معهذا،ترس پس از تروما می تواند به اندازه احساساتی که در زمان تروما حس کردیم بد یا بدتر باشد و کما بیش به مدت طولانی تری ادامه یابد.ممکن است احساس کنید که ترس در حال فرونشست است،اما نشانه ای یک یادآوری کننده تروما را برمی انگیزد و ترس شدید برمی گردد.خوشبختانه شبیه بقیه احساسات،اکثر افراد در می یابند که بمروز زمان  ترس کاهش می یابد.
۵)خشم؛علاوه بر ترس و اضطراب،خشم یک واکنش خیلی عمومی نسبت به تروما است.ما ممکن است نسبت به شخص یا موقعیت دخیل در وقوع ترومای خودمان احساس خشم کنیم.اگر خودمان را بخاطر آنچه که اتفاق افتاد سرزنش کنیم امکان دارد نسبت به خودمان خشمگین باشیم.ممکن است فقط بیش از حد معمول زودرنج باشیم و به سختی درک کنیم که چرا بر شرکای خود خشم می گیریم و نسبت به رفتار کودکان کمتر صبر و متانت بخرج می دهیم.شبیه همه واکنش های دیگر ،احساس خشم پس از تروما کاملا" نرمال است.
۶)حزن و دلتنگی،ما اغلب پس از یک رویداد خیلی ترومایی احساس غم کرده و گریه می کنیم.گریه کردن می تواند روش سیستم عصبی برای کوتاه آمدن از واکنش جنگ یا گریز باشد،چون گریه کردن در ارتباط با سیستم عصبی پاراسمپاتیک است که ذهن و بدن را آرام می کند.حزن و دلتنگی نیز می تواند ناشی از احساس درهم شکستن توسط دنیایی باشد که احساس می شود بطرز وحشتناکی تهدید کننده است.البته دلتنگی و اندوه موقعی شایع است که تروما ناشی از فقدان کسی باشد که به ما نزدیک بوده است.افزایش و کاهش این احساسات بمرور زمان نرمال است.
۷)احساس گناه؛اگر تروما ناشی از مرگ یا آسیب دیدن فردی از نزدیکان باشد،ممکن است احساس گناه کرده و خود را سرزنش کنیم که نتوانستیم بطریقی از وقوع اتفاق ممانعت کنیم.کهنه سربازان ممکن است در خصوص اقدامات خودشان در راستای انجام وظایف که به مرگ جنگجویان دشمن منجر گردید احساس گناه کنند.یا امکان دارد برای مورد حمله قرار گرفتن و آسیب دیدن خودمان را مسئول بدانیم ،گویی بطریقی ما باعث آنها شده ایم.
۸)احساس کرختی و بی حسی؛گاهی اوقات بجای احساس هیجانات قوی، از نظر احساسی حس می کنیم که فرو ریخته ایم،گویی که از چوب ساخته شده ایم. ممکن است فاقد احساسات مثبتی باشیم که باید موقع وقوع اتفاقات خوب در زندگی هایمان داشته باشیم.بخشی از واکنش بی حسی و کرختی می تواند ناشی از تلاش های خودحفاظتی ذهن و بدن در مواجهه با احساسات خیلی زیاد و مضمحل کننده باشد.
*اجتناب از چیزهای مربوط به تروما
۹)تلاش برای فکر نکردن راجع به رویداد؛طبق تعریف،یک رویداد ترومایی خاطره دلپذیری نیست،بنابراین قابل درک است که بخواهیم راجع به آن فکر نکنیم.همچنانکه عنوان شد،ذهن تمایل دارد که خاطره ترومایی را دوباره مرور کند،بنابراین، برای مدت طولانی دور نگهداشتن ذهن از آن دشوار است.البته با گذر زمان اکثر افراد در می یابند که بخاطر آوردن تروما کمتر دردناک است.
۱۰)اجتناب از چیزهای مربوط به رویداد،گاهی اوقات از مردم،مکان ها یا اشیای مربوط به ترومای خودمان اجتناب می کنیم چون خاطره دردناک را تحریک می کنند.برای مثال،ممکن است از نمایش های تلویزیونی که ما را به یاد رویداد می اندازند اجتناب ورزیم.اوقاتی هم ممکن است از چیزهایی که خطرناک احساس می شوند ،شبیه بخشی از شهر که در آنجا مورد حمله و تجاوز قرار گرفتیم دوری کنیم.پس از یک تروما اجتناب از حضور در جمع شایع است،حتی اگر اتفاق ترومایی بطور مستقیم توسط شخص دیگری صورت نگرفته بود(همانند زلزله).
*تغییرات در چگونگی نگرش نسبت به دنیا و خویشتن
۱۱)دشواری اعتماد به مردم؛موقعی که توسط شخص دیگری مورد حمله قرار می گیریم،به سختی می فهمیم که به چه کسی می توان  اعتماد کرد،بویژه اگر با اتفاق  متحیر شده  و آمادگی هضم  آن را نداشته باشیم. ممکن است با احساسی شبیه اینکه"اگر آن شخص توانست به من آسیب برساند،چرا دیگری نتواند؟" مظنون شدن به هر کسی را آغاز کنیم .
لذا،غیر عادی نیست اگر برای حفاظت از خودمان با دیوار خود را از دیگران جدا کنیم.
۱۲)باور به خیلی خطرناک بودن دنیا؛بلافاصله پس از وقوع یک تروما،ذهن احتمالا" دنیا را خیلی خطرناک می بیند.در حقیقت ممکن است قبل از تروما خطر را در دنیا کم تخمین زده باشیم،ولی پس از آن  بیشتر تخمین بزنیم.در مجموع،اخیرترین تجربه ما از دنیا بعنوان مکان خیلی تهدید کننده ای است.باورهای ما  بتدریج تمایل دارند به سمت حد وسط  یعنی این حقیقت گرایش یابند که دنیا زمانی می تواند کاملا" خطرناک و زمان دیگری نسبتا" ایمن باشد.
ادامه دارد