تعداد اندکی با چشم های خودشان می بینند و با قلب هایشان  احساس می کنند."اینشتین"
موقعی در زندگی احساس می کنید که گرفتار شده اید چه کاری انجام می دهید؟
آیا به قلب تان گوش می دهید؟
یا موقعیت را می سنجید؟مزایا و معایب را جمع بندی می کنید.راجع به آن فکر می کنید.سپس کمی بیشتر می اندیشید.
در تمام این مدت بطور فزاینده ای احساس اضطراب و فشار طاقت فرسا می کنید.
فکر می کنید:اگر فقط راه حل آسانی برای گرفتن تصمیمات دشوار وجود داشت.چنان راه حلی زندگی تان را ساده تر می کرد.
هر چه عمیق تر به درون خود بروید رویاهای خودتان را می شناسید،در می یابید که مقدار زیادی چرندیات را از رئیس تان می پذیرید،پی می برید که می خواهید بیشتر در زمان حال زندگی کنید.
با این وجود برای اینگونه رفتار و  عمل دچار کشمکش هستید.
ترس ها شما را عقب نگهه می دارند."راجع به پول چطور؟"،"در خصوص احساسات شریک تان چطور؟"چه می شود اگر رئیس تان سرانجام شما را  بخاطر بیان مکنونات ذهنی تان اخراج کند؟"
می دانید که راه خروجی هست:
به قلب تان گوش دهید
اما چگونه؟گفتن ساده تر از عملی ساختن است.
گاهی اوقات می شنوید که قلبتان سخن می گوید.اما بندرت ادامه می یابد.
حقیقت ساده آن است که گوش دادن به سخن قلب اثر گذار است و برای شما نیز می تواند چنین باشد.
چرا ذهن تان به شما کمک نمی کند.
ما در جامعه ای تحت حاکمیت عقلانیت زندگی می کنیم که منطق بر شهود برتری دارد.از نوجوانی بطور تخصصی آموزش می بینیم که از اذهان خودمان استفاده کنیم،اما هرگز آموزش داده نمی شویم که چگونه از قلوب‌مان استفاده کنیم.ذهن و قلب ویژگی های متفاوتی دارند.
ذهن:
می ترسد
فکر می کند
به ساعت نگاه می کند
قضاوت می کند
مردانه تلقی می شود.
در حالیکه
قلب؛
عشق می ورزد
احساس می کند
بی انتها است
می بخشد
زنانه تلقی می شود.
موقع ساخت راکت ها،منطق سودمند است.اما در زندگی روزانه،روابط و کشمکش های شخصی ترسناک است. برای آموختن روش های عملی جهت دسترسی به قدرت قلب تان در زمان حال، به مطالعه این مقاله ادامه دهید.
۱)قبلا" می دانید که چگونه به قلب خود گوش دهید.
نگران نباشید،من در حال پرسیدن از شما در مورد مدیتیشن یا نوشتن در خصوص عمیق ترین تفکرات تان نیستم.
اگر چه هرگز بطور رسمی نیاموخته اید که چگونه از قلب تان استفاده کنید،اما خیلی اوقات در زندگی تان قبلا چنین کاری را انجام داده اید.
لحظه ای را به یاد آورید که تصمیم سختی گرفتید.این می تواند شامل هر چیزی باشد،تا مادامیکه از نتیجه لذت برده باشید.
شاید تصمیم گرفتید کار خود را ترک کنیدیا شاید تصمیم گرفتید که بجای رفتن به پارتی در خانه بمانید.
صرفنظر از موضوع تصمیم،به آن لحظه برگردید.
در آن لحظه،چه فکری می کردید؟ شرط می بندم که  درون ذهنتان کشمکشی در جریان بود.دلایل ترسناکی در خصوص اینکه چرا نمی توانید کار خود را ترک کنید.لیستی از دلایلی که باید و نباید به پارتی بروید.
موقعی که سرانجام آن تصمیم را گرفتید.چه احساسی داشتید؟آسودگی؟راحتی؟ناراحتی؟شور وتهییج؟اقتدار و قدرت؟تنش؟اضطراب؟
اگر احساساتتان مثبت بودند،به قلبتان گوش داده وبه توصیه آن عمل کرده اید.ولی اگر منفی بودند،احتمال دارد که به قلبتان گوش نداده باشید.
برای کسب بیشترین بهره از این تمرین،بنویسید:
موقعی به قلبتان گوش دادید چه خوبی حاصل گردید،یا اگر چنان کاری نکردید،اوضاع چگونه متفاوت بود؟
با انجام این تمرین ساده،می بینید که قلب تان همیشه وجود دارد و قطعا" همیشه بهترین مصلحت ها درون  قلب است.
مهم نیست که  زندگی تان را چقدر منطقی می کنید،درک می کنید که همیشه موقعی از مصلحت قلبتان صرفنظر می کنید شکلی از ناخوشنودی را احساس می کنید.
۲)چگونه موقعی که بیشترین نیاز را دارید تحریک و برانگیخته شوید
از قضا موقعی که به قلب خودتان بیشترین نیاز را دارید،سخت ترین زمان برای دسترسی به آن است.این تمرین به سه روش به نفع شما است:
 یک راست شما را به احساساتتان می برد.
تفکرتان به زمینه می رود.
موقعی که نیاز شدید است یک نقطه لنگرگاه برای قلب خودتان خلق می کنید.
لیستی از اتفاقاتی بسازید که شما را آنقدر تحریک می کنند که در آن لحظه می خواهید بلادرنگ با طی الارض در محل وقوع آنها باشید. تا آنجاکه می توانید به تکمیل لیست ادامه دهید.
من لیست بلندی  از اتفاقاتی دارم که هر زمانی به آن فکر می کنم  چنین احساس دنج گرمی را تجربه می کنم.
برای مثال،من آتش های اردوگاهی را دوست دارم.ذهنم با گفتن اینکه"من نور طبیعی را برای یک زمینه تاریک دوست دارم اما گاهی اوقات دود غالب می شود"مداخله نمی کند.
اقلام لیست بطور ساده موجب می شوند تا احساس خوبی را تجربه کنم.
ادامه دارد