آنچه که ما را از شناخت مواهب و استعدادهای ذاتی خودمان باز می دارد نگرش ضعیف راجع به خویشتن است.چرا بسرعت ارزش را در دیگران می بینیم با این وجود برای دیدن آن در خودمان خیلی کند و بی رغبت هستیم؟چرا همیشه آماده ایم تا برای دستاوردهای دیگری کف بزنیم و با این وجود برای تصدیق دستاوردهای خودمان کمرو و خجالتی هستیم؟
چگونگی دیدن خودمان یک موضوع انتخاب است.
دانش و آگاهی نسبت به منحصر بفردی خودمان خیلی مهم است.ما به این دلیل ساده که خود را واقعا" نمی شناسیم احساس بهتری راجع به خودمان نداریم.برای اینکه اگر بدرستی خود یعنی قدرت ها،توانایی ها،منابع ،عمق احساس ،حس شوخ طبعی و دستاوردهای منحصر بفرد مان را می شناختیم،هرگز دوباره به توانایی خودمان برای خلق آینده ای بهتر شک نداشتیم.
هر یک از ما منحصربفردیم.هیچ کس دیگری در دنیا کاملا" شبیه ما وجود ندارد.ما تنها کسانی هستیم که می توانند کارهای ویژه ای را که انجام می دهیم انجام دهند و آنچه انجام می دهیم ویژه است.ما ممکن است برای کردار خودمان برنده پاداش های بزرگ نشویم یا مورد ستایش عامه قرار نگیریم اما بخاطر آنها دنیا را مکان بهتری می سازیم.ما بخاطر شخصیتی که واقعا" هستیم خانواده هایمان را قویتر،محیط کارمان را پر بازده تر و جوامع خودمان را کامیاب تر می کنیم.
تغییر چگونگی احساس مان راجع به خویشتن با شکل گیری یک فلسفه جدید راجع به ارزش هر انسان از جمله خودمان شروع می شود! اکثر ما آنقدر مشغول زندگی هستیم که هرگز بقدر کافی توقف نمی کنیم تا به اهمیت همه آنچه که در یک روز مفروض انجام می دهیم پی ببریم.بطور ساده بخاطر اینکه هیچ آگاهی از خودمان نداریم ،هیچ درکی از ارزش و بهای خود نیز نداریم.خودشناسی یک بخش بحرانی پازل زندگی است.همچنانکه بیشتر راجع به اینکه چه کسی هستیم می آموزیم،شروع به گزینش ها و تصمیمات بهتری برای و راجع به خودمان می کنیم.و همچنانکه قبلا" اشاره کرده ایم،با بهبود گزینش هایمان،نتایج آنها بهبود می یابند، و با بهبود نتایج،نگرش ما نیز بهبود می یابد.
*نگرش تان تحت کنترل
فرآیند تغییر انسان درون ما آغاز می شود.ما همه پتانسیل عظیمی داریم.در آرزو و اشتیاق کسب نتایج خوب از تلاش هایمان هستیم.اکثرا" مایل به کار سخت و پرداخت بهای موفقیت و شادی هستیم.
هر یک از ما توانائی مبدل ساختن پتانسیل انسانی منحصر بفرد خودمان به عمل و کسب نتایج مطلوب را داریم.اما آنچه که سطح پتانسیل ما را تعیین می کند،موجب شدت فعالیت مان می گردد و کیفیت نتیجه ای را که دریافت می کنیم پیش بینی می کند نگرش ما است.
هیچ کس دیگری بر روی کره زمین بر نگرش ما کنترل ندارد.مردم می توانند با یاد دادن عادات فکری ضعیف یا گمراه ساختن غیر عمدی یا مهیا سازی زمینه نفوذ منفی بر نگرش ما اثر بگذارند ،اما هیچ کسی نمی تواند آن را کنترل کند مگر اینکه خودمان بطور ارادی تسلیم چنین کنترلی شویم.
هیچ کس دیگری ما را خشمگین نمی کند.ما موقعی که تسلیم کنترل نگرش خودمان می شویم خود را خشمگین می سازیم.آنچه کس دیگری ممکن است انجام داده باشد بی ربط است.انتخاب نه با آنها،بلکه با ما است .آنها صرفا" آزمایشی بر روی نگرش ما انجام می دهند.اگر با دشمنی،خشم،حسادت و بدگمانی یک نگرش فراری برای خود برگزینیم،پس از عهده آزمایش برنیامده ایم.اگر با این باور که بی ارزش هستیم خودمان را مجرم بدانیم،پس دوباره در آزمایش شکست خورده ایم.
اگر اصلا" دغدغه خود و آینده مان را داریم،پس باید مسئولیت کامل احساسات خودمان را بپذیریم.باید بیاموزیم تا در مقابل آن احساساتی که ظرفیت هدایت نگرش ما در امتداد مسیر نادرست را دارند پایداری کنیم و آن احساساتی را که می توانند به اطمینان و دلگرمی نسبت به یک آینده بهتر منتهی شوند تقویت کنیم.
اگر بخواهیم پاداش هایی را که آینده با امانتداری برای ما نگهداشته است دریافت کنیم،پس باید با حفظ کنترل کلی بر روی نگرش خودمان،به تمرین مهم ترین انتخاب منظور شده برای خود بعنوان عضوی از نژاد انسانی بپردازیم.
نگرش شما یک داریی و گنج خیلی ارزشمندی است. آن را حفاظت کنید و پرورش دهید.در آن صورت پاداش آینده را بدست می آورید.
این مقاله ابتدا در شماره مارس/آوریل۲۰۲۰ مجله موفقیت
چاپ شد.
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
نوشته شده توسط؛جیم ران،۲۳مارس۲۰۲۰
زندگی های ما تا حد زیادی متاثر از چیزی است که می دانیم،چون آنچه که می دانیم تعیین کننده تصمیماتی است که می گیریم.
درست آنگونه که از دانش خود متاثر می شویم،از چگونگی احساس خویش نیز تاثیر می پذیریم.
در حالیکه فلسفه در اصل با جنبه منطقی زندگی یعنی عادات تفکر و اطلاعات سر وکار دارد،اما نگرش اصولا" بر مسائل احساسی تمرکز می کند که بر وجود ما اثر می گذارند.آنچه که می دانیم فلسفه ما را تعیین می کند،اما چگونگی احساس ما راجع به دانش خویش نگرش مان را تعیین می کند.
شبیه افکار،احساسات و هیجانات نیز ظرفیت سوق دادن ما به سمت خوش بختی یا بدبختی آینده را دارند.احساسات درونی ما راجع به مردم،کار ،خانه ، امور مالی و دنیای پیرامون خودمان در مجموع نگرش ما را شکل می دهند.با نگرش درست انسان ها می توانند کوه را جابجا کنند.ولی با نگرش نادرست با کوچکترین دانه شن می توانند درهم شکسته شوند.
نگرش درست یکی از پایه های اساسی زندگی خوب است.بدین علت است که باید بطور پیوسته احساسات خودمان راجع به نقش مان در دنیا و امکانات مان جهت تحقق رویاها یمان را بررسی کنیم.برای خلق روشن ترین آینده، باید با احساسات خودمان راجع به سال ها ودهه های آینده و نیز گذشته و حال خودمان مواجه شویم.
*گذشته
یکی از بهترین روش ها برای برخورد با احساسات خودمان راجع به گذشته استفاده از آنها بعنوان مدرسه ونه اسلحه است.ما نباید برای اشتباهات،خطاها،شکست ها و فقدان های گذشته خودمان را سرزنش کنیم.اتفاقات گذشته ،خوب و بد همه بخشی از تجربه زندگی ما هستند.به آسانی می توان به گذشته اجازه داد تا ما را مضمحل و خرد کند.اما خبر خوب این است که به آسانی هم می توان به آن اجازه داد تا به ما بیاموزد و ارزش مان را افزایش دهد.
تا بالاخره این حقیقت را نپذیریم که برای تغییر گذشته هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم،احساسات افسوس،حسرت و نفرت ما را از طراحی آینده ای بهتر با فرصتی که اکنون در اختیار داریم باز می دارند.اگر بتوانیم در خصوص گذشته به رویکرد هوشمندانه ای دست یابیم ،می توانیم بطور چشمگیری زندگی خودمان در سال یا سال های بعد را تغییر دهیم.
*زمان حال
لحظه فعلی نقطه ای است که آینده بهتر ما از آنجا آغاز می شود.گذشته به ما خاطرات و تجارب فراوانی داده است و زمان حال هم شانسی و فرصتی برای استفاده خردمندانه از آنها می دهد.
امروز برای هر یک از ما ۱۴۴۰دقیقه؛۸۶۴۰۰تیک ساعت است.ثروتمند و فقیر هر دو فرصت ۲۴ساعته مشابه ای دارند.زمان برای هیچ کس مزیتی قائل نیست.امروز صرفا" می گوید،"من اینجا هستم.با من چه کاری می خواهید انجام دهید؟"
اینکه چقدر خوب از هر روز استفاده کنیم تا حد زیادی تابعی از نگرش ما است.با نگرش درست می توانیم امروز را غنیمت شماریم و از آن یک نقطه شروع جدید بسازیم.بزرگترین فرصتی که امروز با خود دارد فرصت شروع فرآیند تغییر است.این تغییر می تواند نگرش جدید برگزیده شده ای راجع به کسی باشد که هستیم،چیزی باشد که می خواهیم و کاری باشد که قصد انجام آن را داریم.امروز همچنین می تواند عینا"مشابه دیروز، روز قبل و روزهای قبل تر باشد. همه یک موضوع نگرش است.
*آینده
ویل و آریل دورانت در درس های تاریخ کلاسیک خودشان نوشتند:"برای تحمل وضعیت فعلی ،باید وضعیت سابق را بخاطر آورد و در مورد اوضاع آینده رویا پردازی کرد."
نگرش ما درباره آینده به توانائی ما برای دیدن آینده بستگی دارد.هر یک از ما دارای توانائی ذاتی برای رویا پردازی،طراحی و تجربه آینده از طریق تصور امیدبخش خود هستیم.هر چه را که ذهن ظرفیت تصور آن را دارد،توانائی خلق آن را هم دارد.
درست همانگونه که بدن بطور فطری می داند که چگونه بهترین اثر را برای سلامتی داشته باشد،ذهن نیز بطور ذاتی می داند که چگونه بیشترین اثر را برای توانگری داشته باشد.اما اگر باور نکنید که سزاوار امتیازات عظیمی هستید، آنها را برای شما خلق نمی کند.آنچه که ما را به آغاز پیشرفت می آورد، نکته کلیدی برای انتقال از گذشته به یک نگرش بهتر در زمان حال است که امتیازات مثبت برای آینده را بدنبال دارد.
*نگرش تان راجع به خودتان
خبر هیجان انگیز آن است که هر یک از ما دارای قدرت عقلانی،روانی،روحانی و خلاقانه برای انجام هر کاری هستیم که حتی رویای انجام آن را در سر می پرورانیم.هر کسی چنین قدرتی دارد!ما فقط نیاز داریم که نسبت به همه آنچه که قبلا" داریم آگاهتر شویم و برای بهبود همه آنچه که قبلا" هستیم زمان بیشتری صرف کنیم و سپس بگذاریم تا برای ما کارگر افتد.
ادامه دارد
....او گفت که بر اساس فرهنگ آنها همچنانکه خوبی وجود دارد بدی هم هست و با رشد خوبی بالانسی در بدی نیز بوجود می آید.
دوم،موقعی نفرت پراکنان نفرت انگیزی می کنند،واقعا" خودشان را معرفی می کنند.همانطوریکه دیگران را می بینید،خودتان را می بینید.منفی نگری عموما" از یک گسستگی و انفصال عمیق نسبت به روش زندگی ،فقدان جوابگویی و تصدیق اینکه ما همه می توانیم موفق شویم حاصل می گردد.موفقیت من موجب کاهش موفقیت آنها نمی شود. این عبارت را نیز دوست دارم که می گوید"آنچه کسی راجع به دیگری می گوید بیشتر در مورد خودش هست تا طرف مقابل"این داستان آنها و روش دیدن دنیایشان هست.
موقعی که ایمیل نفرت انگیز از منفی بافان و نفرت پراکنان دریافت می کنم،از حمله شخصی اجتناب کرده و به خودم یادآوری می کنم که آن راجع به من نیست و در مورد خودشان هست.این رفتار بطور کلی موقعیت را آرام و موضوع را خاتمه می دهد.من مورد را شخصی نمی گیرم و هرگز از جنبه احساسی واکنش نشان نمی دهم.
۲)مولف و مدیرعامل "صدای نفوذ"شهر دنور ایالت کلرادو
چند سال قبل،احساس کردم که اشتیاق عمیقی برای نقش آفرینی بزرگتری در دنیا دارم،اما بخاطر ترس از آنچه که دیگران می اندیشند صدای درونم را خفه کردم.اما پس از الهام گرفتن از السا در فیلم"یخ زده" ،تصمیم گرفتم که زمان رهائی از این مشکل است و این برای من به معنای زمان گام برداشتن به سمت آنچه که احساس می کردم قادر به انجام آن هستم و برایش فراخوانده شده ام بود.هدفم کمک به دیگران جهت یافتن صدای نافذ خودشان بود.اما برای اینکه بیشتر نقش صدای نافذ نمایان خودم را ایفا کنم ادامه دادم.
آنگونه که در کتابم بنام"خروج از انجماد"توضیح می دهم،"من بر این باور بودم که خیلی وابسته به دیگران هستم:خیلی عمیق،خیلی شدید و خیلی حساس...تلاش هایم برای کنترل و محدود کردن ابراز وجودم موجب شده بودند تا احساس عجز و غیر معتبر بودن کنم.
می دانستم که برای یک زندگی بیش از "عقب کشیدن"ساخته شده بودم،اما چگونه می توانستم بدون از ضایع کردن روابطم به آن دست یابم؟
آنچه که توصیه می کنم بشرح ذیل است:
۱)دوستان و خانواده مخاطبان شما نیستند.حتی اگر بخواهید با پیغام خودتان آنها را تحت تاثیر قرار دهید،اگر احساس کنند که هدف شما هستند،اغلب حالت دفاعی می گیرند و سد راهتان می شوند.
۲)گاهی اوقات باید آنچه را که می خواهید قربانی چیزی کنید که نیاز دارید.نفوذ اخلاقی به هزینه شخصی حاصل می شود.امکان دارد روابط خودتان را از دست بدهید،اما باید برای آنچه که مهم تر است تصمیم بگیرید:ماموریت یا راحتی و آسایش خودتان
۳)بیش از آنکه از مردم بترسید عاشق آنها باشید.زمان تصمیم گیری در مورد این است که آیا ماموریت شما ارزش دارد که قربانی تصویب و تایید مردم شود.
۳)بنیان گذار و مدیر عامل شرکت Partake نیویورک سیتی،نیویورک
دخترم آلرژی شدید گرفته بود و همیشه برای یافتن اسنک های سالم و خوشمزه برای او دچار چالش بودم. یک مرتبه درون یک هواپیما پس از آنکه پرواز مان ساعت ها تاخیر داشت از پای درآمدم و نتوانستم هیچ چیزی برای کودک نوپایم جهت خوردن بیابم.
در سال ۲۰۱۶حرفه ده ساله ام را در کوکا کولا برای فروش کلوچه های سازگار با آلرژی ترک کردم.اما والدینم که به سختی کار می کردند تا زمینه تحصیل مرا جهت بدست آوردن شغل قابل اطمینانی مهیا کنند،هیجان زده نشدند.ولی من مشکل را بطریق ذیل رفع و رجوع کردم:
۱)درک اینکه آنها از کجا آمده اند.پدرم بعنوان یک کارآفرین آمریکایی-آفریقایی می دانست که مسیر زندگی چقدر سخت و طاقت فرسا است و می خواست از من حفاظت کند.مادرم یک مهاجر کره ای از دوره و فرهنگی بود که کارآفرینی مسحور کننده و ارزشمند نبود و نمی توانست درک کند که چرا من یکی از صد شرکت فورچون را برای کار پر ریسک خودم ترک می کنم.
۲)ساختن مسیر پیشرفت خودم،فقط چون درک کردم که از کجا آمده بودند به معنای آن نبود که با آنها موافق باشم یا گوش دهم.
از میان سرمایه گذاران بالقوه ای که فکر می کردند"اسنک های غیر آلرژی زای فراوانی وجود دارد"فقط من صادقانه قدم جلو گذاشته و برای یافتن شرکایی که به آنچه در حال ساخت بودم باور داشتند کار کردم.بدون از هیاهو به کار ادامه دادم و به خودم باور داشتم.من در حال ساخت محصولی هستم که خانواده ام نیز به آن نیاز مبرم دارد، و در گفتگو با مشتریانم می دانم که فقط ما نیازمند آن نیستیم.
با جذب سرمایه گذاران و گرفتن کمک مالی محصول شرکت Partakeبزودی فراگیر شد واکنون در قفسه سوپرمارکت ها در سراسر کشور دیده می شود.
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
نوشته شده توسط؛سی سیلایا میس،۱۱مارس ۲۰۲۰
اپیکتیتوس فیلسوف یونان باستان گفته است که"بخاطر داشته باشید این خود ما هستیم که خودمان را عذاب می دهیم و برای خودمان مشکلاتی درست می کنیم،یعنی نظرات و افکار مان چنین می کنند."برای مثال،منظور از مورد توهین قرار گرفتن چیست؟آیا با کنار صخره ایستان و توهین کردن به چیزی دست یافته اید؟اگر شخصی در مقابل توهین مثل یک صخره واکنش نشان دهد،توهین کننده از توهین خود چه چیزی بدست می آورد؟
آیا اگر سخنان دیگران هرگز بر ما اثری نداشتند شگفت انگیز نبود؟همچنانکه شکاکان و نفرت پراکنان بمب های سخنانشان را به سمت رویاهای ما پرتاب می کنند، ما می توانیم کاملا" بدون از اثر پذیری، محکم واستوار جلو برویم.برای خیلی از ماها،چنین کاری بنظر غیر ممکن و حتی خنده دار است.در هر صورت،ما انسان هستیم.سخنان بویژه موقعی که از زبان کسانی باشند که بیشترین توجه و احترام را نسبت به آنها روا می داریم آسیب می رسانند.
سخنان نفرت پراکنان ناشناس،همانند لات های فضای مجازی و مانند آنها را آسانتر نادیده می گیرید.چون بصورت شخصی با آنها آشنا نیستید و شما و داستانتان را نمی دانند.لذا ممکن است شما را برای ساعتی یا بیشتر ناراحت کند.اما آن کامنت ایستاگرام به زودی به عمق فید(صفحه خانه)ایستاگرام شما و حافظه تان رسوخ می کند.
حقیقت تلخ راجع به نفرت پراکنان آن است که معمولا" دشوارتربن آنها از حلقه نزدیک تان هستند.پدر یا مادری که خیرخواهانه می گویند،امنیت شغلی همه چیز است.سرمایه گذار شکاکی که می گوید ایده شما قبلا" عملی شده است.یا بهترین دوست که بنظر می رسد ایده تان برایش جذاب نیست.آنها فقط از قدرت کافی برای سرگردانی تان برخوردارند،زیرا با خود می گوئید اگر درست بگویند چی؟
اگر درون حلقه نزدیک خویش در کشمکش با نفرت پراکنان هستید،با این گام ها شروع کنید و ببینید که پس از آن چه احساسی دارید.
۱)فرد را ملاحظه کنید
والدین تان در زمان،موقعیت اقتصادی و مجموعه ای از ایده ال های متفاوت بزرگ شدند.بنظر می رسد که آنچه برای آنها ممکن بود توصیه ای برای کار و زندگی سالم تلقی شود دیگر بی معنا باشد.بعلاوه،آنها می خواهند از شما حفاظت کنند.لذا توصیه هایشان ممکن است بجای منطق بر اساس احساس ترس باشد.
۲)نفس خودتان را کنار بگذارید
کسب و کارتان نوزاد شما است. زمان قابل ملاحظه ای صرف تفکر،رویا پردازی و طراحی آن کرده اید.هر صدای مخالفت می تواند شبیه ضربه ای به عزت نفس تان احساس شود.نفس خودتان را کنار بگذارید و آنچه را که شخص می گوید ملاحظه کنید.
آیا سخنان او بجا و درست هستند؟آیا متوجه چیزی شده است که خودتان از آن چشم پوشی کرده اید یا بطور ساده انعکاسی از ترس ها یا حسادت او است.
۳)اگر نیاز است،سوالات روشن کننده و ابهام زدا بپرسید.
همه نفرت پراکنان در حال فوران سخنان منفی بی معنی نیستند.در حقیقت،کسانی که نقش ناموافق را بازی می کنند سرمایه عظیمی برای یک کارآفرین هستند.برای مثال،اگر سرمایه گذار می گوید که ایده تان جدید یا ابتکاری نیست،از او بپرسید که کدام شرکت ها کار مشابه ای انجام می دهند.
بررسی و در خصوص تشابهات و تفاوت ها یادداشت برداری کنید.در اینصورت حداقل می دانید که جنبه های مختلف را ملاحظه کرده اید و برای هر اتفاقی آماده هستید.
۴)تعدیل و اصلاح کنید و به تلاش ادامه دهید
اگر تا حدی حقیقت در پیام هست،اکنون برای تعدیل و اصلاح آنچه که نیاز هست زمانی در اختیار دارید.اگر بنظر می رسد که شرکت دیگری محصول خیلی مشابه ای عرضه می کند،احتمالا" به تغییر در پیام معرفی برند و نه کل شرکت نیاز دارید.به هر حال،هیچ ایده ای جدید نیست،یکتایی و منحصر بفردی از آنچه برای ایده می آورید حاصل می شود.
۵)یک صخره باشید
اگر جریان منفی بافی ادامه داشته باشد،سخنان اپیکتیتوس را تمرین کنید.نمی توانید آنچه را که مردم می گویند یا انجام می دهند تغییر دهید،اما بر واکنش خود بطور کامل کنترل دارید.اگر انگیزه تان برای واکنش نشان دادن خیلی قوی است حداقل تا زمان ساخت یک بنیان صخره ای به محدود کردن زمانی بیندیشید که با آن شخص می گذرانید.
ما از سه کارآفرین راجع به تجربه خودشان از مواجهه با نفرت پراکنان پرسیدیم.آنچه که گفتند بشرح ذیل است.
۱)بنیان گذار و مدیر عامل شرکت FemCity در شهر میامی ایالت فلوریدا
من می دانم که در خصوص نفرت پراکنان دو حقیقت اساسی وجود دارد.اول،هر چه بیشتر موفق شوید،بیشتر شاهد حضور آنها در کار و زندگی تان خواهید بود.این واقعیت زندگی است و در برخی فرهنگ ها این مفهوم و فلسفه وجود دارد.من چند سال قبل برای کار به جزیره بالی اندونزی رفته بودم دیدم که خیلی از درختان با الیاف های رنگارنگ سیاه و سفید پیچانده شده اند.موقعی که از راهنما پرسیدم،...
ادامه دارد
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.