نوشته شده توسط؛ جان رامپتون،۹سپتامبر۲۰۲۱
گاهی اوقات رهبران ممکن است ابر انسان بنظر آیند.اما چنین نیستند.بلکه دقیقا" شبیه هر کس دیگری فناپذیرند. بخاطر مشکلات زیادی که برای رفع و رجوع دارند،در جزئیات نقش های خودشان گرفتارند،لذا می توانند حقایق کلان و با اثر گذاری دراز مدت مانند ۱۲مورد ذیل را فراموش کنند.
از آنچه گاهی اوقات سایر رهبران بزرگ فراموش می کنند بیاموزید،در اینصورت می توانید از فراموشی همان حقایق مهم در مسیرتان برای رهبری اجتناب ورزید.
اگر اکنون یک رهبر هستید،از فهرست حقایق بعنوان یک چک لیست برای کمک جهت ردیابی تمام حرکات مهره های شطرنج درون ذهنتان استفاده کنید.
۱)پیش بینی مشکلات را فراموش می کنند.
 هنگامی که کارها خیلی خوب پیش می روند، تفکر در خصوص مشکلاتی که می توانند رخ دهند یا عاملی که می تواند موفقیت فعلی شرکت در جهت گیری های آینده آن را متوقف کند به سهولت می تواند فراموش شود.رهبران در خیلی از اوقات باید سناریوهای بالقوه زیادی را  در ذهن داشته باشند و نسبت به آنچه که اطراف آنها می گذرد آگاه و هوشیار باشند.این"حس های عنکبوتی( حس و واکنش نسبت به خطر قبل از وقوع "می تواند به آشکار کردن  مشکلاتی که ممکن است بروز کنند کمک کند بطوریکه  بتوان جهت پرداختن به آنها مهیا گردید.
۲)  بیشترین فرصت سازی ها را فراموش می کنند
اغلب بیشتر بر ریسک ها و موانع بالقوه ای تمرکز می کنند که  در بازار باید به  آنها بپردازند،رهبران می توانند فرصت ها را نادیده گرفته و آنها را از دست بدهند.فرصت ها می توانند برونی به شکل یک برنده بازار یا درونی به شکل مبدل شدن به یک ابر ستاره باشند.غفلت ناخودآگاه از این حقایق،به معنای آن نیست که مثبت و خوشبین بودن را فراموش می کنند،بلکه بسادگی بدین مفهوم است که رهبران باید بخاطر داشته باشند که  از هر چیزی که برای شرکت مفید یا آنها را نسبت به رقبا برجسته می کند بطور پیوسته و دقیق چشم برندارند.
۳)رشد و تکامل سازمان را فراموش می کنند.
یک رهبر ممکن است از خود راضی بودن ،بخاطر موفقیت فعلی که سازمان در حال دستیابی به آن است را درک نکند.رهبران فراموش می کنند که به منظور حفظ تطابق با نیازها و تمایلات اغلب در حال تغییر مشتری و رفع آنها باید سازمان را تکامل بدهند.اگر رهبران فواید یک دیدگاه فکری تکاملی را فراموش کنند،انتخاب طبیعی جایگزین می شود،و شرکت ها یا رقبایی که با محیط سازگار می شوند به حیات ادامه می دهند.
رهبران به منظور تعیین نیاز به تکامل و طرحی برای چگونگی عملی کردن آن نیاز دارند که منابع ضروری را صرف مطالعه بازار و شرایط خارجی،و همینطور شرایط داخلی شرکت کنند.
۴- رهبری تغییر را فراموش می کنند.
اگرچه آنها ممکن است ،تغییراتی را که نیاز است درون یک سازمان صورت گیرند و نیز علت ضروری بودن آنها را بطور کلی فهرست بندی می کنند،مع الوصف ممکن است فراموش کنند که علت و انگیزه فرد دیگری برای انجام تغییرات را بپذیرند.یک رهبر نمی تواند انتظار داشته باشد که یک اتفاق ترسناک فقط اتفاق بیفتد بدون از اینکه جلو برود و نفرات را از میان تغییر هدایت کند.این ها رهبرانی هستند که سر آخر در شگفتند که چرا تغییر بطور واقعی هرگز به آنچه که تصور می شد منجر نگردید.رهبران نمی توانند حاضر و فعال بودن در پروسه تغییر را فراموش کنند،بلکه باید بخاطر داشته باشند که روندها تغییر می کنند و اگر کسب و کار آنها در حال حرکت و جلو رفتن با تغییرات نباشد،یک شبه منسوخ و متروک می شود.
۵-جانشین پروری را فراموش می کنند.
برای رهبران اندیشیدن به این حقیقت که روزی شخصی جایگزین آنها خواهد شد سخت است ،اما مهیا سازی یک کاندید جایگزینی حیاتی است.باید با او بطور مستقیم کار کرد تا اطمینان حاصل گردد که به مهیا کردن محیط عملیاتی و فرهنگ درست ادامه داده و  فعالیت سازمان  بطور یکنواخت بدون از تجربه از هم گسیختگی آسیب زا  استمرار می یابد.برنامه ریزی برای جانشینی یک ضرورت است،حتی اگر احساس می شود که بازنشستگی خیلی دور است.برای رهبران مهم است که از اکنون  برنامه ریزی را آغاز کنند.
۶-برقراری بالانس را فراموش می کنند
رهبران ممکن است آنچنان مشغول و به سازمان و کارکنان خودشان عشق بورزند که از خودشان غفلت کنند.در حالیکه به منظور حفظ سطح معینی انرژی و شوق و ذوق ،همینطور رفع دغدغه روانی نمی توانند فراموش کنند که باید بین زندگی های حرفه ای و شخصی خود یک سبک زندگی متعادل و سالم خلق کنند. نمی توانند همه اوقات کار کنند و انتظار هم داشته باشند که آن سطح عملکرد بهینه بهره وری را حفظ کنند،بنابراین باید بخاطر بسپارند که استراحت کنند،خوب بخورند،ورزش کنند و از سپری کردن زمان فراغت با کسانی که دوست دارند لذت ببرند.
ادامه دارد
 منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور