....او گفت که بر اساس فرهنگ آنها همچنانکه خوبی وجود دارد بدی هم هست و با رشد خوبی بالانسی در بدی نیز بوجود می آید.
دوم،موقعی نفرت پراکنان نفرت انگیزی می کنند،واقعا" خودشان را معرفی می کنند‌.همانطوریکه دیگران را می بینید،خودتان را می بینید.منفی نگری عموما" از یک گسستگی و انفصال عمیق نسبت به روش زندگی ،فقدان جوابگویی و تصدیق اینکه ما همه می توانیم موفق شویم حاصل می گردد.موفقیت من موجب کاهش موفقیت آنها نمی شود‌. این عبارت را نیز دوست دارم که می گوید"آنچه کسی راجع به دیگری می گوید بیشتر در مورد خودش هست تا طرف مقابل"این داستان آنها و روش دیدن دنیایشان هست.
موقعی که ایمیل نفرت انگیز از منفی بافان و نفرت پراکنان دریافت می کنم،از حمله شخصی اجتناب کرده و به خودم یادآوری می کنم که آن راجع به من نیست و در مورد خودشان هست.این رفتار بطور کلی موقعیت را آرام و موضوع را خاتمه می دهد.من مورد را شخصی نمی گیرم و هرگز از جنبه احساسی واکنش نشان نمی دهم.
۲)مولف و مدیرعامل "صدای نفوذ"شهر دنور ایالت کلرادو
چند سال قبل،احساس کردم که اشتیاق عمیقی برای نقش آفرینی بزرگتری در دنیا دارم،اما بخاطر ترس از آنچه که دیگران می اندیشند صدای درونم را خفه کردم.اما پس از الهام گرفتن از السا در فیلم"یخ زده" ،تصمیم گرفتم که زمان رهائی از این مشکل است و این برای من به معنای زمان گام برداشتن به سمت آنچه که احساس می کردم قادر به انجام آن هستم و برایش فراخوانده شده ام بود.هدفم کمک به دیگران جهت یافتن صدای نافذ خودشان بود.اما برای اینکه بیشتر نقش صدای نافذ نمایان خودم را ایفا کنم ادامه دادم.
آنگونه که در کتابم بنام"خروج از انجماد"توضیح می دهم،"من بر این باور بودم که خیلی وابسته به دیگران هستم:خیلی عمیق،خیلی شدید و خیلی حساس...تلاش هایم برای کنترل و محدود کردن ابراز وجودم موجب شده بودند تا احساس عجز  و غیر معتبر بودن کنم.
می دانستم که برای یک زندگی بیش از "عقب کشیدن"ساخته شده بودم،اما چگونه می توانستم بدون از ضایع کردن روابطم به آن دست یابم؟
آنچه که توصیه می کنم بشرح ذیل است:
۱)دوستان و خانواده مخاطبان شما نیستند.حتی اگر بخواهید با پیغام خودتان آنها را تحت تاثیر قرار دهید،اگر احساس کنند که هدف شما هستند،اغلب حالت دفاعی می گیرند و سد راهتان می شوند.
۲)گاهی اوقات باید آنچه را که می خواهید قربانی چیزی کنید که نیاز دارید.نفوذ اخلاقی به هزینه شخصی حاصل می شود.امکان دارد روابط خودتان  را از دست بدهید،اما باید برای آنچه که مهم تر است تصمیم بگیرید:ماموریت یا راحتی و آسایش خودتان
۳)بیش از آنکه از مردم بترسید عاشق آنها باشید.زمان تصمیم گیری در مورد این است که آیا ماموریت شما ارزش دارد که قربانی تصویب و تایید مردم شود.
۳)بنیان گذار و مدیر عامل شرکت Partake نیویورک سیتی،نیویورک
دخترم آلرژی شدید گرفته بود و همیشه برای یافتن اسنک های سالم و خوشمزه برای او دچار چالش بودم. یک مرتبه درون یک هواپیما پس از آنکه پرواز مان ساعت ها تاخیر داشت از پای درآمدم و نتوانستم هیچ چیزی برای کودک نوپایم جهت خوردن بیابم.
در سال ۲۰۱۶حرفه ده ساله ام را در کوکا کولا برای فروش کلوچه های سازگار با آلرژی ترک کردم.اما والدینم که به سختی کار می کردند تا زمینه تحصیل مرا جهت بدست آوردن شغل قابل اطمینانی مهیا کنند،هیجان زده نشدند.ولی من مشکل را بطریق ذیل رفع و رجوع کردم:
۱)درک اینکه آنها از کجا آمده اند.پدرم بعنوان یک کارآفرین آمریکایی-آفریقایی می دانست که مسیر زندگی چقدر سخت و طاقت فرسا است و می خواست از من حفاظت کند.مادرم یک مهاجر کره ای از دوره و فرهنگی بود که کارآفرینی مسحور کننده و ارزشمند نبود و نمی توانست درک کند که چرا من یکی از صد شرکت فورچون را برای کار پر ریسک خودم ترک می کنم.
۲)ساختن مسیر پیشرفت خودم،فقط چون درک کردم که از کجا آمده بودند به معنای آن نبود که با آنها موافق باشم یا گوش دهم.
از میان سرمایه گذاران بالقوه ای که فکر می کردند"اسنک های غیر آلرژی زای فراوانی وجود دارد"فقط من صادقانه قدم جلو گذاشته و برای یافتن شرکایی که به آنچه در حال ساخت بودم باور داشتند کار کردم.بدون از هیاهو  به کار ادامه دادم و به خودم باور داشتم.من در حال ساخت محصولی هستم که خانواده ام نیز به  آن نیاز مبرم دارد، و در گفتگو با مشتریانم می دانم که فقط ما نیازمند آن نیستیم.
با جذب سرمایه گذاران و گرفتن کمک مالی محصول شرکت Partakeبزودی فراگیر شد واکنون در قفسه سوپرمارکت ها در سراسر کشور دیده می شود.
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور