چگونه می توان با نگرش مثبت بر هر چالشی غلبه کرد بزرگترین الهام من در زندگی برادرم میکائیل است.او به من یاد داد که چگونه در بدبختی و فلاکت خوشبین باشم.چگونه به یک چالش بیندیشم.ارزش تغییر یک ساختار فکری و قدرت یک نگرش مثبت را به من یاد داد. میکائیل جانباز جنگ ویتنام است.21فوت از روده کوچک او یا در میدان جنگ سوخته و یا بر روی میز جراحی برداشته شد. بر روده بزرگ،کلیه ها و اندام های درونی دیگر بدن او نیز صدماتی وارد شد‌.متاسفم که خیلی وضعیت را ترسیم می کنم،می خواهم بطور کامل شرایط او را درک کنید بطوریکه بتوانید اهمیت آنچه را که بر آن غلبه کرد دریابید. اولین مرتبه ای را بخاطر می آورم که او را پس از برگشت به خانه دیدم.او در بیمارستانی در برزن کوینز نیویورک بود،اگر موقعی وارد اتاق شدم پدر و مادرم نبودند هرگز نمی دانستم که آن کس که بر روی تخت دراز کشیده است برادر من است. از ۱۷۰پوند(هر پوند ۴۵۳گرم است) وزن ماهیچه ای تکاور دریایی به ۸۸پوند پوست و استخوان مبدل شده بود.در انتهای روز،دکتری وارد اتاق شد،به والدینم نزدیک شد و گفت،" متاسفم،اصلا" بنظر امید بخش نیست." هرگز  حالت چهره آنها را فراموش نمی کنم.دکتر ادامه داد،"برای او یا هر کس دیگری نجات از این وضعیت وخیم یک معجزه است." همچنانکه این همه در حال وقوع بود،خیره شدن به چشم برادرم را به یاد می آورم که متحیر بودم آیا آخرین باری است که او را می بینم.سپس متوجه چیز عجیبی شدم.دستش  بکندی از کنار پهلویش در حال بلند شدن بود، از آنچه می گذشت آگاه بود. باید پیش بینی دکتر را شنیده باشد،زیرا بکندی مشتش را گره کرد و در اوج ناباوری ،انگشت وسط او بطور مستقیم از مشتش بیرون پرید.فقط  این را بخاطر می آورم که گفتم،"آن حرکت ناشی از گرفتگی ماهیچه نیست!"  خوشبختانه برای آن دکتر،حرکت انگشت وسط جایگزین جملاتی شد که میکائیل نمی توانست بیان کند.آن حرکت بمنزله اعلان او به کل جهان بود که نمی خواهد  زندگی اش متوقف شود،بلکه به کاری بیش از نجات می اندیشد،می خواهد رشد کرده و شکوفا  شود. بر خلاف معنای عموما" پذیرفته شده،حرکت آن انگشت علامت امید بود و میکائیل به بهبودی خوشامد گفته و نظر خود را راجع به تشخیص دکتر بیان کرده بود.البته جوابی بود که بعد از آن هر زمانی نمی توانست کاری انجام دهد به سوال دکترها می داد. از اثبات نادرستی تشخیص دکترها خیلی لذت می برد.  ما اکنون به این اشاره بعنوان "انگشت خوشبینی"(یا همچنانکه من نام گذاری کرده ام"آپ تمیزم" گرفته شده از اپتمیزم تلفظ انگلیسی خوشبینی)یاد می کنیم. بدون شک از حرکت آن انگشت دریافتم که روح درون کالبد میکائیل جون ریزو هنوز زنده است.حس شوخ طبعی او هنوز آکبند بود،بعلاوه بوضوح قادر به تفکر و تصمیم گیری در مواقع ضروری بود.بطریقی می خواست تلاش کند و موفق شود. روزی گروهی از دکترها به او گفتند که بخاطر وضعیت منحصر بفردش،باید به یک رژیم غذایی ویژه در تمام عمر شامل عمدتا" شوربای آرد جوی دو سر،سوپ ها،میوه،غذای کودک و آب میوه روی بیاورد.منظورم این است که باید واقعیت  را پذیرفت،آنها راجع به کسی صحبت می کردند که فقط یک فوت (هر فوت حدود ۳۰ سانتی متر است)  روده کوچک داشت. هر وقت چیزی را می خورد،در نگهداشتن آن دچار مشکل بود.اما برادرم با جسارت به دکترها نگاه کرد و گفت،"به هیچ وجه!شما به من نخواهید گفت که چه چیزی می توانم  وچه چیزی نمی توانم بخورم. یک کاسه پاستا و یک جفت کوفته قلقلی می خورم،حتی اگر در تمام مدتی که می خورم در توالت بنشینم!"

ادامه دارد

منبع؛ https://www.success.com

ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور