من نیز چون بسیاری از هم نسلانم با شروع انقلابی که همواره چون دریایی خروشان مملو از جذر و مدهای بیشمار بوده وهست بنا به مقتضیات سنی شیفته انقلاب گشتم.در نتیجه پیگیری مسائل آن توأم با الگوگیری از انقلابیون اصیل و شور و شوق زایدالوصفم برای سخنوری حتی احساسات دوره کودکی و نوجوانی ام را بشدت تحت الشعاع  قرار داد.بطریقی که بویژه در زمان جنگ نه فقط اعضای خانواده بلکه اهالی محل هم از تقلیدهای احساسی ام از صدای ناطقان برجسته اوایل انقلاب بستوه آمده بودند.
صد البته,عطش آن نیاز روحی درونی که تا سال های دانشجویی ادامه یافت و اکنون هم در سال های پایانی نیمه دوم دهه پنجم عمرم به گونه ای دیگر بروز و ظهور کرده و می کند بیش و پیش از هر کس و هر موضوعی با تقلیدصدای رفسنجانی و روایت خطبه های جمعه او فروکش می کرد.شگفت انگیزتر اینکه خیلی ها که در تشویق خساست بخرج نمی دادند گاهی با تبسمی بر لب می گفتند که از قضا به رفسنجانی هم شباهت زیادی دارید.
بسان همه سال هایی که چون برق وباد گذاشتند و گذشتند,من نیزبگذارم و بگذرم, شامگاه19دیماه95 قلب و روحم از شنیدن خبر درگذشت ناگهانی قهرمان افسانه ای دوران کودکی,پدر معنوی والگوی زندگی ام زخم هایی برداشتند که با هیچ مرهمی درمان شدنی  نیستند.
هاشمی رفسنجانی جعبه سیاه انقلاب خمینی و نه فقط محبوب و سرمشق امثال من ,بلکه قهرمان خاطرات چندین دهه مردان و زنان این مرز بوم بود.قدرت کلام,هوش سرشار,نگرش سیستمی,کادر سازی,تحول آفرینی ,صبرسیاسی و از همه مهمتر خیرخواهی اش برای انقلاب,ایران و اسلام  در اذهان ملت از اوچهره ای استثنائی ساخته اندکه هرگز بدخواهان نتوانستند و نخواهند توانست حتی ذره ای به آن خدشه وارد کنند.
از سوی دیگر, بر خلاف تبلیغات سوء مغرضان همیشه ضمن پرهیز از برج عاج نشینی یعنی دردلادرمان متولیان حکومتی و به روز سازی خویشتن در تمام گردنه های حساس و پرمخاطره انقلاب نیز گویی عملکردش درهماهنگ سازی معمارگونه نظام با مطالبات توده مردم  تفسیر کننده این سخن به یادماندنی امام عزیز بود که فرموده اند,"هاشمی زنده است چون نهضت زنده است."
لذا ,در پی نقش آفرینی بی بدیل اش در آخرین انتخابات های ریاست جمهوری,مجلس و خبرگان رهبری عمرش که با به جان خریدن طعن و لعن های فراوان منجر به بهبود شرایط سیاسی کشور و آسودگی خاطرش گشت.درست هنگامه ای که مرگ هاشمی رفسنجانی در مخیله هیچ کسی اعم از مخالف و موافق نمی گنجید نا باورانه اظهار داشتند که ,"حالا می توانم راحت بمیرم!"
صد البته, قهرمانی چون رفسنجانی زیبنده چنین مرگ قشنگ و زیبایی هم بود,اگر چه رفسنجانی شاید به قول ظریفی دفن شود ولی هرگز نمی میرد,زیراحتی مرگ نابهنگام رب النوع اعتدال و دشمن تندروی و افراطی گیری معجزه ای بی مانند برای همگرایی نیروهای اصیل و شناسنامه دار انقلاب و منزوی شدن هر چه بیشتر خشونت ورزان تندرو است.
دین,انقلاب و میهن پاینده باشند
غریب واحدی پور 
20دیماه95