ازحریف ورزشی تا حریف زندگی سال ششم ابتدایی بودم که در عصر یک روز زمستانی که در حقیقت در دیار ما بیشتر بهاری می نمود با برنامه ریزی مسئولین مدرسه دو تیم از دو کلاس برای مسابقه ای حساس و سرنوشت ساز روبه روی هم قرار گرفتند .طبق روش مرسوم بازیکنان هر دوتیم ابتدا عکس یادگاری گرفتند،برای هم کرکری خواندند و پس از گرم کردن آماده بازی شدند. این بازی در زنگ تفریح برگزار میشد ,کل مدرسه تحت تاثیرآن قرار گرفته بود و از آن فیلمبرداری نیزشد. من به عنوان کاپیتان تیم وظیفه داشتم به بچه ها روحیه بدم و حرف هایی بزنم که به آنها امید بدهند. سرانجام سوت بازی توسط داوربه صدا درآمد و بازی آغازشد،همان دقایق اولیه دروازه ما توسط حریف گشوده شد. ولی با تشویق های معلم ,تلاش بچه ها و دلگرمی های من موقعیت های استثنایی برروی دروازه حریف ایجاد شدکه منجر به باز کردن دروازه با سه گل متوالی گردیدند. بطوریکه نیمه اول بازی را به سود خود تمام کردیم . در نتیجه با این تصور که بازی را برده ایم، حریف را دست کم گرفته و در نیمه دوم برخلاف نیمه اول بازی خوبی انجام ندادیم.اما تیم مقابل با استفاده از این فرصت از طریق بازی خوب خود ما را غافلگیر و بازی را به تساوی کشاند. از آنجا که طبق قوانین فوتبال سرانجام باید یک تیم برنده شود بازی به وقت اضافه کشیده شد. لذا,اگر چه در این بازی با ساق های خسته که نای راه رفتن را نداشتیم . به هر طریق ممکن با برد میدان را ترک کردیم.اما آن روز اموختم که هیچگاه نباید حریف را دست کم گرفت و حیفم می آید که به هم سن و سال های خود نگویم که همیشه حریف را شناسایی و بدون دست کم گرفتن قدرتش با تمام توان به مقابله با آن بر خیزید،تا مردان توانمند فردای وطن شوید.