چهار مهارت اساسی که کمک می کنند تا بیشتر به شخصیت واقعی خویشتن مبدل شوید.
پست شده در ۳۱مارس۲۰۲۳
نکات کلیدی
۱)اعتبار به معنای صادق بودن در ارتباط با شخصیت خویش و رفتار بر اساس باورهای خود در هر موقعیتی است که در زندگی با آن مواجه می شویم.
۲)اعتبار بدین علت مهم است که در ارتباط با بهزیستی روانی زیادتری است.
۳)یک شخص می تواند با ملاحظه و مشاهده خود،شناسائی ارزش های خویش،بررسی گزینش هایش و ساخت عزت نفس خود برای معتبر بودن بیشتر بیاموزد.
مزیت یک عمر زندگی مبدل شدن به شخصیتی است که واقعا" هستید."کارل جانگ"
بعنوان انسان ها،اکثر ما می خواهیم موثق و معتبر باشیم.در عرضه خود وتعامل با دیگران راحت و آسوده باشیم.در ارتباط با شخصیت خود احساس امنیت و اطمینان کنیم.نقاط ضعف و قوت خود را بپذیریم.قادر باشیم بطریقی زندگی کنیم که منعکس کننده ارزش های درونی،باورها،شخصیت و علائق ما باشد.
بطور کلی اعتبار بعنوان صادق بودن نسبت به خویشتن و رفتار به روشی است که منعکس کننده شخصیت اصلی شما باشد.بدین معنا است که بطور پیوسته در همه اوقات و موقعیت ها از جمله در تنهایی،هنگامی که با دیگران هستید و در محیط های اجتماعی مشتاقید که خودتان باشید.(دمن و همکاران، ۲۰۲۱).یعنی اینکه مستقل از آنچه دیگران ممکن است بگویند به روش های سازگار با باورهایتان رفتار می کنید.یعنی بی توجه به شرایطی که با آن مواجه می شوید بر اساس ارزش های خود عمل می کنید.
اعتبار نه فقط موجب احساس خوشی می شود،بلکه نتایج تحقیقات زیادی بیانگر آن است که تا حد زیادی در ارتباط با بهزیستی روانی و رضایت از زندگی است.برای مثال،فرا تحلیلی از ۷۵تحقیق عیان ساخت که اعتبار بطور مثبت در ارتباط با بهزیستی کلی و پرداختن فعال به کار و زندگی است(ساتن،۲۰۲۰).با این وجود،هر قدر که اعتبار برای ما خوب است(و اکثرا" می خواهیم که در عرضه خود و تعامل با دیگران راحت و آسوده باشیم!)،لکن در طی دوره عمر کشف این حقیقت که بدرستی چه کسی هستیم و رفتار بر آن اساس می تواند ترسناک باشد.
خبر خوب این است که روش هایی برای پرورش اعتبار وجود دارد.بنا به نتیجه تحقیق جدید صورت گرفته توسط کیپ فولس برگر و همکاران در سال ۲۰۲۲برخی جنبه های اعتبار را می توان بطور واقعی آموخت و تمرین کرد.چهار مهارت اساسی که برای پروش بیشتر اعتبار می توانید از امروز شروع به تمرین آنها کنید بشرح ذیل هستند:
۱)ملاحظه و توجه به خویشتن را تمرین کنید
معتبر بودن به معنای باز بودن برای اطلاعات جدید راجع به خویشتن است.هر روز زمانی را صرف ملاحظه و توجه به افکار،احساسات و رفتارهای خود کنید.سعی کنید به یک مراقب و دیده بان خود مبدل شوید.چه ویژگی هایی به بهترین وجه شما را توصیف می کنند؟آنچه را که دوست دارید و ندارید؟شخصیت تان؟
۲)ارزش های خود را کشف و شناسائی کنید.
معتبر و موثق بودن به معنای آن است که گرامی ترین ارزش های خود را می شناسید.زیرا این ویژگی ها هستند که باید محرک اعمال هدفمندتان باشند.بنابراین ارزش های محوری خود را کشف و شناسائی کنید.آیا استقلال،وفاداری ،خانواده یا صداقت را ارزش می شمارید؟همین اکنون لیستی از آنچه که برای شما بیشترین اهمیت را دارید بسازید.
۳)تناقض در گزینش های خودتان را جستجو کنید
برای اعتبار واقعی،افکار،سخنان ،احساسات و اعمال تان باید با هم تطابق داشته باشند.بنابراین،چگونه ارزش های شما در گزینش هایتان منعکس می شوند؟آیا روش هایی وجود دارد که اینگونه نباشد؟آیا اوقاتی وجود دارد که اعمال تان با ارزش ها ،ایده ها و اصول تان تطابق نداشته باشند؟ اگر بین گفته،چگونگی احساس و تفکرتان ناسازگاری وجود دارد،توقف کرده و سعی کنید ارزش ها و گزینش های خود را متجانس کنید.
۴)ساخت عزت نفس
هر چه بعنوان یک شخص احساس بهتری راجع به خودتان داشته باشید،برای شما آسانتر است تا صرفنظر از موقعیتی که خود را در آن می یابید خودتان باشید.چنین احساسی به شما امکان می دهد تا بدون از اینکه بواسطه شرمساری و احساس گناه از کار بیفتید خطاها و اشتباهات خود را نیز بپذیرید.برای تحمل کسانی است که دوست تان ندارند،از شما انتقاد می کنند یا حتی بخاطر اینکه شخصیت شما منطبق بر شخصیت آنها نیست طردتان می کنند.بنابراین،درک و تقدیر از چیزهای شگفت انگیز راجع به خود را تمرین کنید.موقعی به شخصیتی که دوست دارید دست نمی یابید،به خود یادآوری کنید که زندگی تجربه آموختنی بزرگی است.هدف این نیست که کامل باشید،بلکه هدف آموختن از اشتباهات ادراکی بطریقی است که آنها را دوباره تکرار نکنید.
حقیقت آشکار این است:در طی عمر خودتان،احتمالا" با موقعیت های بیشماری مواجه می شوید که شما را برای نگاه کردن به آینه بچالش می کشند.چنین موقعیت هایی موجب می شوند تا از خود بپرسید:من چه کسی هستم؟چرا بدین طریق واکنش نشان می دهم؟آیا این کسی است که می خواهم باشم یا طریقی است که می خواهم زندگی کنم؟
اگرچه خیلی از این موقعیت ها سخت و دشوار هستند،اما به شما موهبت برجسته ای نیز اعطا می کنند و آن توانایی معتبر و موثق تر شدن یا آنگونه که کارل جانگ بصورت خیلی بلیغ بیان کرده است،فرصتی برای مبدل شدن به کسی است که واقعا"هستید.برای کمک به ساخت اعتبار،خود را ملاحظه کنید،تناقض در باورها و گزینش هایتان را بیابیدو بر روی ساخت عزت نفس خود کار کنید.در اینصورت مردم صداقت شما را تحسین می کنند،و موقعی که دنیای درونتان سازگار با رفتار خارجی تان باشد،احساس می کنید که در عرضه خود وتعامل با دیگران راحت و آسوده هستید.
منبع؛ https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص:غریب واحدی پور
آیا شما هم از آن رنج می برید؟
موقعی که به یک اپیدمی فکر می کنیم آنچه که بلافاصله به ذهن می رسد چند بیماری مانند مالاریا،طاعون و تب استخوان شکن هستند.حال آنکه اکنون عارضه ای وجود دارد که بیش از ۴۰میلیون آمریکایی بزرگسال از آن رنج می برند و فقط ۳۶.۹درصد آنها تاکنون درمان شده اند.
من از اضطراب سخن می گویم.و خطرناک ترین جنبه آن این است که حتی بعنوان یک تهدید هم پذیرفته نمی شود.اجازه دهید تا اینجا واضح و روشن بگویم:اضطراب اگر زود درمان نشود در خیلی از موارد مرگبار است.
نسبت افرادی که از اضطراب رنج می برند از ۱به ۱۰در سال ۱۹۸۰به ۱به ۵در سال ۲۰۱۰رسیده است،یعنی در یک فاصله نسبتا" کوتاه ۳۰ساله دو برابر شده است.این هشدار از آنچه می گوئیم بدتر و وخیم تر است.
بین تکنولوژی و میزان افزایش مبتلایان به اضطراب ارتباطی قوی وجود دارد.در حالیکه تکنولوژی برای موفقیت ما حیاتی است،اما نیاز داریم تا پتانسل های معین آن را که ضایع کننده فوایدش هستند نیز کنترل کنیم.
در حالیکه ممکن است بی اهمیت جلوه کند،اما گوشی همراه شما با اضطراب ارتباط خیلی زیادی دارد.تا حدی که اصطلاح جدیدی بنام بی گوشی هراسی یا نوموفوبیا برای "ترس غیر منطقی از بدون گوشی بودن"ابداع شده است.
امروز یک بزرگسال ۸۵مرتبه در روز گوشی خود را چک می کند.۹۰درصد افراد هنگامی که می بینند شارژ باتری گوشی آنها پایین است دچار وحشت ناگهانی می شوند.این ها علائم خطرناکی هستند و نباید بصورتی که امروز هستند هنجار باشند.
رشد تکنولوژی مردم را به همدیگر نزدیک تر کرده است،اما از جنبه منفی، آنها را خیلی به اقدامات تاییدی میسر شده از طریق رسانه های اجتماعی وابسته کرده است.مردم پیوسته در جستجوی تایید یک فعالیت به اشتراک گذاشته شده یا بروز رسانی شده هستند و بدین خاطر است که گوشی هایشان را بطور مداوم چک می کنند.اجابت نیازهای رسانه های اجتماعی آنقدر قوی است که مشابه ورزش و شنگولی تولید دوپامین مغز را تحریک می کند.
اضطراب بطور مستقیم یا غیر مستقیم بر هر کاری که انجام می دهیم اثر می گذارد.نیاز است که بیشتر از خودمان با خبر باشیم و مراقبت کنیم که از درون خیلی به هم نپیچیم.در میان برنامه های زمانی کار و ضرب العجل ها وقتی به ورزش،مطالعه یا ریلکس سازی بدهید.باید وقت با کیفیت تری با خودتان سپری کنید.
منبع: goodlifezen.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
نوشته شده توسط؛هاروی مکی
۱۵اکتبر ۲۰۲۲
همچنانکه هر شخص موفقی صادقانه می پذیرد،شکست اتفاق می افتد،و ما همه در وقوع آن نقش معقول خودمان را داشته ایم.اما از هر شکستی دو درس با ارزش برابر می گیریم:درسی که حداقل دلیلی برای شکست ما وجود داشت و درسی که می توانیم از آن شکست برای آغازی دوباره بگیریم.
بنابراین،چرا شکست می خوریم؟ و چگونه می توانیم مشکل ناشی از شکست را رفع کنیم؟
بنا به گفته شیو کهرا مولف کتاب "شما می توانید برنده شوید"،شکست ها اکثر اوقات به یکی از هفت دلیل ذیل رخ می دهند. هاروی مکی سخنران تجاری و مولف کتاب پرفروش نیز می گوید هر یک از این دلایل می تواند به ما چیز با ارزشی بیاموزد و نشان دهد که چگونه از سقوط دوباره به سوراخ مشابه ای اجتناب کنیم.
عمومی ترین مشکلات بوجود شکست آفرین و راه حل های آنها بشرح ذیل هستند.
۱)فقدان پافشاری
اکثر افراد بخاطر اینکه فاقد دانش یا استعداد هستند شکست نمی خورند بلکه بدین علت که تسلیم می شوند شکست می خورند.بخاطر آوردن دو کلمه "پافشاری و مقاومت"حائز اهمیت است.پافشاری در چیزی است که باید انجام شود و مقاومت در چیزی است که نباید انجام شود.
روش های جدید را بیازمائید.پافشاری مهم است،اما تکرار خیلی زیاد اعمال مشابه با آن امید که این مرتبه موفق خواهید شد،احتمالا" شما را به هدفتان نزدیک تر نمی کند.به تلاش های ناموفق قبلی خود نگاه کنید و تصمیم بگیرید که چه چیزی را تغییر دهید.
به انجام اصلاحات و تصحیحات بین راه با استفاده از تجارب تان بعنوان راهنما ادامه دهید.
۲)فقدان اعتقاد و باور راسخ
فراد بدون از باور راسخ همراهی می کنند تا گذران کنند زیرا فاقد اطمینان و جرات هستند.آنها برای پذیرفته شدن خود را با شرایط وفق می دهند،حتی موقعی که می دانند آنچه انجام می دهند نادرست است.
تصمیم بگیرید که چه چیزی برای شما اهمیت دارد.اگر کاری ارزش انجام دادن را دارد.پس ارزش انجام درست و خوب را دارد.اجازه دهید تا اشتیاق و علاقه تان حتی در کارهای دنیوی هم بروز کند.همکاری و همدستی برای موفقیت مطلوب است،اما مصالحه در خصوص ارزش های خودتان هرگز پذیرفتنی نیست.
۳)توجیه عقلی
برندگان ممکن است تحلیل کنند،اما هرگز توجیه نمی کنند.بازندگان توجیه می کنند و برای گفتن اینکه چرا نتوانستند موفق شوند کتابی مملو از بهانه ها دارند.
دیدگاه و نگرش خود را تغییر دهید.به هر تلاش ناموفقی بعنوان یک شکست نیندیشید.تعداد اندکی از مردم بار اول در هر چیزی موفق می شوند.اکثر ما فقط با تلاش تکراری به اهداف خودمان دست می یابیم.حداکثر تلاش خود را بکار گیرید تا در خصوص اتفاق و علت آن هر چه می توانید بیاموزید.
۴)بی اهمیت شمردن اشتباهات گذشته
برخی از افراد زندگی می کنند و می آموزند و برخی فقط زندگی می کنند.اگر نگرش درست داشته باشیم شکست می تواند یک معلم باشد.افراد عاقل از اشتباهات خودشان می آموزند،تجربه نامی است که آنها به اشتباهات ناشی از بی دقتی می دهند.
مشکل را بهتر تعریف کنید.موقعیت را تحلیل کنید؛به چه چیزی می خواستید برسید،استراتژی تان چه بود.چرا اثر گذار نبود و با خود بیندیشید که آیا واقعا" به مشکل بدرستی می نگرید.اگر به پول نیاز دارید،گزینه های بیشتری از فقط افزایش درآمد دارید.می توانید هزینه ها را نیز کم کنید.راجع به آنچه که واقعا" سعی می کنید انجام دهید بیندیشید.
۵)فقدان دیسیپلین(انضباط)
هیج کس هیچ کار ارزشمندی را بدون از انجام آن با دیسیپلین به سرانجام نرسانده است.دیسیپلین مستلزم خود کنترلی،از خود گذشتگی و اجتناب از حواس پرتی ها و وسوسه ها است. به معنای متمرکز ماندن است.
کمال گرا نباشید.امکان دارد که از موفقیت تصویری آرمانی داشته باشید و احساس کنید که اگر چه انگیزشی است،اما ممکن است واقعی نباشد.موفقیت در رسیدن به یک هدف همه مشکلات تان را حذف نمی کند.راجع به آنچه که اهداف تان را محقق می سازد شفاف باشید و بر روی جزئیات سطحی وسواس نداشته باشید.
۶)عزت نفس ضعیف
عزت نفس ضعیف، فقدان احترام به خود و خود ارزشی است.افراد با اعتماد نفس پایین بطور پیوسته در تلاش برای یافتن خودشان بجای خلق شخصیتی هستند که می خواهند باشند.
به خودتان برچسب نزنید.امکان دارد شکست خورده باشید،اما تا تلاش را متوقف نکنید یک شکست خورده نیستید.به خودتان بعنوان فردی بنگرید که هنوز در تلاش برای رسیدن به هدفی است .در اینصورت بهتر قادرید تا شکیبایی و پافشاری خود را تا آخر حفظ کنید.
۷)نگرش جبری و قدری
یک نگرش جبری افراد را از پذیرفتن مسئولیت وضعیت خودشان در زندگی باز می دارد.آنها موفقیت و شکست را به شانس نسبت می دهند.نه تلاش ها،بلکه تقدیر و سرنوشت خودشان را اثر گذار می دانند و فرض می کنند که هر چه باید اتفاق بیفتد به هر حال رخ می دهد.
هر روز در آینه نگاه کنید و بگوئید،من مسئول و کنترل کننده هستم.امکان دارد که بر روی هر جنبه ای از زندگی خود کنترل نداشته باشید،اما از آنچه درک می کنید کنترل بیشتری دارید و مسئول شادی و موفقیت خود هستید.نگرش تان منزلت تان را تعیین می کند و می توانید از ناتوانی و نا امیدی به اوج و انرژی برسید.
این مقاله در ژوئن۲۰۱۷منتشر و به روز شده است.
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
نوشته شده توسط؛پتی آندرکا،۲۹مارس ۲۰۲۳
مهاتما گاندی نوشت که"ضعیف هرگز نمی تواند ببخشد.بخشش ویژگی قوی است."احتمالا" چون بخشش کار سختی است،بویژه موقعی بنظر می رسد که برخی کردارها ارزش بخشیدن را ندارند.اما کار دشوار بخشیدن و فراموش کردن سودمند است:بنا به نتیجه تحقیق،بخشش در زمره فواید دیگر،می تواند بهزیستی روانی و روانی -اجتماعی را بهبود دهد و پارانویا( کژ پنداری)ناشی از تجارب میان فردی منفی را کاهش دهد.
بخشش می تواند حتی تا حدی به بخشنده آرامش ذهنی ببخشد.چگونه؟چون بخشش در خصوص مجبور ساختن دیگران برای داشتن احساس بهتر راجع به گناهان و خطاهای خودشان نیست.بلکه راجع به سبک کردن بار سنگین گناهان آنها است که بر دوش بخشنده سنگینی می کند.این اثر سبک کنندگی فقط مجازی و استعاری نیست.
فلیپ دی بریگرد استادیار دانشگاه دوک انگلستان در یکی از تحقیقات مداوم خود از مشارکت کنندگان خواست تا"رویدادی را به ذهن خود فراخوانند که طی آن فرد دیگری در ده سال گذشته از نظر بدنی یا احساسی به آنان زیان رسانده است."پس از آن مشارکت کنندگان بطور تصادفی در دو گروه بخشنده یا غیر بخشنده تقسیم شدند.بر اساس نتایج در حالیکه هیچ کدام از گروهها در جزئیات آسیب های فیزیکی و احساسی متحمل شده ناشی از اعمال شیطنت آمیز گذشته متفاوت نبودند،اما کسانی که در گروه بخشنده بودند تمایل به تجربه خاطراتی با شدت کمتر داشتند و کمتر هم در مورد آن اتفاقات نشخوار فکری می کردند.یک آزمایش اضافی عیان ساخت که موقع نگاه کردن به اثر خاطرات ترامایی،کسانی که خطاکار را بخشیده بودند با احتمال کمتری به تجربه بعنوان"مرکزی برای هویت "خودشان می نگریستند یا اجازه می دادند که بر زندگی آنها اثر بگذارد.
*چگونگی بخشیدن و فراموش کردن
بنابراین آیا برای سبک شدن آماده اید؟دکتر رابرت اینرایت از بنیان گذاران موسسه جهانی بخشش و استاد دانشگاه ویسکانسین-مادیسان در کتاب اصلی خود بنام "بخشش یک انتخاب است" فرآیند بخشش را به چهار گام تقسیم می کند:
۱)آشکار سازی
با خودتان راجع به خشم و آسیب تان صادق باشید و خسارت کامل ناشی از بیعدالتی در زندگی تان را ارزیابی کنید.اگر سرپرستی موجب شده است تا با احساس بی کفایتی بزرگ شوید،آیا عزت نفس تان هنوز از آن اثر می پذیرد؟آیا عشق و اعتبار را به روش های ناسالم جستجو می کنید؟
۲)تصمیم بگیرید که ببخشید و فراموش کنید
باید برای بخشیدن آسیب زنندگان به خودتان تصمیم آگاهانه بگیریدو هر رفتار انتقام جویانه ای را به سهم خود رها کنید.اگر برای مثال ،زمانی همکاری ایده ای را بسرقت برد و از آن هنگام اعتبار او بر روی پروژه های دیگر را انکار کرده اید،زمان تغییر تاکتیک شما است.منفی نگری و خشمی که با خود دارید در طولانی مدت هیچ سود و فایده ای برایتان بدنبال نخواهد داشت.
۳)کار
درک و همدلی با کسی که به شما آسیب رسانده است مستلزم تلاش است.از خودتان چند سوال بپرسید:زندگی این شخص در حال بزرگ شدن چگونه بود؟چه زخم های روانی ممکن است به دل داشته باشند؟در زمانی که موجب رنجش خاطرتان شد در حال تجربه چه فشار یا استرس اضافی بود؟سپس به هدیه کوچکی فکر کنید که می توانید به او بدهید.این هدیه ممکن است یک لبخند،فشردن دست،یک مکالمه برگشتی یا بطور ساده تحمل بیشتر در ملاقات بعدی باشد.البته بخاطر بسپارید که بخشش و مصالحه یکی نیستند.برای مثال ،اگر در رابطه ای توهین آمیز از هر نوعی بودید و هستید،بخشش می تواند و باید مستلزم طی راهی طولانی باشد.
۴)کشف و کاوش
در آنچه که از سر گذرانده اید معنا و مقصود را بیابید.چگونه می توانید به دیگرانی که ممکن است در حال آسیب دیدن باشند کمک کنید؟برای مثال،اگر یک قربانی تبعیض نژادی بوده اید،باید تصمیم بگیرید که در مرافعه های حقوق بشری فعال تر شوید.در زمینه رهائی احساسی باید"پارادوکس بخشش"را کشف کنید:همچنانکه به دیگران هدایای بخشش،سخاوت و عشق می دهیم،ما خودمان بهبود می یابیم."
این مقاله ابتدا در مجله فوریه 2017موفقیت منتشر شد و به روز رسانی شده است.
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.