مقاله نویس:پالمو کانترو-گمز من راجع به رهبری،کنشگری و ابتکارات اروپایی  می نویسم. شکست بعنوان درب بازی تصور می شود. نیاز است.خردمندی و دانایی است.به ما یاد می دهد که هر چیزی را که نیاز داریم دوباره و بهتر انجام دهیم.بدون از شکست هیچ پروسه یادگیری وجود ندارد.حتی کارآفرینان می گویند هیچ موفقیتی بدون آن وجود ندارد.همه این موارد درست،واقعی و خوب هستند. با این وجود،شکست خیلی دردناک است.گاهی اوقات شبیه چشیدن طعم مشتی غیر منتظره درون شکم است.گاهی اوقات شبیه خانه ای از کارت ها است که فرو می ریزند.همیشه همان تلخی و گزندگی را دارد‌. پس از آن همواره احساس یکسانی وجود دارد. عصب شناس این.ایچ رابرتسن در کتابش بنام  موفقیت و شکست در خصوص اثر برنده شدن توضیح می دهد که چگونه موفقیت، شیمی مغز را تغییر می دهد،شخص را متمرکزتر،هوشمندتر،مطمئن تر و پرتکاپوتر می سازد.بدین طریق،هر چه بیشتر برنده شوید،برای برنده شدن بیشترتشویق می شوید.اما موقعی یک مرتبه شکست می خورید هم همان الگوی برنده شدن دنبال می شود،با احتمال بیشتری دوباره و گاهی اوقات فاجعه بارتر شکست می خوریم،بنابراین بجای اینکه از اشتباهات بیاموزیم آنها موجب سقوط ما می شوند. با این وجود،آیا شکستی نیست که پس از آن کامیابی باشد؟ مطابق با مطالعات علمی مختلف ،شکست می تواند اثر منفی روشنی بر روی مغز داشته باشد.خبر خوب آن است که همه آن مطالعات با استنتاج از مقایسه مغز میمون  با مغز انسان بوده اند.بعلاوه،دانشمندان دانشگاه هاروارد اخیرا" کشف کرده اند که مغز انسان دارای  یک "آشکار ساز تصمیم بد"است.چیزی شبیه یک توپ کوچکی از بافت عصبی بنام قطب پیشانی جنبی که برای اندیشیدن در خصوص بایدهای زندگی حیاتی است و انسان ها را از اتخاذ تصمیمات بد برحذر می دارد.علی رغم اینکه میمون دم کوتاه نزدیک ترین خویشاوند انسان است ولی فاقد  قطب جلوی جانبی  قشر پیش پیشانی مغزاست.بنابراین امید روشنی وجود دارد! ما از نظر زیستی مجبور به تکرار شکست های خود نیستیم بلکه متمایل و مستعد برای آموختن از آنها هستیم! اکنون اجازه بدهید تا در ادامه به موضوعی برگردیم که کمتر علمی و بیشتر شبیه حس عام(قضاوت عموم)است.ازمزیت شکست بهره بگیرید و یا نگیرید،تجربه ثابت کرده است که  درست بخشی از فرآیند زندگی است.بنابراین لازم است که شکست را پذیرفته و بر اساس قضایای هوشمند ذیل اثر بد آن را تقلیل دهیم: ۱-شکست زودتر یا دیرتر اجتناب ناپذیر است. شکست یک اثر منفی بر روی مغز از طریق برانگیختن یک حس طرد شدگی صریح ناشی از آن و سطوح بالای اضطراب ،بی انگیزگی و فقدان اطمینان دارد.ما می دانیم که شکست می تواند مثبت باشد.لذا آن را می پذیریم و باور می کنیم.اما با این وجود،همه دوست داریم از آن اجتناب کرده و بطور مستقیم موفق شویم.این انتظار طبیعی و در واقع خیلی قابل درک است. چرا باید پروسه کامل شکست،یادگیری و سعی دوباره را تجربه کنیم؟یادگیری از مغز فرد دیگری یک تعبیر ضرب المثلی هوشمندی است! انسان ها ماهیتی بیش از ترکیبی از واکنش های شیمیایی مغز هستند.با این وجود،آموختن از شکست یک انتخاب و نگرش شخصی است و خوشبختانه مغزهای ما مستعد چنین انتخاب و نگرشی هستند. بنابراین،چگونه می توان پس از شکست دوباره برخواست و با اطمینان از اینکه یک تجربه یادگیری مثبت است آن را به سمت روشن زندگی کشاند؟هر آنچه که برای موفقیت نیاز داریم دو مرحله اصلی فرآیند و هفت گام قوی هستند. ادامه دارد

https://www.forbes.com

ترجمه و تلخیص:غریب واحدی پور