موقع پرداختن به موضوع کسانی که دوستشان دارید گزینه های خود را باز نگهه دارید ِ
کمک کردن یا مانع شدن؟توانمند سازی یا جدا سازی؟همدردی و همدلی یا انتقاد کردن؟بزرگ کردن یا تحقیر کردن؟گذاشتن مرز یا ساختن دیوار؟
این دو گانگی آنها را که دوستشان داریم به چالش می کشد.بسته به شرایط امکان دارد به هر یک بطور متفاوتی بپردازیم.من دریافته ام که یکی از مشکل ترین کشمکش هایم گذاشتن و حفظ مرزهای محکم است.
تصور کنید که دختر محبوب فردی شغلی را بدست می آورد اما قادر به پرداخت هزینه های تعمیرات ماشین برای رفت و آمد به محل کار نیست.چون در منطقه ای روستایی زندگی می کند,حمل و نقل عمومی در دسترس نیست.تقاضای کمک مالی برای تعمیر ماشین خود می کند.بعلاوه,قول می دهد که پول را برگرداند.برای تصمیم گرفتن در خصوص اینکه کمک کنید یا نکنید,ممکن است اینگونه بیندیشید.خوب,او سرانجام قادر بوده است که شغلی به چنگ آورد و با اثبات و پرداخت عمده صورتحساب ها تا حدودی احساس مسئولیت از خود بروز داده است.اگر این شغل را از دست بدهد,چگونه از خودش حمایت می کند؟اگرچه آخرین مرتبه که به او کمک مالی کردم ,قول داده بود به من برگرداند ولی به قولش عمل نکرد.این اکثر اوقات اتفاق افتاده است.سرانجام بطور واضح گفتم که هیچ پولی دیگر به او قرض نمی دهم.با این وجود اگر ماشین او تعمیر نشود,وسیله ایاب و ذهاب برای رفتن سر کار ندارد.امکان دارد که گزینه های دیگری وجود داشته باشد؟به اتفاق کارمند دیگری با یک ماشین سرکار بروند؟اگر نشد,پس دوباره بر موضع خود اصرار کنم یا مخالفت را متوقف کرده و او را نجات دهم؟آیا در حال کمک کردن یا توانمند سازی هستم؟و این در آینده چگونه اتفاق خواهد افتاد؟
این سناریو, چالش گذاشتن مرز ها و چسبیدن به آنها را روشن می سازد.موقعی که در خصوص بازپروری خودم تازه کار بودم.یک مربی خردمند به من توصیه کرد که در مورد گذاشتن مرزها محتاط باشم.او گفت,"بیماری روحی و اعتیاد اهداف متحرک هستند و نمی توانیم پیش بینی کنیم که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد یا ما چگونه عکس العمل نشان خواهیم داد.سعی کنید از تفکر سیاه یا سفید اجتناب کنید.توصیه خوبی است.
ادامه دارد
(Source:psychologytoday.com)
ترجمه و تلخیص:غریب واحدی پور