1-بهبود مهارت های اجتماعی,برخی محققین توجیه می کنند که تنهایی عمدتا" نتیجه فقدان مهارت های بین فردی لازم برای خلق و نگهداری روابط است.بطور نمونه این اقدامات شامل آموزش دادن به افراد جهت احساس ناراحتی کمتر کردن از نظر اجتماعی است.از طریق درگیر شدن در مکالمه,صحبت با تلفن,تعریف کردن و تعریف شنیدن,بهبود راحتی و آسودگی با دوره های سکوت و ارتباط به روش های مثبت غیر کلامی است.
2-تقویت حمایت اجتماعی ,خیلی از افراد تنها قربانیان تغییر شرایط هستند.این روش ها شامل کمک حرفه ای و مشورت به افراد داغدار,سالخوردگانی که نقل مکان کرده اند و فرزندان طلاق می باشد.
3-افزایش فرصت هایی برای تعامل اجتماعی,با این روش منطق ساده است:اگر افراد تنها و منزوی هستند به آنها فرصت دهید تا سایر افراد را ملاقات کنند.بنابراین این نوع اقدام بر خلق چنین فرصت هایی از طریق فعالیت های گروهی سازماندهی شده تمرکز می کند.
4-تغییر تفکر ناهنجار,این روش امکان دارد بنظر شگفت انگیز برسد و عقلی بودن آن کمتر از سایر روش ها نمایان باشد.اما تحقیقی جدید آشکار می کند که به مرور زمان,تنهایی و انزوای مزمن فرد را بطور فزاینده ای حساس و مترصد فرصتی برای طرد شدگی و کینه ورزی می کند.در موقعیت های اجتماعی مبهم اشخاص منزوی بلافاصله به بدترین گزینه می اندیشند.برای مثال,اگر آقای باب اخیرا" آرام و غیر دوستانه تر از معمول بنظر آید,یک شخص منزوی اگر همکارش باشد,احتمالا" فرض می کند که شاید او کاری برای رنجش خاطر باب انجام داده است یا آنکه باب از روی عمد نسبت به او بی اعتنایی می کند.
افراد منزوی به اطلاعات اجتماعی منفی توجه بیشتری می کنند (شبیه اختلاف و عیب جویی)آنها در حین مواجه شدن با شخصی دیگر اتفاقات منفی بیشتر و موارد مثبت کمتری را بخاطر می آورند.
همه این موارد همچنانکه ممکن است تصور کنید به انتظارات منفی تر در خصوص تعاملات آینده با دیگران منتهی می شود.افراد منزوی انتظار ندارند که کارها برای آنها بخوبی پیش بروند,در نتیجه اغلب هم پیش نمی روند.
ادامه دارد
(Source:Psychologytoday.com)