۳-ترس را نام گذاری کنید:منتقد خود را فراخوانید. برای انجام چنین کاری چه کسی هستید؟نمی دانید که در حال انجام چه کاری هستید.هر کسی چه فکری خواهد کرد؟کار احمقانه ای می کنید.نمی دانید در حال انجام چه کاری هستید.به آنچه می دانید بچسبید. این سوالات بخشی از القائات صدای درون هستند، هیچ کس نمی تواند از این صدای درون که بدترین منتقد ماست فرار کند،کسی که بر احتیاط در هر گامی که برمی داریم اصرار می ورزد  و در هر فرصتی به بدبینی موعظه می کند .با این وجود هر کسی می تواند مشخص کند که چه چیزی به آن مربوط است:مهم ترین بخش اصلی خلقت ما ،بطور ساده تلاش برای ایمن نگهداشتن ماست.آن صدای درون فقط روشی نسبتا" اولیه برای انجام این کار دارد. موقعی صدای ترس در سرتان(یا درد و احساس بد درون شکم تان)در بالاترین حد خود می باشد،به این خاطر است که تهدید کننده ترین احساس است.نام گذاری ترس تان  کمک می کند که تشخیص دهید برای چه چیزی است. آن ترس یک احساس و نه واقعیت است،و خود شما نیستید.و بی شک چنان احساسی شایسته قدرتی برای دور نگهداشتن شما از ایفای نقش محوری در زندگی تان نیست. مهم نیست که صدای ترس درونتان را چه می نامید،"من کوچک"،"شکاک"یا "جوجه کوچولو"،فقط این نامگذاری  کمک می کند که دریابید خود ترستان نیستید و ترستان هم خود شما نیست. بنابراین،مرتبه بعد ترستان شبیه والدین خیلی محتاط و سختگیر و موعظه کننده یک کودک شروع به یادآوری خطرات می کند ،دغدغه او را تصدیق کنید و سپس با تمام اقتداری که می توانیدکنترل را بدست گیرید و بگذارید بداند چه کسی رئیس است! ۴- ترس را پس بزنید:دوباره خطر را مورد بازنگری و تجدید نظر قرار دهید. اجتناب از خطر می تواند یک روش پر ریسکی باشد.ما انسان ها در تصور احساس تلخ ناشی از شکست پس از ریسک خیلی عالی هستیم.با وجود این،اغلب در  تصور احساسی که یکسال پس از آنکه برای جلوگیری از شکست هیچ کاری انجام ندادیم خیلی ضعیف هستیم. بیشتر تمایل داریم که فقط بر چیزی تمر کز کنیم که در صورت خروج از حوزه آرامش خود غلط انجام می دهیم.ولی بندرت درنگ کرده و بررسی می کنیم که در صورت ماندن در حوزه آرامش خود چه چیزی را از دست می دهیم،واقعا" در این خصوص با خود کمتر صادق هستیم! می توانید از طریق قرار گرفتن در موقعیت آینده خودتان  و تصور اینکه اگر اجازه دهید ترس اعمال تان را به تحلیل ببرد در سال های بعد چه احساسی دارید ترس خود از ریسک را پس بزنید تا بتوایند اکنون به کنترل زندگی خود ادامه دهید.  خود را  ۱۰،۵یا حتی ۱۵سال بعد در حال خیره شدن به تصویر خودتان در آینه تصور کنید،پس از آنکه به ترس خودتان اجازه داده اید که عنان اختیارتان را بدست گیرد.از آینده خود بپرسید که چنین روشی چه هزینه ای برای شما در پی داشته است. در انتهای عمر،اکثر مردم بمراتب بیش از ریسک ها در مقایسه با عدم ریسک ها حسرت می خورند. بنابراین،هزینه رکون و سکون و بی حرکتی را دست کم نگیرید.بعلاوه،بطور کلی اموری که اکنون کارکرد درستی ندارند موقعی بدون از مراقبت رها شوند بهتر نمی شوند. اجتناب از خطر می تواند بطور فزاینده ای با تحمیل تلفات فزاینده بر سلامت،ثروت،حرفه،روابط و زندگی پر هزینه باشد‌.ترس خود را پس زنید،در آن صورت آینده تان از شما تشکر خواهد کرد! ۵-به ترس تجسم ببخشید:از دل و جرات درون خود بهره برداری کنید. ظرفیت  عظمت و  بزرگی بدون از استثناء درون هر یک از ما به ودیعه گذاشته شده است.ولی واقعیت این است که برخی از ما  برای مدتی طولانی درون روایتی از بی کفایتی خود زندگی کرده ایم که نسبت به شجاع ترین بخش وجود خودمان غریبه شده ایم. نیازی به ادامه آن روش نیست.بطور ساده با تغییر فیزیولوژی خود،می توانید قدرت چسبندگی ترس را شل کرده و دوباره به شجاعت قلبی درون خود مرتبط شوید!چگونه می توانید این کار را انجام دهید؟خوب،روش ذیل را بعنوان یک تجربه کوچک بیازمائید: با بالا نگهداشتن سر و راست کردن پشت بایستید یا بنشینید،بطریقی که گویی نخی در حال بیرون کشیده شدن از بالا میان سرتان است،بنابراین بلند،راست و قوی هستید.در حال عقب کشیدن شانه هایتان ، تبسمی آرام بر روی صورت خود داشته باشید.چانه تان را بلند کنید و به آرامی سمت بالا را نگاه کنید.ماهیچه های شکم تان را به سمت درون نگهدارید.پاهایتان را به عرض شانه هایتان جدا و بر روی زمین محکم کنید.سه نفس عمیق،بزرگ بکشید و زمانی را تصور کنید که می توانید چنان احساسی را در دنیای واقعی داشته باشید.قوی ،توانمند،مطمئن و بی پروا،هدف دار و غیر قابل سکون باشید وبا چنین احساسی نفس بکشید. مشت هایتان را برای ۵ثانیه گره کرده و آن احساس را در آنها ذخیره کنید.  ادامه دارد منبع؛ https://www.success.com

ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور