۳)نیاز به ستایش و تحسین پیوسته
حس برتری خود شیفته شبیه بالنی است که بدون از جریان پیوسته تشویق ،تمجید  و به رسمیت شناختن برای متورم ماندن، هوایش بتدریج خالی می شود.تعریف گاهگاهی کافی نیست،خود شیفته ها به غذای ثابت برای نفس خودشان نیاز دارند.بنابراین کسانی را دور و بر خودشان جمع می کنند که تمایل به ارضای اشتیاق قوی آنها به تآیید را داشته باشند.این روابط یک طرفه هستند.بطور کلی در ارتباط با کاری هستتد که تحسین کننده می تواند برای خود شیفته انجام دهد،هرگز طریق دیگری متصور نیست.و حتی اگر وقفه یا کاهشی در توجه و ستایش تحسینگر وجود داشته باشد،خود شیفته آن را خیانت تلقی می کند.
۴)حس مستحق بودن
چون خودشیفته گان خودشان را ویژه می پندارند،بعنوان حق خودشان انتظار رفتار مطلوب را دارند.بدرستی باور دارند که هر چیزی را می خواهند باید بدست آورند. انتظار دارند که افراد پیرامون آنها بطور خودکار هر خواست و هوس شان را اجابت کنند.این تنها ارزش آنها است.اگر هر نیاز آنها را پیش بینی و رفع نکنید، بدون از استفاده هستید.و اگر شجاعت به مبارزه طلبیدن خواست آنها را داشته باشید یا بطریقی خودپسندانه در عوض چیزی از آنها  بخواهید،خودتان را برای تعرض،هتک حرمت یا بی اعتنایی آماده کنید.
۵)بهره برداری از دیگران بدون از شرم و احساس گناه
خودشیفته گان هرگز توانائی خود برای شناسائی احساسات دیگران به منظور  گذاََشتن خود بجای آنها را پرورش نمی دهند.به عبارت دیگر،فاقد احساس همدلی هستند.به خیلی از روش ها به مردم درون زندگی شان بعنوان اشیایی جهت کمک به رفع نیازهایشان  می نگرند.در نتیجه،در خصوص گرفتن امتیاز از دیگران برای رسیدن به اهداف خودشان  خیلی تفکر و درنگ نمی کنند.گاهی اوقات این روابط بین شخصی از روی عناد و کینه است،اما اغلب بسادگی ناشی از بی توجهی است.خودشیفته گان بطور ساده در مورد چگونگی اثر رفتارشان بر دیگران فکر نمی کنند.و اگر به آنها خاطر نشان سازید ،با این وجود بدرستی موضوع را درک نمی کنند.تنها چیزی که می فهمند نیازهای خودشان هست.
۶)به کرات دیگران را تحقیر،مرعوب یا کم ارزش کرده یا مورد زورگیری قرار می دهند
خود شیفته گان هر وقت با کسانی مواجه می شوند که دارای ویژگی هایی هستند که دیگران فاقد آنها می باشندبویژه کسانی که محبوب و دارای اعتماد به نفس هستند احساس تهدید می کنند.توسط کسانی که به آنها تواضع نمی کنند یا به هر طریقی نیز  آنها را به چالش می کشند هم تهدید می شوند.مکانیزم دفاعی خود شیفته گان تحقیر و اهانت است.تنها روش برای خنثی کردن تهدید و ممانعت از پژمرده شدن نفس آنها تحقیر و نابودی افرادی  است که به زعم آنها عامل تهدید می باشند.گاهی این کار را به روشی تحقیر آمیز یا رئیس مآبانه انجام می دهند گویی اثبات می کنند که شخص دیگر چقدر برای آنها کم اهمیت است.یا ممکن است با حمله از طریق توهین،صدا زدن با القاب زشت،قلدری و تهدید شخص مقابل را دوباره مجبور کنند تا به خط مطلوب آنها  برگردد.
 *فریب خیالپردازی را نخورید
خود شیفته ها می توانند خیلی جذاب و فریبنده باشند،آنها در خلق تصویری متملقانه و خیالی از خویش که می تواند ما را مجذوب سازد خیلی ماهرند.ما بواسطه لرزانی عزت نفس خودمان جذب اطمینان آشکار و رویاهای بزرگ آنها می گردیم،هرچه بیشتر اغوا کننده باشند بیشتر شیفته می شویم.با این تفکر که آنها اشتیاق ما برای مهم تر و سرزنده تر بودن را اجابت می کنند به سهولت در تار و دام آنها گرفتار می شویم.اما این فقط یک خیال است و خیال پر هزینه ای هم هست.
نیازهای شما رفع نخواهند شد(یا حتی تشخیص داده نمی شوند).مهم است بخاطر داشته باشید که خودشیفته ها از شرکای زندگی خود مراقبت نمی کنند؛آنها در حال مراقبت از ستایشگران مطیع خودشان هستند.ارزش انحصاری شما برای خود شیفته بعنوان کسی است که برای بقای نفس سیری ناپذیرش به او می گوید که چقدر عظیم است.تمایلات و احساسات شما را بحساب نمی آورد.
به روشی که خودشیفته ها با دیگران رفتار می کنند بنگرید.اگر خود شیفته دروغ می گوید،فریب می دهد،احساسات را جریحه دار می کند و به دیگران بی احترامی می کند،عاقبت با شما هم به همان طریق رفتار می کند.فریب خیالپردازی را نخورید و تصور نکنید شما متفاوت هستید و به شما آسیب نمی رساند.
عینک های خوشبینی را بردارید.مهم است که خودشیفته ها را در زندگی خود بصورتی که هستند ببینید نه بصورتی که می خواهید باشند.توجیهات رفتار بد یا حداقل کردن آسیبی که می زنند را متوقف کنید.انکار موجب نمی شود که محو گردد.واقعیت آن است که خودشیفته ها برای تغییر خیلی مقاومت می کنند،بنابراین سوال واقعی که باید از خود بپرسید این است که آیا می توانید بدین طریق نامطمئن زندگی کنید.
 ادامه دارد
منبع؛ https://www.helpguide.org
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
.