کلمه «تروما» از نظر ادبی به معنای زخم، شوک یا آسیب است. ترومای روانی، تجربه پریشانی هیجانی یک شخص ناشی از اتفاقی است که ظرفیت هیجانی او برای هضم آن را در هم می شکند. اتفاق ناگهانی ممکن است رویداد یک مرتبه ای یا مجموعه ای از اتفاقات باشد که برای فرد یا افراد محبوبش بصورت جدی مضر یا مرگبار درک می شود. افراد تجارب را بطور متفاوت پردازش می کنند و هر کسی واکنش یکسانی به هر اتفاقی ندارد؛ آنچه که یک نفر بعنوان تروما تجربه می کند ممکن است برای دیگری موجب پریشانی و اندوه نباشد.
تجارب ترومایی حس امنیت یک فرد را در دنیا تخریب می کند و حسی را خلق می کند که فاجعه می تواند در هر زمانی به ذهن خطور کند. فقدان والدی در کودکی، تصادفات وسایل نقلیه موتوری، خشونت فیزیکی، تجاوز جنسی، تجارب نبرد نظامی، زمین لرزه ها، فقدان ناگهانی یک عزیز و هر گونه اختلال خشونت آمیز ناگهانی همه اتفاقاتی هستند که می توانند به تروما منجر شوند. کسانی که دچار تروما شده اند معمولاً تجربه را بارها و بارها در ذهن خودشان بازپخش می کنند و بطور پیوسته راجع به آنچه که اتفاق افتاد فکر می کنند. تجربه به تغییراتی در عملکرد مغز منتهی می شود که نشانه آن حساسیت زیاد نسبت به تهدیدها است.
کودکان و نیز بزرگسالان مستعد ابتلا به تروما هستند. شوک، ترس، خشم، غم، دشواری تمرکز و یک حس بیچارگی و درماندگی ویژگی های مشترک واکنش فوری نسبت به تروما هستند. بچه ها ممکن است بطور ناگهانی به مشکلات رفتاری دچار شوند و وابستگی عاطفی ابراز کنند. لکن، اثرات معمولاً بمرور زمان فروکش می کنند و اکثریت وسیعی از مردم از تروما بهبود می یابند. مهارت های مقابله ای فعال و حمایت اجتماعی قوی در تسکین اثرات و پیشگیری از اثرات طولانی مدت تر تروما بر سلامت روان مهم هستند. تخمین زده می شود که فقط ۳تا ۱۰ درصد کسانی که متحمل یک تجربه ترومایی می شوند دارای مشکلات سلامت روان ماندگار معروف به اختلال استرس پسا تروما(PTSD)هستند.
* انواع تروما
چندین نوع ترومای متفاوت با پیامدهای مختلف برای سلامت روان وجود دارد.
ترومای حاد؛ پریشانی شدید بلافاصله پس از یک اتفاق کوتاه مدت یک مرتبه ای را منعکس می کند. خود واکنش کوتاه مدت است، به خودی خود یا به کمک مشاور رفع می شود. یک تصادف خودرویی، تجاوز جنسی یا فیزیکی، مرگ ناگهانی یک عزیز یا حتی یک وضعیت اضطراری پزشکی می توانند ترومای حاد خلق کنند.
ترومای مزمن؛ به اثرات مضر اتفاقات تکراری یا مدید گفته می شود. می تواند در واکنش به زورگویی مداوم، غفلت، سوء استفاده(هیجانی، فیزیکی یا جنسی) و خشونت خانگی بوجود آید. ترومای مزمن بخاطر ماهیت تکراری و غیر قابل گریز، اغلب عواقب سلامت روان جدی برای افراد بدنبال دارد.
ترومای پیچیده؛ می تواند از تجربه انواع مختلف اتفاقات ترومایی چندگانه یا تکراری همانند سوء استفاده در کودکی که از آنها هیچ احتمال فراری وجود ندارد ناشی شود. حس محبوس شدگی یک ویژگی تجربه است. مشابه انواع دیگر تروما، می تواند حس امنیت در دنیا را تخریب کند و موجب پدیدار شدن گوش بزنگی و پایش پیوسته(و خسته کننده!) محیط برای احتمال وقوع تهدید گردد. ترومای پیچیده تجربه شده در کودکی با رشد اختلال شخصیت مرزی و نیزPTSD مرتبط است.
ترومای جانشینی یا ثانویه؛ از قرار گرفتن در معرض رنج دیگران ناشی می شود و می تواند کارکنان شاغل در حرفه هایی را که برای واکنش به آسیب و هرج و مرج فراخوانده می شوند بطور ویژه پزشکان، نیروهای واکنش سریع و ضابطان قضایی را متأثر سازد. چنین افرادی بمرور زمان، در خطر فرسودگی همدلی قرار می گیرند که بموجب آن در تلاشی برای حفاظت از خودشان در مقابل تجربه پریشانی و اندوه، از سرمایه گذاری احساسی بر روی دیگران اجتناب می ورزند.
تجارب کودکی مضر(ACEs)؛ رنج وسیعی از موقعیت های دشوار و بطور بالقوه ترومایی را پوشش می دهد که کودکان زیر سن ۱۷ سال در حال رشد قبل از پرورش مهارت های مقابله ای اثرگذار یا بطور مستقیم با آنها مواجه می شوند یا مشاهده می کنند. ACEsمعمولا پیوند تربیتی بین کودکان و مراقبین را مختل می سازد و می تواند بر دوره نرمال رشد اثر منفی داشته باشد؛ آسیب هیجانی می تواند به درون دوره بزرگسالی کشیده شود. فقدان یکی از والدین، غفلت، سوء استفاده هیجانی، فیزیکی یا جنسی و طلاق در زمره عمومی ترین نوع تجارب کودکی مضر هستند. نتیجه تحقیق نشان داده است که یک فرد هرچه ACEsبیشتری را تجربه کند، در آینده ریسک دچار شدن او به مشکلات سلامت جسمی و روانی بیشتر است. متخصصان سلامت کودک بطور فزاینده ای با بررسی احتمال تجربهACEs موافق هستند؛ باور و اعتقاد بر این است که تسکین یا ممانعت ازACEs می تواند مانع بروز خیلی از موارد افسردگی، بیماری قلبی و سایر اختلالات عمومی گردد.
* تروما چقدر معمول است؟
بر اساس یک نظر سنجی از تقریباً ۶۹۰۰۰بزرگسال در ۲۴ کشور، کنسرسیوم نظر سنجی سلامت روان جهانی دریافت که ۷۰درصد بزرگسالان حداقل یک تجربه تروما در زندگی شان داشته اند. پنج نوع اتفاقات، گواه مرگ یا آسیب جدی، تجربه مرگ غیر منتظره یک عزیز، قربانی آدم ربایی، تجربه یک حادثه مرگبار اتومبیل و بیماری یا آسیب مرگبار بیش از نصف موارد مواجهه با تروما را پوشش می دهند. لکن، تروما ذهنی و شخصی است. افراد می توانند اتفاق مشابه را تجربه کنند اما ترومایی بودن آن برای آنها به منابع مقابله و سایر فاکتورهایشان در زمان تجربه بستگی دارد.
* اثرات تروما
اتفاقات نگران کننده و هشدار دهنده، بادامه یعنی ساختاری درون مغز را فعال می کنند که مسئول آشکار سازی تهدیدها است. بادامه با ارسال هشداری به سیستم های چند گانه بدن به منظور آمادگی برای دفاع واکنش نشان می دهد. سیستم عصبی سمپاتیک بلادرنگ به مد اقدام می رود، ترشح آدرنالین، نورادرنالین و هورمون های استرس را تحریک می کند که بدن را برای واکنش جنگ- گریز یا فریز آماده می کند. ترس، اضطراب، شوک و خشم/پرخاشگری کوتاه مدت همه واکنش های نرمال نسبت به تروما هستند. با فروکش کردن بحران و محو شدن تجربه از حافظه، اینگونه احساسات منفی ناپدید می شوند، اما برای برخی افراد، احساسات غم فزا و پریشانی آور می توانند باقی بمانند و در زندگی روزانه تداخل ایجاد کنند.
رنج کشیدگان ترومای طولانی مدت ممکن است به اختلالات هیجانی مانند اضطراب شدید، خشم، غم، احساس گناه بازماندگی، گسستگی و جدا شدگی، ناتوانی برای احساس لذت(فقدان احساس لذت) یا اختلال استرس پسا تروما(PTSD) دچار شوند. بادامه بیش فعال می شود، واکنش خیلی زیاد آن به آشفتگی ها و پریشانی های جزئی به بیرون ریزی هورمون های استرس منتهی می شود. در اینصورت با زندگی در مد دفاعی و گوش بزنگی همیشگی برای احتمال تهدید، ممکن است مشکلات مداومی در ارتباط با خواب و درد فیزیکی تجربه کنند، در روابط حرفه ای و شخصی با آشفتگی مواجه شوند و یک حس خود ارزشی تقلیل یافته را احساس کنند.
بعد از تروما، در صورتیکه افراد مشکلات شان را بپذیرند و خودشان را بجای قربانیان تجارب فلاکت بار، بعنوان بازماندگان ببینند.تغییرات روانی مثبت نیز ممکن است.
چنین تغییراتی می توانند شامل شکل دادن تاب آوری، پرورش مهارت های مقابله ای اثر بخش و رشد یک حس خود کار آمدی باشند. برخی افراد ممکن است از طریق برقراری روابط قویتر، باز تعریف روابط خودشان با معنای جدید و هدف روحانی و کسب درک و فهم عمیق تری نسبت به زندگی دستخوش رشد پسا ترومایی شوند. این ممکن است متناقض بنظر برسد، اما رشد پسا ترومایی درست پهلو به پهلویPTSD نیز می تواند وجود داشته باشد.
* فاکتورهای تاب آوری چه هستند؟
فاکتورهای زیادی با تاب آوری نسبت به تروما مرتبط هستند. محققان ویژگی های افرادی را شناسایی کرده اند که مانع دچار شدن خودشان به PTSDشده اند و همچنین دریافته اند که خصوصیات متفاوت زمینه اجتماعی می تواند حفاظت های مهمی فراهم کند. نتیجه مطالعات نشان می دهند که شش فاکتور روانی؛ خوش بینی، قابلیت انعطاف شناختی، حفظ یک شبکه اجتماعی حمایتی، توجه به بهزیستی جسمی خود و استقبال از حوزه اخلاقی شخصی و حس هدفمندی، تاب آوری افراد را بالا می برند. علاوه بر آن، برقراری یک حس امنیت برای غلبه بر اثرات تروما حیاتی است.
* درمان برای تروما
حائز اهمیت است بخاطر داشته باشید که اکثر مردم از احساسات پریشانی و اندوهی که بطور معمول همراه با یک تجربه ترومایی است بهبود می یابند. علائم و اثرات با گذر زمان فروکش می کنند، برای برخی روزها؛ دیگران هفته ها ؛ و حتی عده ای چند ماهی زمان می برد. دو مورد از مهم ترین عناصری که به بهبودی کمک می کنند، برقراری یک حس امنیت و تدارک حمایت اجتماعی هستند.
علاوه بر آن، فاکتورهای سبک زندگی می توانند به بهبود کمک کنند. خورد و خوراک سالم، ورزش، اجتناب از الکل و مواد، خواب کافی، دیدار منظم عزیزان و مشغول شدن به خود مراقبتی می توانند به تسکین اثرات تروما کمک کنند. گفتگو راجع به اتفاق، بویژه در میان گذاشتن با کسانی که تجربه را متحمل شده اند نیز ممکن است سودمند باشد.
اغلب بلافاصله پس از فجایع ناگهانی و سایر اتفاقات ترومایی، میل برای کمک به مردم جهت کنترل پریشانی و اندوه و ممانعت از مشکلات روانی آینده به استفاده از تکنیک واگویی منجر شده است، که در آن بازماندگان برای بخاطر آوری دوباره رویداد تشویق می شوند. لکن، نتیجه تحقیق بیانگر آن است که واگویی روانی نه فقط اثر بخش نیست، بلکه واقعاً می تواند مضر باشد، افزایش خطر ابتلا به افسردگی وPTSD بعدی را بدنبال دارد. چنین تکنیکی یک اقدام سلامت روان مقتضی برای بکارگیری بلافاصله پس از تروما نیست.
* یافتن کمک حرفه ای چه موقع خردمندانه است؟
اقدام روان شناختی بلافاصله پس از تروما می تواند برای برخی افراد سودمند باشد. برای کسانی مفید است که پس از یک ماه هیچ نشانهای از فروکش کردن اثرات وعلائم پریشانی و اندوه آنان وجود ندارد یا اثرات آنها آنقدر شدید می شوند که در عملکرد روزانه شان اختلال ایجاد می کند. روان درمانی می تواند برای شکلگیری تاب آوری، پروردن مهارت های مقابله ای و پرداختن به احساسات رفع نشده ای که در نهاد فرد محبوس شده اند به بازمانده کمک کند. مواجهه درمانی و درمان به روش ارزیابی مجدد شناختی دو روش درمانی قابل اطمینان تر برای تروما وPTSD هستند.
* چگونگی حمایت و پشتیبانی از کسی که در حال تجربه تروما است.
یکی از بهترین روش ها برای حمایت از کسی که تروما را تجربه کرده است سپری کردن وقت و عدم دوری از او است. مصاحبت و همراهی می تواند بهبود دهنده باشد.
موارد ذیل نیز مهم هستند:
۱) پذیرفتن اتفاق و واکنش آنها نسبت به آن
۲) در صورتیکه فرد راجع به اتفاق گفتگو می کند به او گوش بدهید، حتی اگر خیلی اوقات بخواهد جزئیات را تکرار کند. اما برای گفتگو راجع به آن مجبورش نکنید.
۳) احساسات او را بپذیرید؛ او را قضاوت نکنید.
۴) او را برای پیوستن به خودتان جهت انجام فعالیت های مثبت و سرگرم کننده تشویق کنید.
۵) بطور مستمر به او ابراز علاقه کرده و به سخنانش گوش دهید.
آنچه نباید انجام دهید:
۱) کسی را مجبور به گفتگو نکنید.
۲) سوالات ناخوشایند و آزار دهنده نپرسید.
۳) از پرسیدن سوالاتی که با «چرا» شروع می شوند بپرهیزید؛ آنها سرزنش کننده قربانی بنظر می رسند.
۴) نصیحت نکنید، مگر اینکه بطور ویژه درخواست شود.
۵) به کلیشه های مبتذل و بی اهمیت کننده مانند« هر چیزی به دلیلی اتفاق می افتد» یا« من دقیقاً می دانم چگونه احساس می کنید.» متوسل نشوید.
* مناقشات و مجادلات راجع به تروما
افسانه های زیادی راجع به تروما وجود دارد که مانع درک و توجه می شوند. برای مثال، فرض رایجی وجود دارد که بر آن اساس همه تجارب کودکی ترومایی هستند، چنین فرضی موجب می شود تا سختی و پریشانی معمولی با ترومای واقعی اشتباه گرفته شود. در حالیکه چنین قضاوتی نسبت به تروما، در ابتدا بعنوان تصدیق و پذیرش یک تجربه دشوار بنظر می رسد، ولی می تواند به وضعیتی منتهی شود که افراد تجارب دوران رشد خودشان و شایستگی مراقبین شان را زیر سؤال ببرند. نگریستن به تجارب کودکی بعنوان نمونه های معمولی، اگرچه نگرشی ناقص است، ولی تروما پنداشتن آنها نه فقط درک نادرست از ماهیت تجربه است، بلکه بیان نادرست ظرفیت تاب آوری است که اکثر افراد از آن برخوردارند.
تصور غلط متعارف دیگر راجع به تروما آن است که زندگی تان را تا ابد تباه می کند. برخی افراد که تروما را تجربه می کنند هویت یک قربانی را می پذیرند، چشم انتظارند که دنیا به آنها آسیب برساند و تحقیر و توهین هایی را درک می کنند که وجود ندارند؛ چنین گرایشی به خلق فرهنگ قربانی شدگی کمک کرده است که با نادیده گرفتن ظرفیت مردم برای رشد از میان چالش، بیش از اینکه خوب باشد زیان بار است. رهایی از برچسب قربانی، در عوض تجربه کنندگان تروما را قادر می سازد تا خود را بعنوان بازماندگان ببینند، در نتیجه رشد و خوشبینی نسبت به آینده را امکان پذیر می سازد.
فرض معمول این است که گفتگو راجع به هیجانات و تجارب منفی به بهبود منتهی می شود. لکن، در خصوص اتفاقات ترومایی، بویژه جنگ ها و فجایع بزرگ که بر هزاران نفر اثر می گذارند، سوابق نشان می دهد که تکرار خاطرات دردناک می تواند خطرناک باشد. لذا، از درمان هایی مانند واگویی روانی باید بطور دقیق و بصورت مورد به مورد استفاده شود. سفر هر کسی از میان تروما متفاوت خواهد بود.
https://www.psychologytoday.com/us/basics/trauma
ترجمه و تلخیص؛ غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.