سپس روز بعد شما را دیدم که سخنرانی می کنید و داستان را با شما در میان گذاشتم.
گفتید,"نزد هال برو و به او بگو,'هال,خیلی قدردان شما هستم که چند ماه اول در این کار از من حفاظت کردید.اما اکنون در نقطه ای هستیم که لازم است من صحبت کنم و ایفای نقش کنم و گرنه بنظر می رسد که برای شما بد خواهد شد."
گفتید که,"می توانید با هال بطور مستقیم مقابله کنید,اما چرا؟فقط چند ماه دیگر در بخش او خواهید بود.او از عدم رضایت مقامات مافوق می ترسد,بنابراین به او یادآوری کنید که جلوگیری از فعالیت شما روشی بزرگ برای بی اعتباری اوست." 
من توصیه شما را بکار گرفتم و بخوبی کارگر افتاد.وقتی گفتم که اگر من شروع به صحبت در جلسات و به اشتراک گذاشتن ایده ها نکنم برای او خیلی بد می شود هال هراسان شد.
من شروع به صحبت کردن در جلسات کردم.چون هال اکثر اوقات به من می گفت که چقدر یک اظهار نظر یا بیان عقیده می تواند شهرتم را ضایع کند,لذا واقعا" در ابتدا عصبی بودم,اما بتدریج صدای خودم را یافتم.
من دریافتم که برای مدتی طولانی با عدم اطمینان خیلی زیادی با هال رفتار می کردم.فکر می کردم که دنیای کسب و کار را درک می کنم,اما از نقشی که خود اطمینانی و جذبه خودم می توانست بازی کند غافل بودم. یک مرتبه از ترس خود عبور کردم,دیدم که کل وضعیت چقدر احمقانه بود. 
اگر هال به من گفته بود که,"در جلسات صحبت نکنم."اما به هرحال صحبت می کردم,چه کاری انجام می داد,اخراجم می کرد؟نمی توانست مرا اخراج کند.من بصورت عاریه ای به بخش او داده شده بودم.در واقع از هیچ می ترسیدم.تهدید هال بی اساس بود,فقط نمی توانستم این حقیقت را در آن هنگام درک کنم.
بطور کلی نکات برجسته ای از مأموریتم با هال و برنامه کارآموزی مدیریت خود آموختم.
کم کم ترس از مدیران ناایمن همانند هال را متوقف کردم.صدای خودم را دریافتم.مدتی طول کشید,اما اکنون شخص متفاوتی هستم.
یکسال پس از آنکه برنامه کارآموزی را تکمیل کردم شرکت را ترک کردم.
اکنون برای یک شرکت مشاوره استراتژیک کار می کنم و آن را دوست دارم.
لیز,از توصیه شما ممنونم.بتدریج دریافته ام که نگفتن از توانائی ویژه خود به دیگران چقدر آسان است.سعی می کنم که هر جایی بتوانم توصیه ات را بکار گیرم.خیلی آسان است فراموش کردن این حقیقت که موقعی در حال ترقی نیستید,در حال رکود و درجا زدن هستید و آنکه فقط موقعی از ماهیچه های خود استفاده می کنید رشد می کنند!
ارادتمند شما,فریدا
ادامه دارد
Source:http://www.forbes.com
ترجمه و تلخیص; غریب واحدی پور