نوشته شده توسط؛جیزن دیمرس،۲۴مارس ۲۰۲۰
هر کسی می خواهد که با دستاورد بیشتر در زمان کمتر به اوج بهره وری برسد،اما بهترین روش انجام آن چیست؟
در بخش های ذیل،برخی از بهترین ترفندها،عادات و رموز پنهان مانده بین شما و افراد پربازده تر را بازگو می کنیم.
*اهداف،اولویت ها و برنامه ریزی زمان
اجازه دهید تا با پوشش رموز پرکاری و بهره وری در حوزه تنظیم هدف،اولویت ها و مدیریت زمان شروع کنیم:
۱)شب قبل لیستی از کارهای در نوبت انجام بنویسید.اگر روز را با لیست روشنی از کارها آغاز کنید،برای بقیه روز هدف و مقصود خواهید داشت.
۲)بیاموزید که"نه" بگوئید.برخی کارها بطور ساده ارزش صرف زمان شما را ندارند.اکثر اوقات "نه"بگوئید و برای کارهایی که بیشترین اهمیت را دارند زمان بسازید.
۳)خواب و بیداری منظم داشته باشید.یک جدول خواب پیوسته کمک می کند تا به خوبی احساس آسایش و تجدید قوا کنید،شالوده ای برای یک جدول روزانه سخت گیرتر نیز تنظیم می کند.
۴)برنامه روتین داشته باشید.برنامه های روتین زمان انتقال بین وظایف را کاهش و مقداری از تردید و بلاتکلیفی روزانه را حذف می کنند.آنها می توانند و باید گاهی اوقات نقض شوند،اما باید بعنوان "نرم"بمانند.
۵)زمان خود را تیکه تیکه کنید.الون ماسک روز خودش را در بلوک های ۵دقیقه برنامه ریزی می کرد.اما شما نباید از این روش افراطی پیروی کنید،بلکه فقط برای برنامه ریزی زمانی اثربخش تر،نیاز است زمان خود را به بخش هایی تقسیم کنید.
۶)از ماتریس آیزنهاور استفاده کنید.این سیستم شما را مجبور می کند تا کارها را بر اساس اهمیت و اضطرار اولویت بندی کنید،بنابراین می توانید عالی ترین نیازها یتان را بطور اثربخش تری برگزینید.
۷)اهداف شخصی تنظیم کنید.اهداف کوتاه و بلند مدت شما را بر آنچه که بیشترین اهمیت را دارد متمرکز می کند.
۸)لیستی از وظایف ثانویه و ثالث برای کار بر روی آنها نگهدارید.گاهگاهی زمان بلااستفاده ای دارید.بنابراین لیستی از وظایف زمینه ای برای مشغول نگهداشتنن خود در این زمان ها داشته باشید.
۹)سطح چالش هر وظیفه را تعیین کنید.این کمک می کند تا از نظر ذهنی برای هر نوع وظیفه ای آماده شوید و روزتان را بر اساس این سطوح چالشی دوباره سازماندهی کنید.
۱۰)وظایف بزرگ را به وظایف کوچکتر تجزیه کنید.وظایف را برای برنامه ریزی قابل مدیریت تر و آسانتر کنید.
۱۱)موقع طفره روی را بدانید.طفره روی معمولا" بد است،اما می تواند به نفع شما باشد،در صورتیکه قادر باشید در آینده وظیفه را بدون از عواقب، اثربخش تر تکمیل کنید.
۱۲)مکالمات خود را تا حدی برنامه ریزی کنید.جلسات و مکالمات تلفنی می توانند وقت خیلی زیادی را تلف کنند،بنابراین پیشاپیش راجع به آنچه که می خواهید بگوئید بیندیشید.فقط یک روبوت نشوید.
۱۳)همیشه در فواصل زمانی کوچکتر برنامه ریزی کنید.مردم اغلب به اشتباه جلسات را برای نیم یا ساعت آخر برنامه ریزی می کنند که منجر به تلف شدن وقت می گردد.در عوض به برنامه ریزی جلسات ۲۰یا۱۵دقیقه بیندیشید.
۱۴)اما در برنامه خودتان مدت زمانی فضای تنفس بگذارید.در صورت زمان بندی بیش از حد ،آرزو می کنید که ای کاش برای انجام کارها زمان قابل انعطاف تری داشتید.
۱۵)بجای تلاش صرف شده به نتایج بیندیشید،موقع زمان بندی و اولویت بندی بجای اندیشیدن به تلاش صرف شده برای هر اقدام ،به نتایج بزرگ آن بیندیشید.
۱۶)وظایف کوچک را بلادرنگ انجام دهید.اجازه ندهید وظایف ۱دقیقه ای آزار دهنده انباشته شوند.آنها را بلافاصله انجام دهید.
۱۷)ضرب العجل های شخصی تعیین کنید.بنا به قانون پارکینسون،مدت زمان صرف شده برای یک کار تا استفاده کامل از زمان اختصاصی برای آن افزایش می یابد.بنابراین،اگر ضرب العجل های سختگیرانه تری وضع کنید،قادریدکارتان را سریع تر تکمیل کنید.
*سلامتی و انرژی
مردم اغلب اثر سلامت بدنی بر بهره وری
خودشان را دست کم می گیرند.با عادات سلامتی مناسب،روز های کمتری را بخاطر مریضی از دست می دهید،انرژی بیشتری دارید و قادرید در وضع روانی بهتری باشید که همه این ها بر بهره وری تان اثر می گذارند.
۱۸)صبحانه مغذی بخورید.انرژی بیشتر و استرس کمتری خواهید داشت.تخم مرغ ها و نان گندم کامل یا یک کاسه شوربای جو و پنیر ارگانیک را بیازمائید.
۱۹)از غذای بنجل اجتناب کنید.اما برای خوردن اسنک احساس آزادی کنید.غذای بنجل بصورت فورانی به شما شکر می دهد که در نهایت به یک سقوط انفجاری منتهی می گردد.در عوض،به اسنک های سالم شبیه سبزی ها یا آجیل ها بچسبید.
۲۰)همیشه به بدنتان آب برسانید.حتی یک افت جزئی آب بدن می تواند به افت عظیم در عملکرد منتهی شود.یک لیوان آب را نزدیک میز خود نگهدارید.
۲۱)از کافئین هوشمندانه استفاده کنید.ذره ای کافئین در طول روز می تواند تمرکز و هوشیاری شما را افزایش دهد.لکن،خیلی زیاد یا خیلی دیر،می تواند برنامه خوابتان را به هم بریزد.
ادامه دارد
موقعی که احساس فشار طاقت فرسا می کنید یک یا دو مورد از این لحظات قشنگ را به یاد آورید.چنین تمرینی الگوهای فکری تان را پاره می کند و دوباره شما را به احساساتتان برمی گرداند.
۳)قهرمان شخصی درونی تان چه می کرد؟
تغییری در دیدگاه می تواند تفاوتی را که می خواهید بسازد.
تقاضا از دوستان یا خانواده برای کمک قابل تحسین است،اما ضرورتا" به شما کمک نمی کتد تا با احساسات خودتان ارتباط برقرار کنید.
چون قلبتان مال شما است،لذا شما و نه کس دیگری باید در این مسیر قدم بردارد.
بنابراین بجای تقاضا از افراد ویژه و مسئول،چیز متفاوتی را بیازمائید.
تصور کنید که مکالمه ای با یک شخص الهام بخش دارید.از او سوالات ویژه ای راجع به مشکل خودتان بپرسید.
در این موقعیت او چه کاری انجام می داد؟
او چه ایرادت و اعتراضاتی داشت؟
چه چیزی می گفت؟
من گاهی اوقات گفتگوهای کاملی با دوستان تصوری خودم دارم.برای موقعیت های مختلف قهرمان های مختلفی دارم.این شگرد اثر گذار است،زیرا موجب می شود تا ناخودآگاهتان نقش آفرینی کند.با گوش دادن آزادانه و بدون مانع به جواب های آنها،ناخودآگاه و تفکرات منطقی خودتان را مسدود کرده و به قهوه شهودتان اجازه می دهید تا کمک کند.
ظرفیت ها و خردمندی که از این شخصیت ها می گیرید به شکل احساسات،جواب های شهودی،بصیرت ها یا اصوات همانند حباب به سطح می آیند.
۴)اطمینان حاصل کنید که ذهن تان مداخله نمی کند.
اگر سه تمرین فوق مشکل شما را رفع نکرد،می توانید تمرین دیگری را بیازمائید.این تمرین زمان بیشتری از شما می گیرد،اما اثر آن عمیق تر است.من شخصا" موقعی که قصد اتخاذ تصمیمات اثربخش تری دارم انجام این تمرین را دوست دارم.
ما اثبات کردیم که تفکرات در آرزوها و خواسته های قلبی مداخله می کنند.با تفکر،صدای قلبتان را خفه می کنید.چه اتفاقی خواهد افتاد اگر ذهن تان را بقدر کفایت برای خشنود بودن مشغول کنید،اما خیلی هم مشغول نباشد که مستلزم توجه کامل باشد؟در اینصورت فضائی برای قلبتان خلق می کنید.
یک روش ساده انجام این تمرین مشغول شدن به فعالیتی غیر فکری است.فعالیتی که ذره ای نیازمند قدرت مغز باشد ،فقط بحدی که مانع انحراف و حواس پرتی شود.
فعالیت های ذیل از چنین ویژگی برخوردارند:
بافندگی
آشپزی
نجاری و درودگری
نقاشی
شستشو و تمیزکاری
ساخت موزیک
در حین چنین فعالیت هائی،فضائی برای بروز احساسات خود خلق می کنید،به آنها گوش دهید وببینید که چه چیزی به شما می گویند.
۵)گام نخست برای دگرگونی زندگی خودتان
اکنون روش های آسانی برای دسترسی به قلبتان می شناسید.
من تصور می کنم که بلادرنگ هیچ تصمیمی را برای دگرگونی زندگی خود کاملا" بر اساس احساسات خویش نمی گیرید.
زیرا ابتدا می خواهید که قدرت آن احساسات را امتحان کنید.
تجربه های کوچک داشته باشید.چیز کوچکی را بیازمائید و ببینید موقعی اجازه می دهید تا قلبتان شما را هدایت کند چه پیامد خوبی بدنبال دارد.
بدین طریق یک حلقه فیدبک مثبت خلق می کنید.من قول می دهم که اگر به قلبتان گوش بدهیدخواهید دید که اتفاقات الهام بخشی برایتان رخ می دهد.هر چه فیدبک مثبت تری دریافت کنید،برای شما آسانتر خواهد بود.
به قلبتان گوش دهید،آینده خیلی خوبی در انتظارتان خواهد بود.
اکنون لحظه تولد قلبتان هست.
دیگر در ذهن تان درگیر احساس اضطراب و فشار طاقت فرسا نمی شوید.
در عوض احساس آرامش و آسودگی می کنید.
مکنونات ذهنی خود را بیان می کنید.
به روابط بد خاتمه می دهید و روابط عاشقانه،جدید خلق می کنید.
از دنبال کردن احساسات خودتان احساس دلگرمی،آسودگی و کنترل می کنید.
اجازه دهید تا قلبتان راه را به شما نشان دهد و زندگی را که امروز سزاوار آن هستید خلق کند.
زندگینامه:ووتر نویسنده مقاله بصورت مادام العمر در حال کمک به مردمی با سوابق متفاوت برای کشف تمام ظرفیت های آنها است.
منبع: goodlifezen.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
تعداد اندکی با چشم های خودشان می بینند و با قلب هایشان احساس می کنند."اینشتین"
موقعی در زندگی احساس می کنید که گرفتار شده اید چه کاری انجام می دهید؟
آیا به قلب تان گوش می دهید؟
یا موقعیت را می سنجید؟مزایا و معایب را جمع بندی می کنید.راجع به آن فکر می کنید.سپس کمی بیشتر می اندیشید.
در تمام این مدت بطور فزاینده ای احساس اضطراب و فشار طاقت فرسا می کنید.
فکر می کنید:اگر فقط راه حل آسانی برای گرفتن تصمیمات دشوار وجود داشت.چنان راه حلی زندگی تان را ساده تر می کرد.
هر چه عمیق تر به درون خود بروید رویاهای خودتان را می شناسید،در می یابید که مقدار زیادی چرندیات را از رئیس تان می پذیرید،پی می برید که می خواهید بیشتر در زمان حال زندگی کنید.
با این وجود برای اینگونه رفتار و عمل دچار کشمکش هستید.
ترس ها شما را عقب نگهه می دارند."راجع به پول چطور؟"،"در خصوص احساسات شریک تان چطور؟"چه می شود اگر رئیس تان سرانجام شما را بخاطر بیان مکنونات ذهنی تان اخراج کند؟"
می دانید که راه خروجی هست:
به قلب تان گوش دهید
اما چگونه؟گفتن ساده تر از عملی ساختن است.
گاهی اوقات می شنوید که قلبتان سخن می گوید.اما بندرت ادامه می یابد.
حقیقت ساده آن است که گوش دادن به سخن قلب اثر گذار است و برای شما نیز می تواند چنین باشد.
چرا ذهن تان به شما کمک نمی کند.
ما در جامعه ای تحت حاکمیت عقلانیت زندگی می کنیم که منطق بر شهود برتری دارد.از نوجوانی بطور تخصصی آموزش می بینیم که از اذهان خودمان استفاده کنیم،اما هرگز آموزش داده نمی شویم که چگونه از قلوبمان استفاده کنیم.ذهن و قلب ویژگی های متفاوتی دارند.
ذهن:
می ترسد
فکر می کند
به ساعت نگاه می کند
قضاوت می کند
مردانه تلقی می شود.
در حالیکه
قلب؛
عشق می ورزد
احساس می کند
بی انتها است
می بخشد
زنانه تلقی می شود.
موقع ساخت راکت ها،منطق سودمند است.اما در زندگی روزانه،روابط و کشمکش های شخصی ترسناک است. برای آموختن روش های عملی جهت دسترسی به قدرت قلب تان در زمان حال، به مطالعه این مقاله ادامه دهید.
۱)قبلا" می دانید که چگونه به قلب خود گوش دهید.
نگران نباشید،من در حال پرسیدن از شما در مورد مدیتیشن یا نوشتن در خصوص عمیق ترین تفکرات تان نیستم.
اگر چه هرگز بطور رسمی نیاموخته اید که چگونه از قلب تان استفاده کنید،اما خیلی اوقات در زندگی تان قبلا چنین کاری را انجام داده اید.
لحظه ای را به یاد آورید که تصمیم سختی گرفتید.این می تواند شامل هر چیزی باشد،تا مادامیکه از نتیجه لذت برده باشید.
شاید تصمیم گرفتید کار خود را ترک کنیدیا شاید تصمیم گرفتید که بجای رفتن به پارتی در خانه بمانید.
صرفنظر از موضوع تصمیم،به آن لحظه برگردید.
در آن لحظه،چه فکری می کردید؟ شرط می بندم که درون ذهنتان کشمکشی در جریان بود.دلایل ترسناکی در خصوص اینکه چرا نمی توانید کار خود را ترک کنید.لیستی از دلایلی که باید و نباید به پارتی بروید.
موقعی که سرانجام آن تصمیم را گرفتید.چه احساسی داشتید؟آسودگی؟راحتی؟ناراحتی؟شور وتهییج؟اقتدار و قدرت؟تنش؟اضطراب؟
اگر احساساتتان مثبت بودند،به قلبتان گوش داده وبه توصیه آن عمل کرده اید.ولی اگر منفی بودند،احتمال دارد که به قلبتان گوش نداده باشید.
برای کسب بیشترین بهره از این تمرین،بنویسید:
موقعی به قلبتان گوش دادید چه خوبی حاصل گردید،یا اگر چنان کاری نکردید،اوضاع چگونه متفاوت بود؟
با انجام این تمرین ساده،می بینید که قلب تان همیشه وجود دارد و قطعا" همیشه بهترین مصلحت ها درون قلب است.
مهم نیست که زندگی تان را چقدر منطقی می کنید،درک می کنید که همیشه موقعی از مصلحت قلبتان صرفنظر می کنید شکلی از ناخوشنودی را احساس می کنید.
۲)چگونه موقعی که بیشترین نیاز را دارید تحریک و برانگیخته شوید
از قضا موقعی که به قلب خودتان بیشترین نیاز را دارید،سخت ترین زمان برای دسترسی به آن است.این تمرین به سه روش به نفع شما است:
یک راست شما را به احساساتتان می برد.
تفکرتان به زمینه می رود.
موقعی که نیاز شدید است یک نقطه لنگرگاه برای قلب خودتان خلق می کنید.
لیستی از اتفاقاتی بسازید که شما را آنقدر تحریک می کنند که در آن لحظه می خواهید بلادرنگ با طی الارض در محل وقوع آنها باشید. تا آنجاکه می توانید به تکمیل لیست ادامه دهید.
من لیست بلندی از اتفاقاتی دارم که هر زمانی به آن فکر می کنم چنین احساس دنج گرمی را تجربه می کنم.
برای مثال،من آتش های اردوگاهی را دوست دارم.ذهنم با گفتن اینکه"من نور طبیعی را برای یک زمینه تاریک دوست دارم اما گاهی اوقات دود غالب می شود"مداخله نمی کند.
اقلام لیست بطور ساده موجب می شوند تا احساس خوبی را تجربه کنم.
ادامه دارد
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.