از شما بخاطر این پنج درس ضروری شغلی سپاسگزارم.
نوشته شده توسط؛ایمیل لی
۱۳دسامبر ۲۰۱۸
به بهترین مربی که تا کنون داشته ام،من خوشبخت بوده ام که در سراسر زندگی ام سرپرستان،مدیران و مربیان بزرگی داشته ام،اما شما اولین کسی بودید که اصرار کردید خودم باشم.
بعنوان نایب رئیس یک شرکت فورچون۱۰۰،فکر کردم می دانستم چه می خواهم و چگونه آن را بدست آورم.به من آموختید که نه فقط نسبت به انجام کارم اطمینان داشته و آن را خوب انجام دهم،بلکه توانائی اوج بخشیدن به قوه تفکر ماورای حوزه قلمروی خود برای مبدل شدن به یک رهبر کسب و کار و نه فقط یک رهبر ارتباطات را هم داشته باشم.
در سایه لطف شما،فکر کردن راجع به موفقیتی را که در دنیای ارتباطات کسب کرده بودم متوقف کردم و دریافتم که فقط به سطحی از حقیقتی که می توانست  ماورای آن باشد نائل شده بودم.
از شما بخاطر اینکه پنج درس از ارزشمندترین درس های شغلی ام  را به من آموختید سپاسگزارم:
۱-خودمانی بودن
هر کسی به من می گفت که حداکثر تلاش خود را صرف کار کنم.شما اگر چه این توصیه را معنا کردید ولی از آن یک کلیشه مدیریتی مبتذل و پیش پا افتاده نساختید‌.
موقعی که اولین روز کاری ام گفتید برای کار هر لباسی را که دوست دارم  حتی اگر یک پرده حمام باشد بپوشم.درک نکردم که تیم رهبری شما در آن زمان با یک بحران عظیم دست و پنجه نرم می کرد.مجبور نبودید برای استقبال از من وقت صرف کنید،ولی این کار را کردید.هر چه بیشتر در فعالیت های تیم و شرکت مشارکت می کردم آن پیشنهاد(مسلما" ناهماهنگ ) معنادارتر می شد.
از من نمی خواستید که خود را با  تصورات قبلی ام  در مورد شغل وفق دهم. می خواستید که خودم باشم و با چالش ها بطریقی مواجه شوم که خود می خواهم و نه به طریقی که دیگران از من انتظار دارند.
هنگامی که ضروری می دانستم می توانستم به دیگران انتقاد کرده و بر روش کار آنها تاثیر بگذارم،اما شک دارم اگر بطور پیوسته به من یادآوری نمی کردید که سزاوار آن اقتدار هستم اعتماد به نفس انجام چنان کاری را نداشتم.زمینه و سابقه متفاوت من مهم نبود.نشان دادید که نباید برای خودم وایده هایم متاسف بوده  وعذر خواهی کنم.
۲-حفط حس شوخ طبعی 
گویی گفتن اینکه می توانم یک پرده حمام بپوشم (مادامیکه شفاف نباشد!)کافی نبود،همیشه کارها را غیر جدی و آسان می گرفتید.مهم نبود که چقدر کارها سخت می شدند،در هر صورت زمینه سرگرمی را مهیا می کردید.تیم ما در اتاق هیات رئیسه  با صدای بلند موزیک می خواندند،در جمع می رقصیدند،روپوش های چرند می پوشیدند و برای همدیگر کارت های خنده دار  درست می کردند.اگر چه آن کارها را فقط برای سرگرمی انجام نمی دادیم.آنگونه رفتار می کردیم زیرا همیشه احتمالات بر علیه ما بودند و لازم بود یادآوری کنیم که مشکلات به آن جدی که بنظر می رسیدند نبودند.
کار،کار است،اما زندگی مهم تر است.بی شک ما حرفه ای ،سخت کوش و متعهد بودیم.اهداف و برنامه های زمانی پرتکاپو را دنبال می کردیم و همدیگر را پاسخگو نگهه می داشتیم.
بنابراین ،صرفنظر از هر فشار ناشی از شرایط ،به ما یادآوری  کردید که هنوز برای لذت بردن از رفتار و حرکات سرگرم کننده دیگران وقت داریم.
من توانایی ما جهت رساندن دوباره شرکت و محصولات آن به بازار را  حتی بهتر از همیشه بواسطه همان آسان گیری در کار می دانم.
زیرا با همدیگر کار کردیم،من از فلسفه مشابه ای برای کار با تیم خودم استفاده کردم. آنگونه که شما آموختید  با خندیدن به وضعیت هایمان و غلبه بر استرس از طریق کار تیمی به "استقبال وضعیت های نامطلوب" رفتیم‌.
ادامه دارد
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور