*استفاده از هوش هیجانی برای همکاری خوب بودن
یک همکار خوب بودن به معنای سهیم شدن در دلگرمی محیط کار و روحیه تیمی است.ممکن است چسبیدن به خود و فقط کار خویش را انجام دادن بنظر یک برتری باشد،اما افرادی که چنین روشی را می آزمایند اغلب در می یابند که نتیجه آن  آسیب دیدن منافع آنها و سازمان است.متاسفانه،برقراری روابط خوب با همکاران می تواند یک چالش باشد.هر کسی به شما بعنوان یک رفیق نمی نگرد،در عوض شما هم با هر کسی که کار می کنید احساس راحتی نکرده و اعتماد ندارید در چنین مواردی شم و احساس درونی راجع به افراد  حیاتی است.در این ارتباط چند روش بهره مندی از آن بشرح ذیل است:
۱-راجع به کسانی که با آنها کار می کنید فرضیات نسازید.طرح ریزی تعصبات و سوگیری ها در محیط کار خیلی آسان است.ممکن است مجبور نباشید که همکاران و نیز کارکنان و رئیس خود را بشناسید،اما  با فرضیات کلیشه ای شبیه "فارغ التحصیلان همیشه متکبر هستند ."یا "افراد نزدیک به بازنشستگی  تقریبا" لخت و گردن کلفت هستند"،"زنان را می توان با احساسات و مردان را با اطلاعات اداره کرد."هرگز هیچ چیزی راجع به آنها نمی آموزید.اجازه دهید تا شم و احساس درونی به شما نشان دهند که در مورد هر کسی چه چیز منحصر بفردی وجود دارد.
۲-از هر کسی انتظار نداشته باشید که ۱۰۰درصد با صداقت ارتباط برقرار کند.برخی افراد بنظر می رسد که از سخن گفتن رک و ساده در محیط کار ناتوان هستند.می ترسند،خیلی مودب یا خیلی محتاط هستند و بندرت  قصد و منظورشان را بیان می کنند.می توانید منتظر بمانید تا برای درک شخصیت آنها چندین مرتبه از نظر احساسی آسیب ببینید،یا می توانید به چیزی که بدنتان در مورد احساس آنها و کمتر راجع به گفته هایشان به شما می گوید بیشتر توجه کنید.به شم و احساس درونی خود در مورد افراد اعتماد کنید.بطور ویژه نسبت به کسانی که ممکن است به شما به چشم یک رقیب بنگرند هوشیار باشید.
۳-برای یک حد و مرز معین آماده باشید.برای اینکه چقدر قصد دارید به یک همکار نزدیک باشید حدی وجود دارد،اما به معنای آن نیست که نخواهید و یا نباید در محیط کار دوستی کنید.اگر در ارزش ها و اهداف سازمان و کارکنان دیگر با همکاران شریک باشید ،شانس خوبی برای یافتن دوستانی در سازمان خواهید داشت.به هر حال، با احساسات خودتان هماهنگ بمانید،چون می دانید چه موقع می خواهید یک آشنا و نه یک دوست نزدیک باشید.اجازه ندهید که تهدیدات احساسی یا سیاست های اداری برای روابطی که نمی خواهید به شما فشار اعمال کنند.اگر در خصوص رابطه ای احساس ناراحتی می کنید،به شم و احساس درونی خود اعتماد کنید و آن را متوقف سازید.اگر با کسی که اکنون دوست نزدیک شما است یک تعارض کاری پیدا کنید،از شدت احساسات  و احساسات همدلانه خود قادرید بگوئید که اولویت های شما کجا قرار دارند.
۴-پیشنهاد کمک بدهید،منتظر نمانید تا افراد درخواست کمک کنند.نه فقط سخاوت و بخشندگی شما در رفاقت و دلگرمی محیط کار سهیم است،بلکه حساسیت شما نسبت به نیازهای دیگران موجب می شود تا وفاداری و حمایت آینده آنها را کسب کنید.
۵-برخورد کاری همکاران را شخصی تلقی نکنید.بخاطر داشته باشید که هر کس اولویت،زندگی شخصی و سبک تعامل منحصربفردی دارد.نباید رفتار هر کسی را شخصی بگیرید.بگذارید رفتار همکارتان همدلی و نه یکدلی شما را برانگیزاند.می توانید درک کنید که ممکن است چگونه احساس کنند بدون از اینکه با خاطره احساسی یا گرفتن مسئولیت احساس بیم و وحشت آنها  بیش از حد فرسوده شوید.
*استفاده از هوش هیجانی برای یک رئیس خیلی موفق بودن
دوست داشته باشید یا نداشته باشید(خیلی از افراد در موقعیت های سرپرستی دوست ندارند)،ولی اگر کار شما مستلزم مدیریت سایر افراد است،آنها شما را بعنوان رهبر بی باک خود می نگرند.بدان معنا است که حتی اگر در حال پرورش هوش هیجانی خودشان نیز باشند،آنها برای ابتکار عمل،استخراج اطلاعات غیر مستقیم و تنظیم سبک و گام عملیات روزانه به شما چشم می دوزند.روش هایی که بدان طریق می توانید به انتظارات آنها پاسخ گویید تا آنها را نیز برای رفع انتظارات خودتان بکار گیرید بدین شرح هستند:
ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص : غریب واحدی پور