8-لحظه فعلی را بطور کامل تجربه کنید.آیا تاکنون کودک خردسالی را برای اولین مرتبه به سینما برده اید؟هر چیزی برای او شگفت انگیز است.به لامپ های روشن درون لابی خیره می شود.هر چس فیلی را با تمرکز زیاد بررسی می کند.به هر کسی که اطراف ا  نشسته خیره می شود.موقع شروع موزیک به خود می پیچد.هنگامی که اژدها بر روی صفحه نمایان می شود با تقلای زیاد خود را به شما می چسباند.وقتی موضوع خنده داری باشد با صدای بلند می خندد.او هر لحظه را زندگی می کند.
زندگی کردن مشابه آن را عینا" تصور کنید!اکثر اوقات از طریق خیال باطلی به گذشته و یا با رؤیایی شیرین به آینده می اندیشیم.در حالیکه زندگی بدون از ما در جریان است.یعنی,با اینکه حضور دارید بدون از شما است.موقعی که در یک حالت گیجی زندگی می کنیم خیلی از چیزها را از دست می دهیم.ذهن مبتدی به ما کمک می کند که همه آن چیزها را بدست آوریم.در آن صورت حتی چیزهای معمولی می درخشند.
توصیه:بطور کامل هر لحظه ای از زمان را زندگی کنید.
9-عرف یا حس عام را نادیده بگیرید.عرف چیزی است که فرهنگ زندگی ما آن را "نرمال"می داند.اگر مبتکرینی مانند ادیسون و داوینچی پابند اندیشه "عرف"می ماندند,زندگی ما خیلی متفاوت می بود زیرا اختراعات آنها دنیا را دگرگون کرد.توماس ادیسون در مصاحبه ای راجع به انرژی گفت:"روزی کسانی روشی برای تمرکز و ذخیره نور خورشید بعنوان انرژی ابداع خواهند کرد."
با شما شرط می بندم که همشهریان ادیسون فکر می کردند که دیوانه است."تبدیل نور خورشید به انرژی,چقدر مزخرف است!"آنها این را می گفتند چون ایده او با نظر عامه مردم در آن هنگام مطابقت نداشت.
توصیه:خود را از اندیشیدن به چگونگی نظر عام رها و خلاق شوید.
10- از شکست نهراسید.آخرین مرتبه چه موقع کار جدیدی را آغاز کردید؟ممکن است که مدتی قبل بوده باشد؟بچه ها همیشه در حال شروع کار جدیدی هستند.پس همچنانکه از بیست, سی سالگی و بیشتر عبور می کنیم راجع به بودن بعنوان یک مبتدی مرددتر می شویم.چرا؟شاید چون نمی خواهیم هر وقت دچار قصور می شویم ابله جلوه کنیم.همیشه عده زیادی آماده هستند که با اولین گام هایی که دچار لرزش ها می شویم ما را ریشخند کنند.اما انتخاب ماست,خواه توجه را جلب بکند و یا نکند.
توصیه:با تمام توان بر روی اعمال خود تمرکز کنید و تماشاچیان را فراموش کنید.
11-روح پرسشگری داشته باشید.ذهن مبتدی استفاده از روح پرسشگری بدون از چسبیدن به تصورات قبلی است. یک داستان بودایی در این خصوص وجود دارد:استاد دانشگاهی یک مرتبه ازیک مرشد ژاپنی  راجع به مراقبه پرسید.مرشد با چایی پذیرایی کرد.موقعی فنجان مهمان پر بود,مرشد به ریختن چایی ادامه داد. چایی از فنجان سر ریز کرد و بر روی میز ریخت.استاد گفت,"فنجان پر است! بیشتر از آن نمی گیرد!"
مرشد گفت,"مشابه این فنجان,شما مملو از عقاید و حدسیات خود هستید.چگونه می توانم به شما از مراقبه و فرقه بودایی بگویم.مگر اینکه ابتدا فنجان خود را خالی کنید؟"می توانید دریابید که چگونه این داستان نه فقط برای آموختن راجع به مراقبه,بلکه در کل راجع به هر موضوع دیگری کاربرد دارد.روح پرسشگری ذهنی است که برای ناشناخته ها باز است و از تصورات قبلی تهی است.
(Source: goodlifezen.com)
ترجمه و تلخیص:غریب واحدی پور