد.
ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ما همه به احساس نیاز و ارزش احتیاج داریم.
فکر می کنید در شغلی که احساس می کنید توسط افراد پیرامون خود ارزشمند شمرده نمی شوید چقدر دوام می آورید؟ شغل مهم نیست،موقعی با کسانی تعامل می کنیم که موجب می شوند تا احساس ارزش و مورد توجه قرار گرفتن کنیم،راجع به خود احساس خوبی داشته و برای کار سخت تر،طولانی تر و خلاقانه تر ترغیب می شویم.و موقعی موجب شویم که دیگران احساس ارزش و مورد توجه قرار گرفتن کنند،نوع پشتیبانی را که برای انجام خوب کارهایمان نیاز داریم کسب می کنیم.خواه در حال مواجه با یک کارفرما،کارمند یا همکار باشید نشان دادن قدردانی کمک خیلی زیادی می کند.
*پرورش روحیه کار تیمی،همکاری و همدلی
روانشناسان سال ها است دریافته اند افرادی که با همدیگر کار می کنند بهره ورتر واثر بخش تر از همان تعداد افرادی هستند که بصورت مجزا کار می کنند.همدلی همه ما را تشویق می کند تا با همیاری و همدستی کار کنیم.
اگر یک کارمند هستید...
کارمندان می توانند با ارائه پیشنهادات همدلانه جهت کمک ،هوشیار ماندن برای فرصت هایی که موضوعی برای شخص دیگری مهم تر از خودشان هست و بطور ساده نشان دادن علاقه به کار و زندگی های یکدیگر از شکل گیری اتمسفر سمی هر شخصی برای خودشان جلوگیری کنند.از سخن چینی و تشکیل محفل اجتناب ورزید.هر دو تنش و عدم اع۹تماد خلق کرده،روحیه را پایین می آورند و بهره وری را کاهش می دهند.
اگر یک رئیس هستید....
برای کارکنان خود تکیه کردن و کمک به همدیگر را با ارزش سازید.پاداش ها یا سایر مشوق ها را بجای دستاوردهای فردی در ازای دستاوردهای گروهی بدهید.یک برنامه مربیگری برای ارتباط کارکنان جدید با کارکنان ارشد تنظیم کنید.از قدرت های احساسی نافذ و برنده خودتان برای جبران سازی نقطه ضعف یک فرد با نقاط قوت دیگری استفاده کنید،در نتیجه بزودی آنها همه همدیگر را تا سطوح جدیدی بالا می کشند.
*به شم و احساسات درونی خود اعتماد کنید
احساسات قبل از تفکرات برای ما بروز می کنند،با این وجود آموخته ایم که در محیط کار به احساسات ذاتی خود بی اعتماد باشیم.همچنانکه خیلی از سرمایه گذاران هوشمند،بازاریابان و طراحان گواهی می دهند،پیش بینی توقف های ناگهانی بازار بورس،حملات رعدآسای رسانه ای و توسعه محصول جدید اغلب به ظن و احساس وقوع امری در آینده بستگی دارند.همیشه برای گردآوری منظم اطلاعات وقت نیست.چنین کاری همواره یک نیاز هم نیست.روی هم رفته،ظن و احساستان حاصل اطلاعات احساسی جمع آوری و ذخیره شده بصورت لحظه ای است که می گوید در هر موقعیتی چه چیزی برای شما بیشترین اهمیت را دارد،بر اساس تجارب قبلی چه چیزی ممکن است نادرست باشد،و چه موقع چیزی آنگونه که بنظر می رسد نیست.
بر خلاف شیفته گان IQکه توجه و تصمیم بر اساس اعتماد به حس درونی را ریسک دیوانه واری می دانند اغلب هوشمندترین و مسئولانه ترین اقدامی است که می توانید انجام دهید.ممکن است با مخالفت زیادی مواجه شوید،اما محکم بایستید و ظن و احساس خود را دنبال کنید.بدون از آنها توانائی خود برای تغییر روش ها،ربودن فرصت ها و پاسخ به وضعیت های اضطراری را از دست می دهید.
*ده روش برای کار هوشمندانه تر با استفاده از هوش هیجانی
۱-از بدنتان برای با هوش کردن ذهن خود استفاده کنید.بطور کلی همراه با پذیرفتن عادات سالم خوب،صرف ۲۰دقیقه وقت طی یک یا دو مرتبه در هر روز برای ورزش موجب می شود تا انرژی،حساسیت،صبوری،قابلیت انعطاف و خلاقیت را به سرمایه ذهنی و روحی خود بیفزائید.
۲-نه فقط تفکرات،بلکه احساسات را هم مطالبه کنید.برای کارکنان سخن گفتن از احساساتشان را ایمن کنید،در آن صورت سخت تر و بهتر کار خواهند کرد.کارکنان حقیقت را به کسانی می گویند که از قضاوت ها خودداری می کنند،رازها را نگهه می دارند و آرامش و خونسردی خودشان را حفظ می کنند.
اطمینان حاصل کنید که شخصیت کاری شما با چنان ویژگی هایی توصیف می شود.
۳-مرزهای احساسی را پایه ریزی کنید.صمیمیت با یک رئیس،کارمند یا همکار می تواند محیط کار را با خاطرات احساسی لبریز سازد که موجب می شوند تا حرفه ای های معقول و متفکر واقع بینی خود را از دست دهند و برای خشم گرفتن بر همکاران نظاره گر تحریک شوند.
۴-هیچ تصمیمی فقط بر اساس اطلاعات نگیرید.قبل از تحویل گزارش مملو از ارقام یا بر اساس نقل قول از یک مرجع موثق برای پشتیبانی از نظرات خود از قوه شم و احساس درونی خویش استفاده کنید.مکث کنید و از خود بپرسید که در خصوص سمتی که در حال گرفتن آن هستید چه احساسی دارید،این عادتی است که کمک می کند تا بیشتر احساس دلگرمی و اعتماد کنید و تضمین کننده عملکرد درست شما است.
ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص : غریب واحدی پور
آیا می خواهید روابط خود با همکاران را بهبود دهید؟بیاموزید که به منظور بهبود فضای کاری برای هر کسی چگونه هوش هیجانی خود را بسازید.
چرا هوش هیجانی در محیط کار مهم است؟
ما در جائی مانند محیط کار بیشترین نیاز را به هوش هیجانی داریم،در حالیکه با احتمال خیلی کمی آن را می یابیم.محیط کار بعنوان آخرین سنگر ستایش IQباقی می ماند زیرا خیلی از افراد هنوز باور دارند که پرداختن به مسائل شخصی در بهره وری مداخله می کند.
در کار همانند خانه روابط مبتنی بر محبت و عشق برای برانگیختن جهت همراهی با دیگران وجود ندارد.از مزیت پیشینه مشترک جهت کمک به خود برای درک عامل محرک افراد پیرامون خود محروم هستید.بنابراین،از همه مهم تر آن است که برای درک چیزی که در زمان و مکان فعلی همکارانتان به آن نیاز دارند روشی داشته باشید.
خوشبختانه قبلا" از چنان امکانی که آگاهی فعال و همدلی ناشی از آن است برخوردارید.استفاده از آن عناصر هوش هیجانی خود می توان برای رسیدن به موفقیت و رفع مشکلات شغلی کمک کند.اگربتوانید احساسات افراد را درک و به آنها واکنش نشان دهید سیاست های کاری،مشکلات روحیه و فقدان همکاری نباید زندگی کاری شما را نابود کند.
*چهار عنصر هوش هیجانی
هوش هیجانی شامل چهار عنصر خود آگاهی،خود مدیریتی،آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه است.با هر یک از این عناصر چقدر آشنا هستید؟
خودآگاهی:توانایی شناخت احساسات خود و اثر آنها است در حالیکه از احساسات درونی برای هدایت تصمیمات خویش استفاده می کنید.آیا می توانید به درون یک اتاق قدم بزنید، غریبه ای را ملاقات کنید،در جلسه ای حاضر شوید و بسرعت حس کنید که چیزی آنگونه که بنظر می رسد نیست؟سابقا" معروف به کشف و شهود(شم) بود،این دانش غریزی بر اساس هوش هیجانی است.
خود مدیریتی: توانائی کنترل احساسات و رفتار و وفق دادن خود با شرایط متغیر است.آیا می توانید بقدر کفایت خشم،نومیدی یا ترس خود را کنترل کنید بطوریکه احساسات در توانائی شما برای گوش دادن یا حل مشکل مداخله نکنند؟
آیا می دانید که چه موقع به کمک نیاز دارید و تقاضای کمک کنید؟
آگاهی اجتماعی:توانائی حس،درک و واکنش نسبت به احساسات دیگران و احساس راحتی اجتماعی است.
آیامی توانید بگوئید که چه موقع بطور غیر عمد در حال ناراحت کردن فردی هستید یا چه موقع فردی که در حال لبخند زدن است واقعا" مضطرب و ناراحت است؟
مدیریت رابطه:توانائی ترغیب،اثرگذاری و ارتباط با دیگران و مدیریت تعارض است.
آیا می توانید در مواجه با پریشانی و اضطراب فرد دیگری یا در حین یک موقعیت مضطرب کننده آرام،با انرژی و متمرکز بمانید؟آیا می توانید با شوخی و خوشمزگی یا از طریق گوش دادن متقاعد کننده به نقطه نظرات دیگری تشنج زدائی می کنید.
بخاطر داشته باشید که همه احساسات مشابه ای داریم.
خیلی از سازمان ها توسط کارکنانی که بیشتر وقت را بجای کار کردن وقف حفاظت از خودشان در مقابل تهدیدات واقعی و تصوری می کنند فلج می شوند.موقعی که ترس حاکم می شود،ساعات کاری مفید در تلاش برای حفظ قدرت ونفوذ،جاخالی دادن جهت در امان ماندن از خشم رئیس یا رقابت برای سمت و منصب تلف می شوند.
این حقیقت انکارناپذیر که برخی افراد در هر سازمانی نسبت به دیگران قدرت بیشتری دارند نباید موجب ترس مضمحل کننده و فوق طاقت در وجودتان گردد تا مادامیکه بخاطر داشته باشید که همه دارای احساسات مشابه ای هستیم.
آیا مدیرتان چون می ترسد که رفتار شفقت آمیز به معنای ضعیف بودن است سفت وخشن رفتار می کند؟
آیا کارکنانتان عبوس و کج خلق هستند زیرا درست مانند شما چون احساس می کنند که هیچ کسی از کار آنان قدردانی نمی کند روحیه شان تضعیف می شود؟
آیا کارمند دفتر کناری به شما خشم می کند زیرا درست به اندازه شما از شایعه بیکارسازی نگران است؟
هنگامی بخاطر داشته باشید که همه در یک سطح احساسی برابر هستیم،رفتار با رئیس،تقاضا از یک کارمند برای بخشش بیشتر یا درک آنکه کج خلقی یک همکار موضوعی شخصی نیست آسانتر می شود.احساسات بزرگترین برابر کننده ها در میان مردم هستند،از آنها برای ارتباط با همدیگر بجای جدا شدن از یکدیگر استفاده کنید.
ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص : غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.