*استرس چطور؟
هر کسی اضطراب را تجربه می کند،خواه عصبی شدن شدید قبل از خرید یک خودرو یا احساس عصبی بودن شکم پیش از اولین قرار عشقی باشد. احتمالا" هر کسی شکلی از افسردگی را در موقعیتی مانند فقدان عزیزی نیز تجربه می کند.
بطور مشابه،اکثر ماها در اوقاتی از زندگی هایمان استرس را هم تجربه می کنیم.استرس بخشی از انسان بودن است که  می تواند به شکل استرس مربوط به کار،استرس مالی،استرس مربوط به اتفاقی عمده در زندگی(شبیه طلاق یا بیماری) یا استرس متداول مربوط به وظایف و مسئولیت های روزانه بروز کند.
سطحی از استرس مطلوب است و حتی می تواند عنصری حیاتی در حفظ انگیزه و نگهداشتن ما در مسیر رسیدن به اهداف مان باشد.اما استرس خیلی زیاد یا استرسی که در طی یک دوره زمانی طولانی بطور ضعیف مدیریت شود می تواند اثر زیان باری بر روی سلامت بدنی،احساسی و اجتماعی ما داشته باشد.
بر اساس سند موسسه ملی سلامت روان (NIMH) ،استرس می تواند به روش های بیشماری بروز کند.برخی افراد اثرات بدنی شبیه سردردها و شکم دردها را تجربه می کنند،در حالیکه دیگران بیشتر اثرات احساسی مانند خشم و کج خلقی دارند.
مدیریت ضعیف استرس طی یک دوره زمانی طولانی می تواند اثری جدی بر روی سلامتی ما داشته باشد.،کسانی که دچار استرس مزمن هستند با احتمال بیشتری در معرض خطر ابتلا به عفونت های ویروسی (مانند آنفلانزا و سرما خوردگی عمومی)هستند.بعلاوه،استرس مزمن مدیریت نشده می تواند به عوارضی شبیه افسردگی،اضطراب،بیماری قلبی،فشار خون و دیابت منجر گردد.
اگر احساس می کنید که بیشتر از آنکه باید تحت استرس هستید،از برداشتن گامی به عقب و ارزیابی اولویت هایتان نهراسید.آیا می توانید از کار کم کنید؟اگر نمی توانید،چه چیزهایی می توانید برای مدیریت بهتر استرس خود انجام دهید(یعنی ورزش،خواب،مدیتیشن)؟آیا دیدار با یک درمانگر اقدامی است که در این مرحله از زندگی باید به آن بیندیشد؟
استرس خودتان را فقط بحساب وضعیت فعلی نگذارید.در جامعه  بر روی کار به سخت ترین وجه ممکن،جهد و تلاش برای بهترین بودن و هدف گذاری جهت رسیدن به اهدافی که قابل حصول نیستند تمرکز رو به افزایشی وجود دارد.اما اگر هر یک از این ها سلامت بدنی یا روانی تان را در معرض خطر قرار می دهد،ارزشش را ندارد.
*سلامت روانی به روایت اعداد و ارقام
اگر در حال کشمکش با یک عارضه سلامت روانی هستید،ممکن است احساس تنهایی کنید.حداقل بر اساس دانش شما؛هیچ کس در حلقه اجتماعی درونی تان با این مشکل دست و پنجه نرم نکرده است.ممکن است فکر کنید که آیا اشکال از من است؟چرا نمی توانم نرمال باشم؟
اگر تاکنون چنین افکاری  به ذهن تان رسیده است،بخاطر آورید که این عوارض کاملا" عمومیت دارند و خوشبختانه درمان خیلی از آنها آسان است.آمارهای روشن کننده وضعیت سلامت روانی در آمریکا بشرح ذیل است:
 ۱از ۵:این رقم بیانگر تعداد آمریکایی هایی است که هر سال یک مشکل سلامت روانی را تجربه می کنند.
۹.۸میلیون:این رقم تعداد آمریکائیان بزرگسالی است که دارای یک اختلال سلامت روان جدی هستند. تقریبا" به معنای یک نفر از هر ۲۵ نفر است.
6.9%:این رقم تعداد بزرگسالان مبتلا به افسردگی عمده در ایالات متحده است.
18.1%:این رقم تعداد بزرگسالان دارای اختلالات اضطراب در ایالات متحده است.
شماره۱:در سراسر دنیا،افسردگی علت برجسته ناتوانی است.
۲به۱:زنان با احتمال ۲برابر بیشتر از مردان به افسردگی عمده  مبتلا می شوند.
نتایج ممیزی صورت گرفته توسط انجمن روانشناسی آمریکا  (APA) راجع به استرس سالیانه در ایالات متحده بشرح ذیل است:
74%:رقم  تعداد بزرگسالانی که گفتند در ماه قبلی یک علامت احساسی یا بدنی ناشی از استرس را تجربه کردند.
91%:رقم تعداد نسل Zای ها(سنین ۱۵تا۲۱سال)که گفتند طی ماه قبلی یک علامت بدنی یا احساسی ناشی از استرس را تجربه کردند.
۱از ۵:رقم تعداد بزرگسالانی که احساس نمی کنند  برای مدیریت استرس خودشان تلاش کافی می کنند.
64%:رقم تعداد بزرگسالانی که استرس ناشی از کار را احساس می کنند.
63%:رقم تعداد بزرگسالانی که بواسطه دغدغه های سلامتی احساس استرس می کنند.
64%:رقم تعداد بزرگسالانی که بواسطه پول احساس استرس می کنند.
48%:رقم تعداد بزرگسالانی که بعلت وضعیت اقتصادی احساس استرس می کنند.
*نه روش بهبود سلامت روانی
حتی اگر مبتلا به یک عارضه روانی تشخیص داده شده مانند اضطراب یا افسردگی هم  نباشید،باز اولویت دادن به بهزیستی احساسی تان حیاتی است.ممکن است چیزهای مهمی وجود داشته باشد که از آنها غفلت کرده باشید و  برگشتن به مسیر می تواند به معنای ایجاد اختلاف بین گذران بی خطر زندگی و کامیابی باشد.
اطلاعات جزئی در خصوص نه روشی که می توانید بدان طریق سلامت روانی خودتان را بهبود دهید بشرح ذیل است.