۵)رضایت و خوشنودی( Satisfaction)
توانائی خوشحالی و خرسندی در ارتباط با کسی که هستید،موقعیتی که در آن  قرار دارید و نیز آنچه که دارید قدرتی است که ممکن است موجب چشم هم چشمی کسانی گردد که هرگز خرسند نمی شوند.
من دوستی دارم که ممکن است خیلی ها او را ناموفق بدانند.جوانی که زندگی های شخصی و حرفه ای او هنوز در ریل موفقیت قرار نگرفته اند و  در حالیکه با تیز هوشی از این وضعیت آگاهی دارد،ولی بطور ویژه بخاطر آن پریشان خاطر نیست.اگر چه من  با مجموعه متفاوتی از معیارها می گویم که خیلی موفق است.او با هوش و با مزه است و بعنوان فردی بخشنده و مهربان شناخته شده است. از مادرش که با او زندگی می کند مراقبت می کند،برای بدست آوردن پول از کودکان و حیوانات مراقبت می کند. نمی تواند پول کافی برای زندگی مجلل بدست آورد،اما محبوب است،وقتش را آنگونه که می خواهد می گذراند و شاد است.
روایت های سنتی از موفقیت تا حد زیادی بوسیله پیشرفت،تحصیل و تملک  و ترقی صعودی تعریف می شوند.کسانی که با این روایت ها هم خوانی ندارند بعنوان "بازنده"شناخته می شوندبا این وجود،مجموعه ای از تحقیقات نشان می دهد که برندگان معروف،شادترین افراد نیستند.در حقیقت،مطابق با نتایج چندین تحقیق،معیارهای انگیزش بیرونی موفقیت نسبت به انگیزش های درونی واقعا" ارتباط کمتری با رضایت و خوشنودی از زندگی  دارند.
من روایت جایگزینی از موفقیت پیشنهاد می کنم که   نسبت به روایتی که پذیرفته ایم  با احتمال بیشتری به شادی منجر می گردد.کسانی که موفقیت های با انگیزَش درونی را در اولویت قرار می دهند از این مسیر آگاه هستند.
آنها از مقایسه با دیگران اجتناب می ورزند،می دانند که انباشتن دستاوردهایشان صرفنظر از اینکه چقدر قایل توجه باشند در مقابل دستاوردهای هر کس دیگری ملاک پیروزی و موفقیت نیست.آنها نسبت به خودشان دیدی کلی دارند، از توجه به خودشان بعنوان افراد منحصر بفرد،کامل و نیز آگاهی نسبت به این حقیقت که هیچ کس نمی تواند از خود آنها نسبت به خودشان موفق تر باشد خود ارزشی می گیرند.آنها پیروزی هایشان را صرفنظر از میزان کوچکی یا بزرگی جشن می گیرند و خطاهایشان را می پذیرند،درس می گیرند و از آنها عبور می کنند. روابط شان را در اولویت قرار می دهند،بطور ذاتی می دانند که انسان ها موجودات اجتماعی هستند و موفقیت می تواند و باید بوسیله چگونگی ارتباط با دیگران تعریف شود و بطور ایده ال زندگی های خودشان را بهبود می دهند.
۶)نوستالژی،حسرت گذشته(Nostalgia)
سرگردان کردن ذهن  در گذشته می تواند القاء کننده احساس حسرت باشد،اما نباید این چنین باشد:خاطرات نوستالژیک،خیلی لذت بخش می توانند خلق و خوی ما را تقویت و موجب شوند تا احساس کامل بودن کنیم.
با چالش های زمان حال و یک آینده نامعلوم پیش رو،بنظر نمی رسد که گذشته هرگز بهتر بوده باشد.بعلاوه ،افراط در انس نسبت به گذشته بر خلاف پند عامه است.بطور معمول به ما  توصیه می شود که "در گذشته زندگی نکنیم" اما واقعا" فرار به گذشته بویژه اکنون اینقدر بد است؟
موقعی که ذهن دوباره به یک زمان قبلی برگردانده می شود،اتفاقات را دقیقا" آنگونه که رخ دادند بخاطر نمی آوریم.بلکه در واقع خاطره، تلاش مغز  برای ارتباط دادن ما با گذشته است.روند زندگی توسط دستگاهی ضبط نمی شود تا هنگام به یاد آوردن خاطره ای دکمه روشن کردن را فشار دهیم و دوباره ماوقع را بطور دقیق بازآفرینی کنیم.پس خاطره،بازسازی بشدت غیر دقیقی از گذشته است،نقاشی با برس عریضی است که در آن خیلی از جزئیات منفی اتفاق حذف شده اند.بدین علت است که نوستالژی اغلب می تواند احساس پرشور  و حرارتی خلق کند.
 با این وجود،مشغول شدن به نوستالژی فقط تسکین دهنده نیست.توجه داشته باشید که ما اکنون همان کسی نیستیم که در گذشته بودیم :امروز ممکن است بطور متفاوت فکر،احساس و رفتار کنیم.در حقیقت،"همان کسی نیستید که آن ایستگاه را ترک یا به هر پایانه ای وارد می شوید."
کارکرد حافظه پیوند دادن فرد بعنوان شخصی استوار و منسجم است.موقعی که این فرآیند فرو می ریزد، یک حس ناپیوستگی را احساس می کنید که در ارتباط با خوشنودی کمتر از زندگی است.لذا،بنا به نتایج تحقیق،کسانی که غالبا" نوستالژی را تجربه می کنند دارای یک حس بزرگتر خود پیوستگی و یک حس قویتر  در خصوص معنادار بودن  زندگی هستند. نگاه به گذشته کمک می کند ‌تا دریابیم که کجا بوده ایم و چگونه به جائی که اکنون هستیم رسیده ایم . کمک می کند تا داستان معنی داری از زندگی خودمان  بگوییم و همه تجارب مجزا را  به شکل یک روایت منسجم  نقل کنیم.
ادامه دارد