با این وجود قابلیت انعطاف آگاهانه می تواند آموخته یا حتی با تمرین دوباره کسب شود.برای مبتدیان،فعالیت بدنی وجود دارد که سطوح اکسیژن خون را افزایش و منجر به انعطاف پذیری سیناپسی عصبی (پیوندگاهی)می گردد.سپس مطابق با آموزش روانی توصیه شده توسط گاپ نیک باید بر چگونگی مواجه شدن با مشکلات جدید  شبیه یک مبتدی کار کرد.نه فقط راجع به تلاش برای چیزهای جدید،بلکه ورود به حوزه هایی  که خیلی از اساس تخصص تان دور هستند.(روانشناسان ،کد گذاری را می آزمایند.برنامه نویسان و کدگذاران،رمان نویسی را می آزمایند.هر کسی،برای مدتی کوتاه در خارج درس می خواند یا کار می کند‌.اگر قادرید چنین کاری را انجام دهید.)کنجکاوی باید بر تسلط مستولی گردد‌.گاپ نیک به طعنه یادآوری می کند که "به فکر نتیجه نبودن می تواند شما را عملا" بیشتر اکتشافی و در نهایت بهره ورتر سازد." برای یک نمایش درست قابلیت انعطاف آگاهانه در عمل توصیه می شود که با چهار ساله ها وقت بگذرانید.
قابلیت انعطاف روانی دارای یک جنبه خیلی موقعیتی نیز هست.مطالعات نشان می دهد که مردم هنگامی احساس خوبی راجع به خودشان داشته باشند بیشتر متمایل به تغییر  اذهان خود هستند.هم زمان،بیشتر مردم به هر روشی احساس تهدید کنند،با احتمال بیشتری به باورهای خود وفادار هستند،بویژه اگر آن باورها همراستا با گروههایی دیده شوند که با آنها شناخته می شوند
۸-تسلط بر یک روش قابل اطمینان برای انگیزش،روشی که هنگام تضعیف علاقه موثر باشد
بخاطر آورید که چگونه تام سایر دوستان خودش را برای نقاشی حصار سفید عمه اش بکار گرفت؟کاری سخت و طاقت فرسا را آنقدر سرگرم کننده کرد که برای انجام آن به او رشوه دادند.محرک درونی که کودکان خردسال را  بر آن می دارد تا نه از روی ضرورت،بلکه با علاقه ناب کاری را  انجام دهند "انگیزه ذاتی"نامیده می شود.این استاندارد طلایی برانگیختگی ها است.
اما موقعی که علاقه یا انگیزش ما افول می کنند،در کشمکش برای واداشتن خود به انجام کاری هستیم که به آن نیاز داریم.پول به سختی یک محرک جهانی است؛از هر کسی بپرسید که در حال تحمل رنج از پا درآمدن است.رابطه بین پول و جبران خدمت پیچیده است،اما مطالعات نشان می دهد که پول اغلب خشنودی مردم را می رباید،فعالیت هایی را که قبلا" لذت بخش بوده اند به کارهایی صرفا" طاقت فرسا مبدل می کند.با پول تعهد قابل خریدن نیست‌.
ثابت شده است که انجام موفقیت آمیز  کاری پر زحمت (مثلا" با یک اضافه حقوق یا ترفیع)یا تصور موفقیت با تمام جزئیات آن موجب فعال شدن  نواحی از مغز می گردد که در ارتباط با پاداش هستند.برخی افراد می توانند به خودشان فقط با تفکرات رقابتی انگیزه بدهند:یک تکلیف را به بازی مبدل می کنند،همتایانی دارند که آنها را پاسخگو نگهه می دارند یا حریف در حال ظهوری را برای خود تصور می کنند.خود گفتگویی دوم شخص ،"کوچ ذهنی"نیز ارزش خودش را دارد.تد!شما می توانید این را خرد کنید.برخی مطالعات نشان می دهد که بیان مجدد جمله حتی بصورت یک سوال قویتر است:تد!می توانیدآن را خرد کنید؟چنین ایده ای به منظور طرح مجدد تکلیف بعنوان یک چالش جالب است، اگر همه این موارد بخوبی پیش روند، انگیزش ذاتی بروز خواهد کرد.
اما برای خیلی ازما،سودمندترین مهارت غلتاندن توپ افسانه ای است که برای آن نیاز است که بر عادت تکیه شود.شما ساعت ۶صبح نه با اشتیاق ،بلکه از روی عادت برای تمرین بیدار می شوید. به سندی  همیشه نه  بخاطر جذابیت آن بلکه بخاطر کار معمول خودتان بطور جدی مَشغول می شویدفقط ۲۰دقیقه ، به خودتان بگویید،بالتبع به سمت چیز دیگری متمایل می شوید.سپس ، یک نیروی محرک سحرآمیز معمولا" کار را بعهده می گیرد.این راجع به سیاست چماق و هویج نیست.بلکه در خصوص عزم لجوجانه برای برداشتن یک گام ،سپس دیگری و دیگری تا  اینکه سرانجام  کار با اطمینان و بخوبی انجام شود.
گاهی اوقات لذت در خود فرآیند است.کسانی که می دانند چگونه منبع الهام خودشان را بسازند،بجای اینکه منتظر شوند تا برای آنها مهیا شود،طاقت فرساترین تکالیف را حتی به یک هدف بزرگتر مرتبط می کنند.آنها برای تکالیف با حداقل الهام بخشی در چک لیست خودشان، اهداف خرد تنظیم می کنند:برای تجربه یک حس پیشرفت و نیروی حرکت آنی ابتدا دوره ۲۰دقیقه تنظیم می کنند.می آموزند که به توالی گام های زیربنایی و نه نتیجه پیروزمتدانه ارزش بدهند.
ادامه دارد
منبع: https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور