ظرفیت رشد حفاظتی کودک خردسال بطرز محسوسی محدود است‌.بنابراین،معقول یا غیر معقول، احتمالا" موقعیت ها ی زیادی را بعنوان عامل تهدید کننده بقاء تجربه می کند.برای مثال،نگاه صرفا" طرد کننده یا حقارت آمیز  والد نکوهش گری می تواند موجب گردد تا کودک احساس کند مورد بی توجهی قرار گرفته،به او عشق نمی ورزند و رها شده است،در نتیجه احساس بهت زدگی و بی حسی می کند.بدین علت است که واکنش فریز در میان کودکان بمراتب عمومی تر از بزرگسالان است.
پدیده های روانی"فلج کننده" مانند فوبیاها،حملات پانیک،رفتارهای وسواس فکری-عملی و حالات مختلف اضطراب غالبا" می توانند بعنوان علائم واکنش فریزی باشند که از زمان پایان تجربه نخست تروما هرگز شانسی برای ذوب سازی یا رهائی از آن نداشته اید.خیلی از ویژگی های اختلال استرس پسا آسیب بطور مستقیم به این نوع از ترومای رفع نشده مربوط می شوند.
اگرچه چنین ترومایی تقریبا" همیشه کاملا" ناآگاهانه است،اما برخی شرایط زمان حال می توانند ترومایی را که سال ها پیش(گاهی اوقات خیلی،خیلی سال قبل) از آن رنج بردید به یادتان آورد.ترس یا پانیک اولیه مربوط به خاطره نخست که هرگز بطور کامل تخلیه نشدند شما را مجبور می سازند تا به محرک فعلی به گونه ای واکنش نشان دهید که گویی آنچه در گذشته اتفاق افتاد دوباره در حال وقوع است. بنابراین واکنش خود فلج سازی اولیه تان نه فقط نمی تواند کمک کند بلکه دوباره تکرار می شود.لذا ذهن تان کاملا" سفید می گردد و قوای ذهنی تان مفقود می شوند.
آنچه برای یک کودک انطباقی بود،یعنی گسستگی و جدایی از رویدادی که بطور وسیعی آنسوی ظرفیت رفع و رجوع بود،می تواند بطرز نومید کننده ای برای یک بزرگسال ناهنجار باشد.بطرز تناقض آمیزی، یک واکنش گسستگی در حد نهائی خودش اصلا" نه فقط حفاظت کننده زندگی نیست،بلکه در حقیقت،تهدید کننده آن هم هست.برای موقعی که در ترس اغراق آمیز،غیر مقتضی گیر می کنید،در موقعیتی نیستید که نسبت به هر چیز تهدید آمیزی واکنش محسوسی نشان دهید.
بدیهی است که گسستگی در بحبوحه یک تجربه ترومایی بهترین فاکتور پیش گویی کننده برای بروز علائم اختلال استرس پسا آسیب (PTSD)بعدی است.همانگونه که قبلا" خاطر نشان شد کودکان خرد سال بطور ویژه در حین حوادث ترومایی به گسستگی متمایل می شوند.بنابراین،برای مثال،کودکی که در حین حوادث سوء استفاده ترسناک خانوادگی فریز شد،بعنوان یک بزرگسال   بطور ویژه دوباره مستعد واکنش فریز شدگی است.گاهی اوقات محرک فعلی برای تجربه اینگونه ترومای مجددی هیچ چیز ویژه ای نیست.بلکه بطور ساده  امکان دارد ناشی از قرار گرفتن در وضعیت استرس خیلی تشدید شده ای باشد که خودش بعنوان یک یادآوری کننده ناخودآگاه  استرس بحرانی مربوط به  ترومای اولیه عمل می کند.
 لذا، اگر هر یک از وصف های  فوق شرح حال شما یا کسی هستند که نگران او می باشید.نیازی به تاکید زیاد نیست که چقدر جستجوی کمک حرفه ای برای درمان سودمند است. در نهایت بدان طریق نگرانی فروکش کرده و آرام می شویدچیزی که در زمان وقوع اتفاق قادر نبودید به آن دست یابید.ترکیب روانشناسی با  اصول اساسی بیوفیزیک(کاربرد اصول فیزیک برای مطالعه پدیده های زیست شناختی)،دانشی که رنج وسیعی از شیوه های رفع تروما [مانند پردازش حسی حرکتی،تجربه جسمی(سوماتیک) و غیره] را امکان پذیر می سازد.فرصتی برای رهائی از تنش پس ماند(انرژی درونی )است که با پایان یافتن ترومای واقعی رها نشده بود.
بالاخره،اکنون خیلی از بیماری های مربوط به استرس مزمن توسط متخصصین تروما بعنوان نشانه ای از جلوه های بدنی ترومای رفع نشده عنوان می شوند.بنابراین یافتن متخصص باصلاحیتی جهت کمک برای تعیین نقطه ای در بدنتان که این انرژی فریز شده هنوز در آنجا سکنی دارد و سرانجام تخلیه آن بسیار ارزشمند است.
توجه؛ در تجربه سوماتیک با تمرکز روی آن‌چه در بدن اتفاق می‌افتد، از طریق لرزش و گریه انرژی ناشی از تروما آزاد می گردد.
پردازش حسی حرکتی؛فرآیندی است که در آن ورودی یا اطلاعات حسی با پاسخ حرکتی مربوطه در سیستم عصب مرکزی کوپل یا بکپارچه می شود.
 منبع؛ https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص:غریب واحدی پور