با این وجود،وابستگی دیجیتال اغلب مانع معاوضه اطلاعات می گردد.در تیم های چهره به چهره،شرکت کنندگان می توانند بر نشانه های زمینه ای و غیر کلامی برای درک آنچه که در جریان است تکیه کنند. برای مثال،موقعی که قدم درون یک جلسه حضوری می گذاریم،بلافاصله می توانیم وضعیت های روانی جمعی و فردی افراد درون اتاق را حس کنیم.همین اطلاعات است که (بطور عمدی یا غیرعمدی)برای مناسب سازی تعاملات بعدی در جلسه مورد استفاده قرار می گیرند. ناچاری تکیه بر ارتباط دیجیتال،انتقال این نوع فهم و درک تعیین کننده را بتدریج فرسوده می سازد.
برخی اثرات اطلاعات ناقص در حین یک جلسه آموزش اجرایی در داروسازی های تکدای ژاپن روشن شدند.شنوندگان تقریبا" 50/50  بین کارکنان ژاپنی و آمریکایی شرکت تقسیم شدند.یکی از مدیران ایالات متحده فرصت را برای پرسیدن سوالی که او را متحیر کرده بود غنیمت شمرد.استراتژی "درد و رنج اشتراکی"تکدا برای مواجهه با اختلافات منطقه زمانی موجب نوبتی کردن برنامه  مکالمات کنفرانس در آمریکا و آسیا در زمان آخر شب ها شده بود،ولی او متحیر بود که چرا همکاران ژاپنی  مکالمات دیر وقت شبانه خودشان را در محل کار انجام می دهند ،در حالیکه او و همکارانش همیشه در خانه چنین کاری می کنند. همکاران ژاپنی به عواملی مانند تمایل به جدا سازی مرز زندگی و کار،نیاز به همکاران برای پاسخگویی به سوالات زبان و فقدان فضای کافی در خانه اشاره کردند.
اما نتیجه یکسان بود:اگر چه مدیران اجرائی تکدا قصد داشتند که رنج ومحنت را به اشتراک بگذارند،اما این کار را نکرده بودند.آمریکایی ها دفتر کار را در ساعت نرمال ترک می کردند،با خانواده شام می خوردند و در فضای راحت خانه مکالمات تلفنی را انجام می دادند،در حالیکه همکاران ژاپنی آنها در محل کار می ماندند،زمان حضور در کنار خانواده هایشان را از دست می دادند و امیدوار بودند که مکالمات قبل از حرکت آخرین قطار به سمت خانه تمام شوند.لکن در این مورد،مشکل اطلاعات ناقص راجع به وظیفه نبود؛بلکه بحرانی برابر با اطلاعات ناقص یعنی چگونگی تجربه کار و روابط  توسط اعضای ژاپنی در مقایسه با اعضای دور دست تیم بود.
خوشبختانه، روش های زیادی وجود دارد که رهبران تیم می توانند بدان طریق بطور فعال یک هویت ودرک اشتراکی را تقویت و موانع همکاری و معاوضه اطلاعات را رفع کنند.یک روش قوی،حصول اطمینان  نسبت به این حقیقت است که هر زیر گروهی برای نقش خودش در مورد اهداف کلی تیم احساس ارزش می کند.
با برگشت به داستان آلک،مدیر تیمی که زیر گروههای او برای اقامت در هنگام ماموریت هتل های مجزا رزرو کرده بودند:در حالیکه شام او با همکاران تگزاسی تیم در یک سر میز و همکاران نیوجرسی در سر دیگر شروع شد، ولی با علائم دقیقی که ظهور کرده بود تیم در حال فروپاشی از درون بود.طی هفته های بعد،آلک بر نقش های مهمی مانند طراحی نرم افزار جدید برای پایش راه دور سخت افزار تمرکز کرد که اعضای دو گروه  برای برانگیختن تیم و متعهد شدن نسبت به هدف باید ایفا می کردند.او تاکید کرد که هر دو زیر تیم در مهارت های ضروری سهیم هستند و خاطر نشان ساخت که آنها برای موفقیت به همدیگر وابسته اند. برای ساخت پل های بیشتر،چند ماه بعد چندین مرتبه تمام تیم را با خلق تجارب اشتراکی و داستان ها ونقاط برگشت مشترک گردهم آورد‌.در نتیجه بواسطه تلاش های مستمر او،اعضا هر دو گروه  بتدریج تیم را نه بصورت"ما و آنها"بلکه"ما"دیدند.
  *می توانید با تمرکز بر چهار شرط بنیادی تیم ها را برای موفقیت آماده کنید.
خیلی از مشارکت کنندگان در تحقیق میدانی  و جلسات آموزش اجرائی ما درک مشترک را از طریق تمرینی بنام
"سازماندهی زمان سازمان دهی نشده"یعنی زمان صرف شده در جدول زمانی برای گفتگو در مورد موضوعاتی که ارتباط مستقیم با موضوع جلسه ندارند تقویت کردند.اغلب چنین کاری با رزرو کردن ۱۰دقیقه اول جلسات تیمی برای بحث آزاد انجام می شود.این ایده برای مهیا کردن فرصتی برای اعضا جهت گفتگو راجع به هر جنبه ای از کار یا زندگی روزانه همانند سیاست اداری، خانواده یا رویدادهای شخصی است که ترجیح می دهند.بدین طریق به کارکنان کمک می شود تا تصویر کامل تری از همکاران دور دست،کار  و محیط آنها کسب کنند.
ادامه دارد
 منبع؛ http://hbr org
ترجمه و تلخیص؛ غریب واحدی پور