۶-علی رغم انتظاری که دیگران از شما دارند به ارزش های خود وفادار بمانید.
ارزش ها و نیازهای خودتان مهم هستند.اگر بطور معقولی آنها را با هر آنچه که انجام می دهید وفق ندهید  خود را مهیای یک زندگی همراه با افسوس و تنفر کرده اید.یک زندگی معنا دار مستلزم بکار بردن متفکرانه مهارت ها و اشتیاق ها است.که البته شما را متعهد می کند تا آنها را کشف و خود را نیز برای استفاده از آنها تجهیز کنید.
اطلاع از اینکه دیگران جگونه شما را می بینند،یا انتظار دارند که چه کسی باشید،بدان معنی نیست که هر چیزی را باید تغییر دهید.شما تحت کنترل هستید.چالش آن است که آنچه برای خودمان می خواهیم(دوباره،خودآگاهی درونی)و آنچه که دیگران از ما انتظار دارند(خودآگاهی خارجی) همیشه بخوبی تعریف نمی شوند.این یک بالانس،یک زور آزمایی است. برای خروج از وضعیت نامطلوب به خودآگاهی درونی کافی نیاز دارید.موقعی که هر کسی از شما انتظار دارد که کار خانوادگی خویش را بعهده بگیرید،می توانید مطمئن شوید که آنچه واقعا" می خواهید  پیوستن به سپاه صلح در مناطق روستایی مالزی است؟یا آنکه هرگز نمی خواهید بچه داشته باشید؟
در این خصوص،  مصالحه بین دو مفهوم شخصیت مهارت است:بخشی از ما که امیال و اشتیاق های خودش را می داند و با گذر زمان ضرورتا "پایدار می ماند و بخشی که معنا و هویت خودش را از یک زمینه اجتماعی می گیرد که طبق تعریف در حال گذار است.البته،این دو بطور کلی مجزا نیستند.ما بطور ناخودآگاه تمایل داریم مطابق با انتظارات دیگران از جمله والدین،معلمین و گزینه های عشقی احتمالی خود رفتار کنیم.هر چه خودآگاهی درونی ضعیف تر باشد،ممکن است بیشتر مراقب باشیم که برای دیگران چگونه نمایان شویم و در تشخیص اینکه چه چیزی برای خود می خواهیم و چه چیزی دیگران از ما می خواهند دچار کشمکش هستیم.دلپذیر و مطلوب آنها می شویم.
کسانی که دارای خودآگاهی درونی و خارجی زیاد هستند در هدایت انتظارات دوئل کننده بهترین هستند.آنها برای اصالت و درستی ارزش قائل هستند،می دانند که چه چیزی می خواهند انجام دهند و آن را با دیدگاههای فکری دیگران روشن می کنند.موقع تقاضای فیدبک خیلی خیلی ایرادگیر هستند.فقط فیدبک هایی را  برمی گزینند که به آنها اعتماد دارند.در بحث از امیال و آرزوهایشان،آنها فقط به انتخاب تعداد کمی که می خواهند در آنها موفق شوند اعتماد می کنند.
خودشناسی با درک روندها و الگوهای کلی نه اطلاعات و ایده های شخص واحدی حاصل می گردد.واقعا" چه چیزی برای خودتان می خواهید؟موقع در خود فرورفتن از خویش بپرسید که چه چیزی را نمی دانم که دوست دارم بدانم؟چه چیزی را انجام نمی دهم که باید انجام دهم؟همچنانکه فیلسوف لائوسی تیزو گفته است ،"در مرکز هستی خود جواب این سوالات را دارید."
۷-عدم محدودیت برای دریافت اطلاعات جدید یا تفکر اصلاحی
دنیا ساکن نیست.موقعیت ها و اطلاعات موجود تغییر می کنند.اگر چه از نظر احساسی خیلی به تصمیمات خود دلبستگی داریم،ولی اکثر نظرات و دیدگاههای فکری  شاید زمانی برای ما کارساز بودند ،اما چه بسا در موقعیتی استواری بر آن نظرات و دبدگاهها می تواند منجر به انجماد خیلی سخت گردد.
هرچه که در مرکز هستی خود بیابید،بی شک سفتی و سختی را نمی خواهید،اما آلیسن گاپ نیک روانشناس دانشگاه برکلی کالیفرنیا گزارش می دهد که چنین انجماد و انعطاف ناپذیری  با گذر زمان برای هر یک از ما اتفاق می افتد.
او آزمایشی را انجام داد که در آن کودکان پیش دبستانی و افراد بالغ با اسباب بازی مواجه شدند که قبلا" هرگز آن را  ندیده بودند.هر دو گروه سنی آموختند که چگونه اسباب بازی را روشن و  با استفاده از یک قطعه مجزا یا ترکیبی از قطعات موزیک بسازند.بعدها،هرکسی از این شانس برخوردار گردید که دستگاه را با یک سری جدید از قطعات بکار اندازد،اما فقط کودکان خردسال قادر بودند که به دانش موجود خود بی اعتنایی کنند و با سرهم بندی ترکیبات جدید دستگاه را روشن کنند.افراد بالغ سرسختانه تمایل داشتند که به دستورات اولیه خودشان بچسبند،حتی اگر چه دیگر موثر نباشند.آنها در تفکر خودشان تجدید نظر نمی کردند.
هر چه مسن تر شده و دانش می اندوزیم،به سخت شدن تمایل داریم. ما یک اصل و قاعده کلی را می آموزیم و سپس با آن تحت فشار قرار می گیریم.اطلاعات جدیدی که با دانش موجود تضاد دارند سخت تر درک می شوند.مگر اینکه بتوانیم روشی بیابیم که آنها را با تعصب خودمان تطبیق دهیم،ممکن است آنها را رد کنیم(که در روانشناسی به "تعصب تایید"معروف است).
بدین خاطر است که عقاید سیاسی ما خیلی ثابت می شوند.ما در تطابق آسان با محیط های عجیب و تکنولوژی های جدید ناتوان هستیم.با افزایش سن،قابلیت انعطاف عصبی تسلیم کارآمدی می گردد.
ادامه دارد
منبع: https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور