۱-شیر حریص
 شیری در روز فوق العاده گرمی خیلی گرسنه بود.
از کمینگاه بیرون آمد و همه جا را جستجو کرد.فقط یک خرگوش صحرایی کوچک توانست پیدا کند.با اندکی تردید خرگوش را گرفت.با خود گفت"این خرگوش شکمم را پر نمی کند."
شیر در حال کشتن خرگوش بود که آهویی از آن حوالی بسرعت گریخت.شیر حریص شد. فکر کرد،"بجای خوردن خرگوش کوچک،بهتر است این آهوی بزرگ را بخورم."
لذا،خرگوش را رها کرد و بدنبال آهو دوید.اما آهو درون جنگل ناپدید شده بود. در نتیجه حسرت خورد که چرا خرگوش را رها کرد‌
 نتیجه اخلاقی داستان:
یک پرنده در دست بهتر از دو پرنده بر روی بوته است.
۲)روباه و دانه های انگور
عصر یک روز روباهی در جنگل پرسه می زد، خوشه های انگوری را  که از شاخه بلندی آویزان بود  زیر نظر گرفت.
فکر کرد،"فقط این ها می توانند عطشش را رفع کنند."
چند گامی عقب رفت،پرید و درست تا نزدیکی انگورها رسید ولی موفق به چیدن آنها نشد‌.دوباره چند گامی به عقب رفت و سعی کرد آنها را بچیند ولی باز موفق نشد.
سرانجام،در حالی که از خیر آنها گذشت و دست از تلاش برداشت گفت،" احتمالا" بد مزه اند،"و از آنجا دور شد.
نتیجه اخلاقی داستان:خوار شمردن چیزی که نمی توانید داشته باشید آسان است.
۳)شیر و برده فقیر
برده ای که توسط اربابش مورد بد رفتاری قرار گرفته بود به جنگل گریخت.آنجا با شیری مواجه شد که بخاطر فرو رفتن تیری در پنجه اش عذاب می کشید.برده با شجاعت جلو رفت و تیر را به آرامی بیرون کشید.
شیر بدون از اینکه به او آسیب برساند دور شد.چند روز بعد ارباب آن غلام به جنگل رفت و خیلی از حیوانات را صید کرد و درون قفسی زندانی کرد.مردان ارباب که برده را زیر نظر داشتند او را گرفتند و نزد ارباب خشن آوردند‌.
ارباب  برده را  در قفس شیر انداخت.
برده درون قفس در انتظار مرگ بود، ناگهان دریافت که شیر درون قفس همان شیری است که به او کمک کرده بود.در نتیجه برده خود نجات یافت و شیر و سایر حیوانات درون قفس هم رها شدند.
نتیجه اخلاقی داستان؛اگر به کسانی که نیازمند هستند کمک کنید،در عوض پاداش اعمال سودمند خود را دریافت خواهید کرد.
منبع؛ https://wealthygorilla.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور