2-سال های عمر خود را محاسبه و برآورد کنید که چقدر مانده است.
مادر شوهرم اخیرا" به من گفت که در حال نگاه کردن به عکس های 20سال قبل خود وسه کودکش بود. در زمان گرفتن عکس ها,با خود می اندیشید که خیلی مستأصل هستم!یک کار خوب ندارم!اما اکنون به صورت من نگاه می کند!آرزو می کند ایکاش آن موقع با خود می اندیشید که,من مادر شوخ طبع و شادی هستم!در بهترین دوران عمرم از نظر توان و شادابی قرار دارم!آیا شما در سال های بعدی عمر خود چنین تفکراتی به ذهن تان خطور می کند؟ 
من 33ساله ام.اگر خیلی خوش شانس باشم و تا 85سالگی زندگی کنم,اکنون بیش از ثلث عمر خود را گذرانده ام.52تابستان باقیمانده است,52کریسمس دیگر با شوهرم خواهم بود(اگر هر دو خوش اقبال باشیم),و 52شکوفه بهاری را در زندگی خواهم دید.در ماه ژانویه که 34ساله می شوم .این عدد 51خواهد شد.هنگامی که مکث کرده و محاسبه کنید عمر خیلی زیاد نیست,درست؟به همه چیزهایی بیندیشید که می خواهید با عمر خود انجام دهید.در انتظار چه چیزی هستید؟امروز جوانترین فردی هستید که دیگرتا آخر عمرتان خواهید بود.
3-تصمیم بگیرید که اکنون بهترین زمان عمرتان هست.
آن را با صدای بلند بر زبان آورید.در آینه بگوئید که ,"اکنون بهترین زمان عمر من است."سه تا چهار مرتبه تکرار کنید.
برای شما چه اتفاقی می افتد؟احتمالا" موضوعی برای مدتی بصورت الگوئی منفی ذهنتان را مشغول کرده است,وزن,باور ,یا اینکه به اندازه کافی هوشمند و جذاب نیستید,یا از اینکه امکان دارد سایر افراد عینا" نرمال تر و بهتر از شما باشند ترس عمیقی وجودتان را فرا گرفته است.
حدس بزنید چه می خواهم بگویم؟ما همه بدان طریق احساس عدم اطمینان,تنهایی,گاهی اوقات ترس ویا یک ذره ای تمایل به تقلب و شیادی می کنیم.اما این وضعیت ساعت را از تیک تیک کردن یا عمرتان را سپری شدن باز نمی دارد.به خودتان بگوئید,"من می خواهم از شر این باورکه ...خلاص شوم."و با خود بیندیشید که چه چیزی شما را ازلذت بردن کامل از زندگی باز می دارد.
مشتری ام اخیرا" این تمرین را انجام داد و از ترس اینکه برای شروع دوباره یک حرفه جدید خیلی پیر است خلاص گردید.و اثبات کرد که ترسش درست نبود!او روزانه به تکرار این الگو مشغول بوده است تا  عینا" به اولین حرفه خود بعنوان یک نویسنده حقوق بگیر دست یافته است!هنگامی که از موفقیت خود به من گفت,اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که ,"ببینید!مرد بوفه ای در اشتباه بود!آرزو می کردم او این ماجرا را می شنید و احساس بهتری پیدا می کرد!"اما او احتمالا" در یچه شنیدن اخبار را بر روی خود بسته بود.چه درهایی را بر روی خود بسته اید؟درست است .فقط بدانید هر دری  را که بر روی خود بسته اید روزی باز بوده است.و می توانید همیشه به موقعی که باز بوده است برگردید.
(Source: greatist.com)
ترجمه و تلخیص:غریب واحدی پور