ما همه در مورد "بالانس کار-زندگی"مقالاتی خوانده ایم.بنظر می رسد که همیشه این مقالات با عکس یا تصویر زنی همراه هستند که در حالت ایستاده دست های خود را بسوی طرفین دراز کرده است بطریقی که وظایف کاری در یک دست و وظایف شخصی در دست دیگر یا یک سری از مقیاس های حرفه بر روی یک دست و زندگی شخصی بر روی دست دیگر او  بالانس گردیده اند.ما به این باور رسیده ایم  که شغل شما موجب می شود که هر دو سمت بالانس گردد.
 اگر مقیاس ها را کنار گذاشته و مسائل شخصی و کاری را درون یک مخلوط کن بریزید چه اتفاقی می افتد؟ بسته به اولویت ها و احساسی که در هر لحظه دارید،مجازید که آنچه را می خواهید با هم درآمیزید.
بسته به اینکه امروز چه احساسی دارم ممکن است  نوشیدنی های بعد از ظهرم و نیز گفتگویی راجع به پروژه های کاری مشترک را با دوستانم در آمیزم.یا سرویس مدرسه را با یک مکالمه تلفنی کاری ترکیب کنم(واگر در ماشینم  تماس بگیرم،کودکان درون ماشین بر روی بلندگو به شما سلام خواهند داد.)
مهم است که به وقت مردم از طریق اجازه گرفتن از آنها  احترام بگذاریم،اما تحمل ذره ای نویز زمینه  ای و سلامی تند از کودکان اغلب به منتظر ماندن تا روز کاری فردا جهت دریافت جواب یا دستوری می چربد.
همه چیز راجع به توجه کردن به هر چیزی است که اکنون مهم است،بی آنکه نگران باشید که آیا در ساعت کاری معین هستید یا نیستید.موضوع مدیریت تعهدات خود بطریقی است که هر کاری می خواهید انجام دهید بی آنکه مجبور باشید به تطابق "زمان کار"و"زمان شخصی" بپردازید.
برخی از مثال ها در خصوص اثربخشی این روش برای من بشرح ذیل هستند:
معاون مدیر عامل هر چیزی را راجع به من می داند.شرح َشغل او بطور کلی آمیختن موضوعات حرفه ای و شخصی است:
او در هر چیزی از بالاترین سطح  زندگی من دخیل است،برخورداری از نعمت وجود کسانی که به بالانس تعهدات تان در زندگی کمک کنند برای موفقیت درهمه کارها حیاتی است.
در سازمان  من،هیچ جلساتی قبل از ۹،۱۵صبح یا غروب ها برگزار نمی شود.در طول روز فقط جلسه و ناهار داریم،بطوریکه کارکنان می توانند کودکان خود را به مدرسه ببرند و با آنها شب در خانه باشند(یا تیم کاری را برای صرف کباب بیرون می برم و در حالیکه بچه ها بازی می کنند راجع به کار با هم گفتگو می کنیم).از سوی دیگر،اگرفردی از کارکنان در بازی فوتبال کودک خود باشد و با او تماس کاری گرفته شود، تشویق می کنم که اگر می تواند جواب دهد.کارکنانم می دانند که گفتن این نکته که"من در بازی فوتبال کودک خود هستم و فقط۵دقیقه می توانم صحبت کنم."پذیرفتنی است.
اگر بخاطر کار مجبور شوم که  دو هفته و یا بیشتر از خانه دور شوم،خانواده با من می آیند‌.هنگامی که به تنهائی می روم، موقع برگشتن استراحت خودم را در ازای نصف روز برای هر روزی که دور از خانه بوده ام صرف گذراندن  با خانواده در ساحل یا جای دیگری دور از خانه  می کنم.در نتیجه با نیروی بازیافته خود به کار برمی گردم.
 بدیهی است که موارد انتخابی شما با موارد مربوط به من مشابه نیستند،زیرا زندگی تان دقیقا" همانند زندگی من نیست.ممکن است این یادداشت را بخوانید و فکر کنید "برای من خوب است،اما نمی توانم آن کارها را انجام دهم،حتی یک یاور و دستیار ندارم."خوب است،اما چه کاری می توانید انجام دهید؟و چه کسی می تواند به شما کمک کند؟
یک ثانیه درنگ کنید و تصور کنید که چگونه  امکان دارد آمیختن برای شما موثر باشد. اگر ایده بالانس کار-زندگی را رها کرده و آمیختن را جایگزین کنید. در آن صورت ، چه نوع آزادی می توانید خلق کنید؟
چه چیزی تغییر می کند اگر عذر خواهی از همسر و کودکان خود را برای توجه  به کارتان متوقف کنید و در عوض به آنها نشان دهید  که چقدر کار خود را دوست دارید؟یا از آنها هم دعوت کنید که دخیل باشند؟
چگونه احساس قدرت می کنید اگر بدون از  تاسف  شروع به تنظیم مرز برای کار خود کرده و زمان  را  بجای  صرف آنچه که از شما یک کارمند سخت کوش می سازد مصروف کاری کنید که می دانید بیشترین بهره وری را برای شما بدنبال خواهد داشت.
چگونه احساس آزادی می کنید  اگر انتقال بین مدل های مختلف از خودتان را متوقف و سعی کنید که  در تمام اوقات خواه با خانواده در یک قرار ملاقات ،گشت زنی با دوستان و یا گفتگو با همکارانتان یک شخص باشید؟
همه آنها امکان پذیرند.فقط باید بدانید چه چیزی بیشترین ارزش را دارد،قول دهید که مصالحه نکنید،و بدون از تاسف در راستای آنچه که برای شما بیشترین اهمیت را دارد زندگی کنید.همیشه آسان نیست،گاهی اوقات بشدت سخت است،اما به این علت است که باید به آن متعهد بوده  و به بخشی از یک موج جدید یعنی یک فرهنگ کاری متعهد به ترقی و پیشرفت بدون از مصالحه بپیوندید.
(Source: medical news today)
ترجمه و تلخیص:غریب واحدی پور