برای نیاز به چابکی بیشتر بر معنای اشتراکی تمرکز کنید
استراتژی تا حدود مشابه شیر شده است:بخاطر ناپایداری دارای عمر خیلی خیلی کوتاهی است.با این استثنا که استراتژی ها ‌بر خلاف شیر با تاریخ انقضا مختومه نمی شوند.لذا همین امر اغلب به ادامه حیات استراتژی های مبهمی منتهی می گردد که گرایش به تجاوز از التزام اساسی استراتژی  یعنی" بیانی از روش های گزینشی روشن"  دارند.
این ابهام نشات گرفته از فشار اعمال شده به رهبران برای خلق راهبردهای استراتژیک سبک به منظور تامین ظرفیت بیشتر  مدیران جهت تطابق با شرایط  و قوه ابتکار است که اگر  به سمت و سوی ابهام رهنمون گردد خطرناک است.
بر اساس تحقیق ما،سازمان ها نباید مصر به استفاده از استراتژی های منسوخ شده باشند،بلکه در عوض باید برای یک معنای اشتراکی و شفافیتی که کارکنان برای عملکرد خوب در میانه تغییر نیاز دارند به نقطه دیگری بنگرند‌.
دنیس پکت ،مدیر سرویس های مشتری آمریکن پرس ایالات متحده این درک  قدرتمند را به من آموخت که "استراتژی عظیم افراد را تحریک نمی کند.استراتژی همیشه نسبت به هدف تغییر کرده و تا حدود متفاوتی تغییر شکل می دهد.در مجموع استراتژی برای هر کسی قابل هضم نخواهد بود.بنابراین نمی تواند فانوس  هدایت کننده ای برای ۱۰۰۰۰نفر باشد."
در عوض،من فکر می کنم که هدف ابزاری ضروری برای افزایش چابکی استراتژی است. در محیط پر هرج و مرجی که مستلزم وجود چابکی است نیاز به هدفی پایدار و با دوام  بیش از هر زمانی احساس می شود.هدف بعنوان نقطه شروع تفکر استراتژیک اثرگذار است و عامل انگیزشی مهمی برای هدایت تصمیم سازی است.
سوالی که اغلب از رهبران می شنوم این است که  برای رسیدن به چابکی استراتژی چگونه  باید هدف  تعریف و بیان گردد.
 بله،تعیین هدف مستلزم جواب به این سوال اساسی است که "فلسفه  وجودی ما چیست؟"اما شروع از این سوال  می تواند موجب قصاوت اشتباه گردد که این قضاوت نیز  به ابهام بیشتر و تصمیمات کاری ضعیف تر منتهی می شود.هدف حکایتی ساده ولی چند لایه است.خصوصیاتی دارد که موجب شفافیت می گردند اما هم زمان نیز بحث و منازعه می طلبند.
لذا،من برای حصول به چابکی استراتژی از طریق هدف، "لنزها"و "زوایای"مختلفی عرضه می کنم که از طریق  آنها این سوال از معنا و مقصود اساسی وجود هر سازمان و یا نهادی را همراه با مثال هایی برای هر مورد بررسی می کنم هر زوایه نگاه با حرف"C"که تقویت کننده چابکی است آغاز می شود.
۱-قابلیت و توانائی(Capability)
  چه چیزی را می توانیم بطور منحصر بفردی انجام یا عرضه کنیم که سایر شرکت ها نمی توانند؟
واحد تجاری مکدونالد ایالات متحده با هدف تمرکز بر "غذای واقعی"آغاز بکار کرد.ولی این شعارموفق نبود و به اصطلاح نگرفت.قابلیت محوری و هدف فعلی شرکت آنها  فراهم کردن لحظاتی برای هر کسی جهت تجربه خوب "احساس لذیذی غدا" و آسان سازی ساخت چنین لحظاتی است.سرعت ،پایداری،لذیذی و سهولت دسترسی فاکتورهایی هستند که روزانه میلیون ها مرتبه با عملکردشان  برای مشتریان خود محقق می سازند.چنین عملکردی به هدفی مربوط می شود که  بر اساس محرک های تجاری آنها  تعریف شده است که روشن کننده قابلیت محوری آنها بوده و چون برای کسب و کارشان حیاتی است باید پرورش یابد‌.
ادامه دارد
 (Source: forbes.com)
ترجمه و تلخیص:غریب واحدی پور