۵)نکوهشگر درونی
تجارب ترومایی ممکن است علامت ماندگاری به شکل یک نکوهشگر درونی بجا بگذارند که ممکن است در هنگامه های احساس آسیب پذیری،تنهایی یا ناتوانی زمینه ساز بد رفتاری شوند.هدف نکوهشگر،مجبور ساختن فرد برای اعتقاد به باورهای نادرست خودش و اثرگذار دانستن آنها است.برخی از این باورهای نادرست ممکن است ارتباط خیلی نزدیکی با احساسات عمیق شرمساری یا احساس بی ارزشی برای عشق ورزی داشته باشند.در نتیجه اگر شخصی به پیام های نکوهشگر درونش باور داشته و آنها را اثرگذار بداند.چنین نگرشی می تواند  بر روی روابط او تلفات منفی اعمال کند.
۶)مرزها
اگر شخصی در محیط فاقد مرزهای پایدار یا استوار رشد کند،در خطر فزاینده مبدل شدن به بزرگسالی بدون مرزها یا دارای مرزهای متزلزل قرار دارد.برخی ممکن است بواسطه ترس از شرمساری یا رها شدگی در ارتباط با تنظیم مرزی برای خودشان احساس گناه کنند.دیگران امکان دارد در یک رابطه رمانتیک یا دوستی با خود شیفته ای باشند که توانایی آنها برای تنظیم و حفظ مرزهای محکم را محدود می کند یا کسی که مرزهایی تنظیم شده آنها را نقض می کند.
۷)احساس عقب ماندن از هم سن وسالان
تجربه ترومای زودهنگام یا مزمن در سال های شکل دهنده شخصیت می تواند موجب شود تا فرد از نظر احساسی و رشد نسبت به همتایان عقب بماند.چون تروما می تواند احساسات،بدن فیزیکی و رشد ذهنی و روانی یک فرد را منکوب کند،لذا ممکن است در سنی که تروما رخ داد متوقف شود.شاید جوانتر از سن خودش رفتار کند،لباس بپوشد یا به رفتارهای سنین قبلی مانند قهرها،نابالغی احساسی،اضطراب خیلی زیاد،ناتوانی برای خود تسکینی و آرامش یا رفتارهای انزوا گزینی برگردد که همه ممکن است بر روابط او اثر منفی بگذارند.
۸)بی اعتمادی و بدگمانی
تروما می تواند بر توانائی یک فرد جهت احساس ایمنی یا امنیت در روابط اثر بگذارد که ممکن است موجب احساس هراس و اضطراب گردد.بی اعتمادی و بدگمانی ابتدا در دوران طفولیت فرد در صورتیکه بطور مداوم نتواند بر مراقب خودش برای رفع نیازهای اساسی به عشق و محبت،ایمنی،امنیت،غذا یا پناهگاه تکیه کند شکل می گیرد.بی اعتمادی و بدگمانی در  دوران طفولیت  بخاطر شرطی شدن اولیه می تواند به بدگمانی  و بی اعتمادی کلی نسبت به دیگران در روابط دوران بزرگسالی تعمیم داده شود.
در نتیجه،برخی بعنوان یک بزرگسال ممکن است برای درک انگیزه های سایر افراد دچار کشمکش باشند و در دام دوستان سمی  که آنها را لکه دار می کنند یا والدینی گرفتار شوند که از آنها استفاده می برند.بنابراین، احساسات بدگمانی آنها تقویت می شود.عده دیگری امکان دارد بخاطر توانائی محدود برای اعتماد، رفتارهای  انطباقی خودشیفتگی (برگزیدن خود بر دیگران)را درونی سازند.
۹)ترس از رهاسازی
برخورداری از تجربه رهاسازی واقعی یا ادراکی می تواند فرد را مستعد باورهای نادرستی در خصوص تجربه دوباره رهاسازی کند.لذا اگر در زندگی بخواهد با دیگران وقت بگذراند یا نیاز به صرف زمانی برای تنهایی داشته باشد،این ترس ها ممکن است به نیاز برای کنترل،انحصار گری،حسادت شدید یا یک ناتوانی برای خود تسکینی و آرامش تعمیم داده شوند
۱۰)طرد شدگی
یک الگوی طرد شدگی اغلب در کودکی آموخته می شود.کسانی که در کودکی توجه مثبت غیر مشروط دریافت نکنند یا کسانی که بخاطر آسیب پذیر بودن شرمسار بوده یا تحت نظم و مقرارت خشن هستند امکان دارد در روابط شان بیشتر اجتنابی باشند.این نوع تجارب اولیه ممکن است شخص را به گونه ای شرطی کند که احساس کند فقط می تواند روی خودش حساب کند یا آنکه روابط مستلزم تلاش خیلی زیادی هستند.بنابراین،اگر روابط آنها به بن بستی برسد یا با خطر آسیب پذیری احساسی مواجه شوند،امکان دارد خود را در حال نادیده گرفتن یا طرد شدگی بیابند و ترجیح  دهند که زمانی به خودشان اختصاص دهند.
 *بهبودی از این الگوها
این الگوهای رفتاری شیوه های انطباقی برای بقاء هستند که برخی ممکن است برای رهائی از آنها در زندگی هایشان دچار کشمکش باشند.در حالیکه زندگی با این الگوهای شرطی شده
می تواند پریشانی و محنت بیشتری برای یک شخص خلق کند،رهائی از آنها هم می تواند ترسناک باشد،بویژه اگر همه چیزی باشند که شخص می داند(یا برای باور آنها شرطی شده است).لکن،گفتگو با یک متخصص بالینی که متخصص در درمان تروما است می تواند کمک کند تا بر این موانع غلبه کنید،بعلاوه بینش ها و ابزارهایی برای ساخت خود توانمندسازی نیزمهیا می سازد.
منبع؛ https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص:غریب واحدی پور