آیا شاد هستید؟
آیا در خصوص جواب به این سوال باید لحظه ای فکر کنید؟
آیا جواب "نه"دادید؟
شما تنها و ناتوان از تغییر نیستید.
با کمی کار می توانید مغز خود را دوباره ساختار بندی کنید و شادی را که آرزو دارید بدست آورید.
*شادی
در حالیکه شادی موضوع پیچیده ای است، اما تعداد خیلی زیادی از مردم عدم شادی و خرسندی خود از زندگی هایشان را گزارش می کنند.بعنوان مثال،تحقیقی از بزرگسالان آمریکا نشان داد که عدد شاخص شادی آنها فقط ۳۱از ۱۰۰بود.
البته،چندین عامل استرس زا ایفای نقش می کنند:نگرانی های مالی،مشکلات کار،دغدغه های سلامتی و اضطراب سیاسی در زمره خیلی از عوامل دیگری هستند که ممکن است ما را از شاد بودن دور نگهدارند.اما در حقیقت هیچ کدام از آنها نمی توانند مانع خلق شادترین زندگی توسط خود ما گردند.
بر اساس اظهار نظر روانشناس شان ایکر؛حتی موقعی که موفق هستیم و اوضاع هم بر وفق مراد است،باز شاد نیستیم.در عوض،بر این باوریم که همیشه برای شاد بودن به موفقیت بیشترنیاز داریم.برای مثال،نمرات خوب می گیرید،باز باید بهتر بگیرید،به یک مدرسه خوب می روید،ولی می خواهید به مدرسه خوب تری بروید. شغل خوبی بدست می آورید،اما باز باید شغل بهتری بدست آورید،به رکورد فروش می رسید،اما دوباره می خواهید آن را تغییر دهید.
در نتیجه ،اگر با این روش تفکر ادامه دهیم،هر کاری که انجام دهیم هرگز برای شاد ساختن ما کفایت نمی کند.
با این وجود،نگران نباشید،شادی در دسترس شما است.نباید در این الگوی فکری بمانید.اگر چه خلق تغییر و روش جدیدی برای زیستن مستلزم مقداری تلاش است.در این ارتباط یک مولفه کلیدی قدرت تفکر مثبت است.
*تفکر مثبت
موضوعی که راجع به آن فکر می کنیدمهم نیست ،بلکه چگونگی فکر کردن مهم است.یا به گفته ایکر،
۹۰درصد شادی طولانی مدت نه توسط دنیای خارج،بلکه از طریق روشی که مغز ما آن دنیا را پردازش می کند پیش بینی می شود.
روشی که راجع به هر چیزی فکر می کنید مهم است و می تواند چگونگی احساس شما راجع به زندگی تان را تغییر دهد.
برای مثال،شغل استرس زای خود را در نظر بگیرید.امکان دارد فکر کنید که شرایط شما آن را دشوار می سازد،اما ایکر دریافت که،۷۵درصد موفقیت های شغلی از طریق سطوح خوش بینی ،حمایت اجتماعی و توانایی دیدن استرس بعنوان یک چالش بجای تهدید قابل پیش بینی است.
همه این عوامل در حوزه قدرت فرد برای اصلاح قرار دارند.تفکر خوش بینانه و با شوق و ذوق در خصوص شغل تان می تواند کیفیت شادی شما را تغییر دهد.
تفکر مثبت می تواند کاری بیش از کمک به کم کردن تنفر نسبت به شغل انجام دهد.تحقیق نشان می دهد که تفکر مثبت به دیدن امکانات بیشتری در زندگی تان کمک می کند.بدان معنا است که می توانید پتانسیل خودتان را ببینید،مجموعه ای از مهارت های جدید بسازید و زندگی را که برای زیستن می خواهید خلق کنید.
اگر یک دیدگاه مثبت اندیشی برگزینید ،قادرید که آن را برای همه حوزه های زندگی خود بکار ببرید.حتی اگر شغل تان ایده ال نیست و از نظر پولی در مضیقه هستید،تفکر مثبت کمک می کند تا بخش هایی از زندگی تان را شناسائی کنید که براستی مطلوب و برای شما اثربخش هستند.
ممکن است بنظر برسد که گفتن موضوع آسانتر از عملی ساختن آن است.اینکه بگوئید می خواهید مثبت بیندیشید یک چیز است،اما چیز دیگر آزمودن کامل آن موقعی است که خودروی شما پنچر می شود، پاشنه پایتان در خیابان می پیچد یا بر اثر عبور خودرویی از کنار شما لباس تان گلی و خاک آلود می شود.
بنابراین تفکر مثبت را چگونه پرورش می دهید؟
*سپاسگزاری
از طریق سپاسگزاری روزانه بسادگی می توانید در روش درک خود از دنیا تفاوت بزرگی خلق کنید.ایکر تا آنجا پیش می رود که می گوید،در حقیقت اگر بدرستی رفتار کنید می توانید مغز خود را فقط طی ۲۱روز دوباره ساختار بندی کنید.
شیوه او ساده است:هر روز سه چیزی را که سپاسگزار برخورداری از آنها هستید ثبت کنید.این تمرین را برای ۲۱روز انجام دهید.در ظاهر ممکن است اثربخش نباشد،اما ایکر گزارش می دهد که نتایج موثر است:شرکت کنندگان این تمرین را ۲۱روز انجام می دهند.در نتیجه مغز آنها شروع به حفظ یک الگوی اسکن کردن دنیا نه برای موارد منفی،بلکه ابتدا برای موارد مثبت می کند.
آنها به خود آموزش می دهند تا مثبت بیندیشند،به عبارت دیگر،روش رسیدن به شادی را آموزش می دهند.
شگفت انگیز نیست که سپاسگزاری می تواند چنین اثری داشته باشد.نتیجه تحقیق نشان داده است که سپاسگزاری دارای فواید غیر قابل باوری از جمله خواب بهتر،بهبود سلامت بدنی و عزت نفس قویتر است.موقعی که مثبت بیندیشید،شادی حتما" بدنبال آن خواهد آمد.
روش های فراوان دیگری برای سپاسگزاری وجود دارد.مهم این است که بطور پیوسته و روزانه آن را انجام دهید.اگر نیاز دارید یک هشدار یادآوری روی گوشی خود تنظیم کنید.در حقیقت،سعی کنید سپاسگزاری را درون برنامه معمول صبح خود قبل از اینکه حتی از رختخواب خارج شوید بگنجانید.
اگر هر آنچه را که ابراز سپاسگزاری می طلبد انجام دهید،امکان دارد طی سه هفته از میزان احساس متفاوت خود شگفت زده شوید.
ساختار بندی مجدد مغز
شادی برای شما اتفاق نمی افتد و هیچ کس دیگری هم نمی تواند آن را به شما بدهد،بلکه قدرتی است که فقط درون خودتان قرار دارد.اگر برای دوست داشتن زندگی خود آماده اید،پس امروز شروع کنید!سپاسگزاری کنید،روش فکر کردن خود را تغییر دهید و با شادی زندگی کنید.
منبع: goodlifezen.com
ترجمه و تلخیص؛غریب واحدی پور
۶)برای بخشیدن نباید منتظر عذر خواهی بمانید
هنگامی که از کینه ها رها شوید و حتی آنان را که هر گز اظهار پشیمانی نکرده اند ببخشید زندگی تا حد زیادی روان تر و هموارتر می شود.کینه ها موجب می شوند تا اتفاقات منفی گذشته،شادی امروز را ضایع کنند.تنفر و خشم پارازیت های احساسی هستند که شادی و خوشحالی زندگی را تباه می سازند.
احساسات منفی که در پی حفظ کینه بروز می کنند،واکنشی استرسی در بدنتان خلق می کنند و استمرار استرس نیز می تواند پیامدهای سلامتی ویرانگری داشته باشد.پژوهشگران دانشگاه امری اثبات کرده اند که استمرار استرس در بروز مشکلات قلبی نقش دارد.
هنگامی که کسی را می بخشید،این بخشش به معنای چشم پوشی از کردار و رفتار او نیست،بلکه بطور ساده خود را از قربانی ابدی او بودن رها می کنید.
۷)در زمان حال زندگی کنید
تا زمانیکه نیاموزید در زمان حال زندگی کنید نمی توانید به پتانسیل کامل خود برسید.
احساس گناه گذشته و اضطراب آینده را تغییر نمی دهند.اگر بطور مداوم جای دیگری باشید و برای استقبال کامل از واقعیت(خوب یا بد)این لحظه ناتوان باشید،شاد بودن غیر ممکن است.
برای کمک به خویشتن جهت زندگی در لحظه فعلی،دو کار باید انجام دهید:
۱)گذشته خودتان را بپذیرید.اگر با گذشته خود آشتی نکنید،هرگز شما را ترک نخواهد کرد ،در اینصورت،آینده تان را خلق خواهد کرد.
۲)ابهام و عدم قطعیت آینده را بپذیرید.نگرانی در زمان و مکان فعلی کاملا" غیر قابل پذیرش است.همچنانکه زمانی مارک تواین گفت"نگرانی پرداخت بدهی است که بدهکار نیستید."
۸)خود ارزشی باید از درون سرچشمه گیرد
هنگامی که حس لذت و خوشنودی از مقایسه خودتان با دیگران سرچشمه گیرد،دیگر بر سرنوشت خود کنترلی ندارید.موقعی که راجع به کاری که انجام داده اید احساس خوبی دارید،اجازه ندهید نظرات یا دستاوردهای فرد دیگر چنان احساسی را از شما بگیرد.
در حالیکه توقف واکنش های خودتان به آنچه که دیگران راجع به شما فکر می کنند غیر ممکن است،اما نباید خودتان را با دیگران مقایسه کنید و همیشه می توانید نظرات مردم را بطور کامل باور نکنید.بدین طریق صرفنظر از آنچه که دیگران فکر می کنند یا انجام می دهند،خود ارزشی تان از درون سرچشمه می گیرد.
قطع نظر از آنچه که دیگران در هر لحظه ویژه ای راجع به شما فکر می کنند،یک چیز مسلم است و آن این است که"هرگز به آن خوبی یا بدی که دیگران می گویند نیستید."
۹)زندگی کوتاه است
فردای هیچ کدام از ما تضمین نشده است.با این وجود،موقعی فردی بطور غیر منتظره می میرد،موجب می شود تا خیلی دقیق به زندگی خودمان بنگریم:واقعا" چه چیزی مهم است،چقدر وقت خودمان را تلف می کنیم و چگونه با سایر مردم رفتار می کنیم.
فقدان و ضایعه یک یادآوری کننده فطری،خام در خصوص سستی و ضعف عمر است.در حالیکه نباید باشد.
هر صبح که بیدار می شوید به خود یادآوری کنید که آن روز یک هدیه است و شما مستحق استفاده از اکثر موهبت هایی هستید که به شما هدیه شده اند.لحظه شروع رفتار بطریقی که گویا زندگی یک موهبت است همان لحظه ای است که زندگی تان نیز چنان اثری خواهد داشت.
درمجموع،یک روز بزرگ با نگرشی بزرگ و عالی آغاز می شود.
۱۰)تغییر اجتناب ناپذیر است،از آن استقبال کنید
فقط هنگامی که از تغییر استقبال می کنید می توانید در آن سود و منفعت را بیابید.اگر بخواهید فرصت هایی را که تغییر خلق می کند درک کنید و بر روی آنها سرمایه گذاری کنید باید فکری باز و آغوشی باز داشته باشید.
اگر با امید به اینکه نادیده گرفتن تغییر موجب محو آن می شود به روش های مشابه ای که همیشه دارید اقدام کنید محکوم به شکست هستید.در مجموع،تعریف دیوانگی انجام مکرر کارهای مشابه و انتظار نتیجه متفاوت داشتن است.
زندگی برای هیچ کسی متوقف نمی شود.موقعی که لحظات بخوبی سپری می شوند،آنها را درک کنید و از آنها لذت ببرید،چون مقید به تغییر هستند.اگر همیشه در جستجوی چیز بیشتر و بهتری هستید که فکر می کنید شما را شاد می کند،برای لذت بردن از لحظات مهم حال قبل از سپری شدن آنها هرگز بقدر کافی در زمان حال حضور ندارید.
متمرکز ماندن و پرسیدن سوالات سخت می تواند بشدت ناخوشایند باشد.اما با چسبیدن به آنچه که مایه راحتی و آسودگی است رشد نمی کنیم.
این مقاله فوریه۲۰۲۰ابتدا در پایگاه LinkedIn Pulseمنتشر شد و به روز رسانی شده است.
منبع؛ https://www.success.com
ترجمه و تلخیص :غریب واحدی پور
نوشته شده توسط تراویس برادبری،۹ژوئیه ۲۰۲۲
شگفت انگیز است که چقدر آسان در زندگی حقایق مهم نادیده گرفته می شوند.برنامه های زمان بندی شلوغ و روتین منظم همواره گرایش دارند که مغز را به وضعیت خودکار انتقال دهند.
موقعی کارها بطور کامل به روشی که دوست دارید پیش نمی روند،اغلب بدین علت است که تمرکز را بر آنچه واقعا" اهمیت دارد از دست داده اید.اما تمرکز بر حقایق اساسی زندگی می تواند دشوار باشد،بویژه هنگامی که یادآوری کننده گام برداشتن در جهت نادرست باشند.
بهترین دستاوردها در زندگی به سهولت حاصل نمی شوند و قصور در مشاهده و ملاحظه دقیق خودتان مسیر مطمئنی برای خیلی خوب نبودن است.به باور من سقراط در جمله "زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد" به بهترین حالت ممکن موضوع را بیان کرده اند.
مشاهده و ملاحظه مورد نظر سقراط برای کسب و کار نیز بکار می رود.موقعی اریک اشمت مدیر عامل گوگل بود،مشهور است که گفت"ما این شرکت را با سوالات نه جواب ها اداره می کنیم."
زندگی و کسب و کار هر دو بر پایه سوالات و نه جواب ها می چرخند.باید بطور منظم از خود بپرسید که آیا در جهت درست گام بر می دارید؟
خیلی از حقایق ضروری زندگی نیاز به تکرار دارند.ما به یادآوری کننده هایی نیاز داریم تا کمک کنند بر آنها متمرکز بمانیم.بی شک در دسترس نگهداشتن این حقایق زمینه ساز رشد و ترقی می شود که خیلی به آن نیاز دارید:
۱)موفقیت بزرگ اغلب پس از شکست حاصل می گردد.
تا هنگامی که استقبال از شکست را نیاموزید موفقیت واقعی را تجربه نخواهید کرد.اشتباهات شما با آشکار کردن موقعی که در مسیر غلط هستید مسیر موفقیت تان را هموار می کنند.
بطور نمونه بزرگترین ابداعات موقعی محقق می شوند که بیشترین احساس درماندگی و رکود را دارید.درماندگی است که شما را اجبار می کند تا بطور متفاوت فکر کنید،خلاقانه و غیر معمول بنگرید و راه حل هائی را بیابید که ناتوان از دیدن آنها بوده اید.
موفقیت مستلزم بردباری و توانائی حفظ یک نگرش خوب حتی در حال رنج کشیدن بخاطر چیزی است که به آن باور دارید.
۲)مشغول بودن برابر با پربازده بودن نیست.
به اطرافیان خود بنگرید.همه خیلی مشغول بنظر می رسند از جلسه ای به جلسه ای می روند و مثل گلوله ایمیل ارسال می کنند.با این وجود چه تعدادی از آنها واقعا" پربازده هستند و بطور واقعی در سطح بالایی موفق می شوند.
موفقیت از حرکت و فعالیت ناشی نمی شود.بلکه از تمرکز یعنی تضمین استفاده موثر و همراه با اثربخشی و بازدهی از وقت حاصل می گردد.
شما روزانه همان تعداد ساعتی را وقت در اختیار دارید که هر کس دیگری دارد.از وقت خویش خردمندانه استفاده کنید.در مجموع،شما حاصل خروجی و نه تلاش خودتان هستید.مطمئن شوید که تلاش هایتان به کارهایی اختصاص می یابند که نتایجی در پی دارند.
۳)شما فقط به خوبی کسانی هستید که با آنها وقت می گذرانید.
باید بکوشید با کسانی حشر و نشر داشته باشید که الهام بخش و مشوق شما باشند،کسانی که موجب می شوند تا بخواهید بهتر شوید و احتمالا" چنین کاری می کنید.اما با کسانی که وضعیت ما را بدتر می کنند چه کنیم؟چرا اجازه می دهید که آنها بخشی از زندگی تان باشند؟
هر کسی که موجب می شود تا احساس بی ارزشی،اضطراب و کسلی کنید وقت تان را تلف می کند و کاملا" ممکن است شما را خیلی شبیه تر به خودش کند.زندگی برای سپری کردن با اینگونه افراد خیلی کوتاه است.از شر آنها خلاص شوید.
۴)شما زندگی را زیست می کنید که خود خلق کرده اید.
شما یک قربانی شرایط نیستید.هیچ کس نمی تواند مجبورتان کند تا تصمیماتی بگیرید و اقداماتی انجام دهید که بر خلاف ارزش ها و آرزوهایتان باشند.
شرایط زندگی امروز تان مربوط به خودتان هست که آنها را خلق کرده اید.بطور مشابه،آینده تان نیز کاملا" به خودتان بستگی دارد.اگر احساس رکود می کنید،احتمالا" بدین خاطر است که از برداشتن ریسک های ضروری برای رسیدن به اهداف تان و محقق ساختن رویاهایتان می هراسید.
در هنگامه اقدام بخاطر داشته باشید که همیشه بهتر است در پایین نردبانی باشید که خودتان می خواهید بالا بروید تا اینکه در بالای نردبانی باشید که نمی خواهید.
۵)ترس منبع شماره۱ افسوس است
نکته مهم و قابل یادآوری آن است که شما بر ریسک هایی که نکرده اید بمراتب بیش از شکست هایتان افسوس خواهید خورد.پس از برداشتن ریسک ها نهراسید.
من اغلب می شنوم که مردم می گویند"بدترین اتفاقی که برای شما رخ می دهد چیست؟آیا شما را خواهد کشت؟"حال آنکه مرگ بدترین اتفاقی نیست که می تواند برای شما حادث گردد.
در واقع بدترین اتفاق آن است که با وجود زنده بودن،اجازه می دهید تا از درون بمیرید.
ادامه دارد
"اعتبار بطور کلی ،صادق بودن نسبت به خویشتن و رفتار به روشی است که منعکس کننده شخصیت اصلی فرد باشد.بدین معنا که بطور پیوسته در همه اوقات و موقعیت ها از جمله در تنهایی،در جمع دیگران و در محیط های اجتماعی مشتاق باشد که بصورت شخصیت واقعی خودش ظاهر شود (دمن و همکاران، ۲۰۲۱).یعنی اینکه صرفنظر از آنچه ممکن است دیگران بگویند به روش های سازگار با باورهایش رفتار کند.به عبارتی بی توجه به شرایطی که با آن مواجه می شود بر اساس ارزش های خود عمل کند."
دوستی تعریف می کرد که مدتی قبل عکس دسته جمعی بازدید مدیری به اتفاق همراهان و گماشتگان او از نمایشگاه کتابی توجه ام را جلب کرد.چون اکثر آنها بطرز شگرفی به کتاب ها خیره شده، برخی هم کتابی در دست گرفته و بخت برگشتگانی نیز چپه ای از کتاب های عرضه شده عمدتا" درحوزه خاص مورد علاقه مدیر را خریده بودند.خلاصه وضعیت آنگونه می نمود که هر کس آن جماعت را نمی شناخت در نگاه اول تصور می کرد که دلمشغولی اصلی آنها مطالعه است!حال آنکه باشناختی که از عملکرد و سیره رفتاری و گفتاری اکثریت قریب به اتفاق آن جمع داشتم بعید بود حتی ماهیانه فقط صفحه ای از کتابی را بخوانند!!
این مورد فقط نمونه کوچکی از بیشمار مواردی است که جماعتی به دلایل مختلف از جمله حفظ منافع و موقعیت خودشان به هر قیمتی نسبت به خویشتن صادق نیستند.
به همین علت هم هست که در کشورهای توسعه یافته شهروندان بخاطر پرهیز از رفتار و عملکردی برخلاف باورها و ارزش هایشان از پست ها و مقام های سطح اول مملکت خودشان و منافع ناشی از آنها به سهولت می گذرند.حال آنکه بر عکس در کشورهای جهان سوم بوفور دیده می شود که عده ای سال ها ارزش ها و باورهای خود را بطرق مختلف نادیده می گیرند و رفتار و عملکردی بر خلاف آنها پیشه می کنند تا در قدرت بمانند و بی شک از منافع آن بهره مند گردند!
دردمندانه باید اذعان نمود که ما نیز با تمام ظرفیت های فرهنگی و دینی از این قاعده مستثنی نبوده و ناتوان از تربیت افراد معتبر و موثق بوده ایم.زیرا اعتبار از راه مطالعه و کسب علم و در نتیجه یافتن سیره و روش ساخته می شود.بدیهی است کسی که پلکان ترقی علمی را با دوپینگ و رانت یا بطریقی نادرست طی می کند نمی تواند سیره و روش داشته باشد.در نتیجه، اگر از باور و ارزشی هم برخوردار باشد آنها را نادیده می گیرد و خود را ارزان می فروشد!
بی شک بخش قابل توجهی از وضعیت نامطلوب امروز ما بویژه فساد و تبانی های توقف ناپذیر برای قانون گریزی در خیلی از زمینه ها هم ناشی از همین استعداد و ظرفیت ارزان فروشی است!
بنابراین،اندک تردیدی نباید داشت که هیچ راه میانبری برای رسیدن به رشد و توسعه بجز ترویج و رونق فرهنگی که افراد موثق و معتبر بسازد وجود ندارد.ملاک و معیار وطن دوستی هم فارغ از بزرگنمائی های هدفمند و ناصواب برخی افراد به منظور مهره سازی، فقط و فقط در چنین چارچوب و ساختاری قابل تعریف و درک است!
لذا،زمانی می توان به آینده امیدوار بود که بستر حضور افراد با اعتبار در مراکز تصمیم گیری،تصمیم سازی و اجرائی کشور مهیا گردد تا بتدریج هم بساط ارزان فروش های وطن سوز برچیده شود!!
I don't believe in love at first sight because my mother started loving me before seeing
me
Luffina Lourduraj
"من عاشق شدن در نگاه اول را باور ندارم زیرا مادرم عشق ورزیدن به مرا قبل از دیدنم آغاز کرد."
تنها راه جلوگیری از انتقاد,هیچ کاری انجام ندادن,هیچ چیزی نگفتن و هیچ کسی نبودن است."ارسطو"
بهترین آمادگی برای فردا حداکثر تلاش و بهترین عملکرد امروز است.
در هوای ابری دیگران رنگین کمان باشید
زندگی را جدی نگیرید.زیرا از آن زنده بیرون نمی آیید.
25درصد زندگی اتفاقات و 75درصد آن عکس العمل به این اتفاقات است.