رهبران دارای هوش هیجانی توجه خود را بر زمان حال متمرکز می کنند،به چیزی که در حال اتفاق است و بصورتی که اتفاق می افتد واکنش نشان می دهند.آنها توجه خود را با فرضیات یا فرآیندهای فکری"می توانستم یا می بایست داشته باشم"منحرف نمی کنند.
هر موقعیتی متفاوت و سزاوار یک پاسخ منحصربفرد است.اینگونه عمل کردن قابلیت انعطاف،سازگاری و در واقع خونسردی می سازد.البته،اصول یکنواخت مدیریت و روش خوب وجود دارد:نمی توانیم در روش برخورد با کارکنان از دو استاندارد متفاوت استفاده کنیم.اما موقعیت هر شخصی واقعا" نیازمند یک پاسخ شخصی و منحصربفرد است.افراد از اختلاف بین یک رهبر حامی و دلسوز  و کسی  که صرفا" قوانین را بطور دقیق اعمال می کند آگاه هستند.یک رهبر واقعی فردی کمال گرا نیست،ولی کسی است که توسعه روزانه در پرورش خصلت انسانی فرد را امکان پذیر می داند.رهبری که مدعی اقتدار است و نظر خود را تغییر نداده و مذاکره نمی کند غیر محتمل است در طولانی مدت با دیگران در وضعیت خوبی بماند.
۸)از وابستگی متقابل استقبال کنید.
رهبران دارای هوش هیجانی کاملا" ازمیزان  اهمیت سایر افراد در بهزیستی حرفه ای و شخصی خود آگاه هستند و از تصدیق این بدهی واهمه ای ندارند.رهبر دارای هوش هیجانی یک رهبری مجزا و منفرد نیست.وابستگی متقابل نباید با در دام افتادن یا وابستگی احساسی اشتباه گرفته شود. ترجیحا" یک قدردانی خالصانه از چیزی است که سایر مردم برای عرضه و انجام دادن دارند. احساس دیده شدن و مورد قدردانی قرار گرفتن یک تحریک کننده قوی برای وفاداری و حس آگاهی است.و موقعی کسانی که برای ما کار می کنند خوب کار کنند،کار ما آسانتر است.
امروز یکی از بزرگترین مشکلات در حوزه بهداشت سازمانی آن است که کار بیشتری نسبت به تعداد افراد واجد صلاحیت برای انجام دادن کار وجود دارد.در نتیجه خیلی از کادر درمانی بویژه پرستاران احساس بار زیاد وفشار اضافی می کنند.رهبران دارای هوش هیجانی درک می کنند که تصدیق و تقدیر صمیمانه فشار موقعیت های استرس زا را تسکین می دهد.این حقیقت بویژه در مورد خدمات سلامتی صادق است زیرا در این حوزه متولیان  تمایل دارند کسانی را جذب کنند که خالصانه می خواهند به دیگران خدمت کنند.
ارتباط انسانی استرس را بالانس و منبع الهام بهترین ها در افراد است.با کارکنان خود به روشی ارتباط برقرار کنید تا دریابند که کار واقعی آنها را درک کرده و تصدیق می کنید.گوشی را بردارید و زمانی را صرف شنیدن سخنان آنها کنید.می توانید بدون از اینکه اقتدار یا احترام  را از دست دهید وابستگی متقابل داشته و هم زمان خود را از استرس رها کنید.
۹)به عقل و خرد بدن خود اعتماد کنید
عملکرد معنوی خود را با عقل و خرد بدن و درک حسی خود توانمند سازید. ایمان و معنویت از طریق بدن یک رهبر دارای هوش هیجانی قابل دستیابی هستند.EQنتیجه یافتن ارتباط معنوی بین بدن،باورها و کاری است که خود را وقف آن کرده اید.معنویت یک عقیده تعصب آمیز نیست،بلکه یک تجربه است.
حرف(اغراض،باورها و عقاید)و قدم(اعمال و رفتار)ما باید باهم سازگار باشند.موقعی که سازگار نیستند،وقتی که ماموریت رهبر با کاری که انجام می دهد ناساز گار باشد ،کسانی که به او می نگرند گیج می شوند.این سطح پایین تر حس آگاهی به یک سطح پایین معنویت منجر می شود.
* EQ به زندگی های سالم تر منتهی می شود
همه مهارت های فوق الذکر را می توان آموخت‌.یکبار که آموخته شوند،به یک وضعیت خونسردی و تمرکز سالمی منتهی می شوند که به رهبران امکان می دهد تا موقعیت های رهبری را برای طولانی مدت نگهدارند.
EQآمیخته ای از غریزه و هوش است.ما با احساسات و غرایزی متولد می شویم که همراه با هوش توسعه می یابند.روان زخم رفع نشده توانائی ما برای ارتباط با غرایز  و نیز تفکر عقلانی را محدود می کند.یک شرطی سازی فرهنگی که ذهن و بدن را در مقابل یکدیگر قرار می دهد نیز EQ را مختل می کند.اما چون EQحاصل آموختن و منابع غریزی است که هرگز بدرستی آنها را از دست نمی دهیم پس همیشه می تواند تقویت شود.لکن EQیک ویژگی هوشی نیست که بتوانیم از کتاب ها یا پروتکل های تست کسب کنیم. کسانی که آن را آموزش می دهند چگونگی و نه چه چیزی را آموزش می دهند.کسانی هم  که آن را می آموزند فعالیت خود را کندتر کرده ،عمیق تر نفس می کشند ،بر بدن خویش تمرکز می کنند،غرایز اصلی را شناسایی می کنند و روان زخم را با شجاعت و باز کردن راه ورود به قلب دیگران درمان می کنند.بدین طریق از EQبرای خلق زندگی های با معناتر ،رضایت بخش تر و سالم تر برای دیگران و خودشان  استفاده می کنند.
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور