۷-گوش دادن به کارکنان را فراموش می کنند
رهبران ممکن است فراموش کنند که کارکنان ایده های عظیمی دارند و می توانند نقطه نظرات متفاوتی داشته باشند که حتی با استفاده از آنها یک مشکل طولانی مدت حل شود. به سهولت این ایده در ذهن شکل می گیرد که چون یک رهبر دارای تجربه و دانش بیشتری است،لذا هیچ کس دیگری نمی تواند به او چیز جدید یا بهتری بیاموزد.لکن،فراموش کردن اینکه راه حل ها از هر جائی می آیند تحمیل زیانی به سازمان است.همچنین،اگر رهبران فراموش کنند که به کارکنان گوش بدهند،کارکنان نیز ممکن است به راحتی فراموش کنند که به آنها گوش دهند.
۸-کار بر روی عیوب و نقاط ضعف را فراموش می کنند
شگفت آور نیست که اکثر مردم نمی خواهند به حوزه هایی فکر کنند که در آنها خوب و برجسته نیستند،اما حیاتی است که رهبران نقاط ضعف خویش را به خود یادآوری کنند.
به یاد آوردن نقاط قوت آسان است،اما برای مدتی باید آنها کنار گذاشته شوند تا به نقاط ضعف توجه کامل شود.هر کدام از این نقاط ضعف می تواند بطور زیان باری بر کارکنان و سازمان اثر بگذارد،بنابراین نگهداشتن نقاط ضعف در صدر دغدغه های ذهنی و ادامه کار بر روی آنها حائز اهمیت است،در اینصورت به مرور زمان به نقاط قوت مبدل می شوند.
۹-استمرار رشد و پرورش حرفه ای را فراموش می کنند.
در بحبوحه مشغله کاری و پذیرش مسئولیت رهبری،فراموش کردن اینکه هنوز زمانی برای یک فرآیند آموزش مداوم و افزایش مهارت وجود دارد آسان است.دستیابی به موقعیت ممتاز در یک شرکت بهانه ای برای توقف رشد شخصی و حرفه ای نیست. هر شخصی در موقعیت رهبری هنوز می تواند مهارت های رهبری و سایر قابلیت های خود را بهبود دهد و نیز راجع به صنعت خود و تکنولوژی های جدید بیاموزد.رهبران هرگز  نمی توانند  فراموش می کنند که هر کسی پتانسیلی برای بهبود دارد.
۱۰-رهبری قلبی را فراموش می کنند.
رهبران ممکن است فکر کنند که احساسات باید در صندوقی مهر و موم شوند تا جدی گرفتن آنها بطریق دیگری ممکن نباشد.اما اگر شخصی می خواهد کاری را انجام دهد که دربرگیرنده عده زیادی از مردم باشد احساسات حیاتی هستند.برای رهبران نشان دادن احساسات خود و تصدیق انسان بودن خویش و درک چگونگی احساسات کارکنان مطلوب است.چنین رفتاری چهره رهبر سازمان را نرم و با مروت جلوه می دهد و در حقیقت موقعی بطور مقتضی استفاده شود موجب تقویت پیوند بین یک رهبر و کارکنان او گردیده و احترام را عمیق تر می سازد.
۱۱-فراموشی دلاوری و شجاعت
ریسک بخشی از فرآیند رهبری است،بنابراین رهبران نیاز دارند بخاطر بیاورند که شجاع و دلیر باشند،اما شک و تردید هم می تواند در ذهن آنها رسوخ کند.رهبران می توانند راجع به اتفاقی که می تواند بیفتد و آنچه که اعضای تیم در صورتیکه نتیجه شکست باشد به آن فکر می کنند  نگران باشند.اما در عوض،آنها همیشه باید بر شجاعت تمرکز کنند و بدین طریق به تیم خودشان نشان دهند که ریسک کردن و آزمودن چیزهای جدید خوب است.آن شجاعت و چیزی است که یک سازمان را از رقبا متمایز می سازد.
۱۲-رویا پردازی را فراموش می کنند.
رهبران باید به رویا پردازی و تصویر سازی در خصوص اینکه آینده شرکت آنها چگونه می تواند باشد ادامه دهند،اما اغلب این را فراموش می کنند زیرا به چشم اندازهای کوتاه مدت یا خاموش کردن آتش های روزانه گرفتارند.رویاها و چشم اندازهای آینده سازمان عواملی هستند که ابداع و نوآوری را تقویت و ارزشی عمیق تر خلق می کنند.رهبرانی که می توانند آینده سازمان خود را تصور کنند الهام بخش و محرک تیم خودشان برای رویاپردازی و خلق ایده هایی جهت بهبود محیط کار یا افزودن ارزش بیشتر به یک محصول موجود یا جدید خواهند بود.
رهبران حقایق خیلی زیادی برای بخاطر سپردن دارند و درست به همان اندازه  هم حقایقی هستندکه می توانند آنها را فراموش کنند.بر روی بخاطر آوردن و استفاده از هر تعداد حقایقی که احتمالا" می توانید کار کنید،زیرا از میان سایر قابلیت ها، توانائی خلاقیت،همکاری ،شجاعت،گشاده رویی و متعادل بودن می تواند بدرستی قدرت رهبری تان را به سطح بعدی ببرد و سازمان را هم به سمت فرصت های جدید سوق دهد.
این مقاله در دسامبر ۲۰۱۵منتشر و به روز گردیده است.
نویسنده مقاله،جان رامپتون یک کارآفرین،سرمایه گذار،معلم بازاریابی آنلاین و هواخواه استارت آپ است.او بنیان گذار شرکت فاکتور نویسی آنلاین دیو است.بیشترین معروفیت جان بعنوان یک کارآفرین و رابط است.او اخیرا" توسط مجله کارآفرین در زمره ۵۰اثرگذار برتر دنیا نامگذاری شده است و برای سه سال گذشت یکی از ده با نفوذ ترین متخصص PPC(پرداخت هزینه به ازای هر کلیک)دنیا بوده است.او اکنون به چندین شرکت در بندر سان فرانسیکو توصیه و مشورت ارائه می دهد.
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور