نیمه دوم دهه60معلم ادبیات فرهیخته ای داشتم که با حسرت و لحن جانسوزی که حکایت از درد درون داشت مرتب می گفت که," ...بچه ها دانایی بیشتر مایه عذاب است..."
آن روز هم اگر از دانش آموزان مخاطب او کسی تا حدودی این سخن را درک می کرد شاید من بودم که به لطف خداوند عشق به مطالعه و آموختن در اولین سال های درس و مدرسه بخش لاینفکی از وجودم گردیده بود.
پس از گذر بیش از دو دهه و نیم از آن دوران همچنان با افزایش دانایی و درنتیجه عذاب بیشتر و بیشتر به درک روشنتر و بهتری از آن سخن حکمت گونه می رسم.
لذا,امروز هم چه عذابی می کشم وقتی می بینم ملاک و معیار مدعیان و غیر مدعیان برای انتخاب فردی جهت یک سمت سازمانی بیش و پیش از منافع سازمان منافع اشخاص و باندهای قدرت خاص است.تا آنجا که اعمال نفوذ به فنی ترین لایه های استخوان دارترین صنعت کشور هم سرایت کرده است .در همین ارتباط کارشناس مجرب ,بی همتا و البته بدون از اسپانسری در شرکتی می گفت,"...اکنون پس از سال ها کار و تلاش دلسوزانه و متعهدانه آخرین سال های خدمتم را سپری می کنم.هنگامی که برای سمت سازمانی مراجعه می کنم جواب می دهند که سمت های بالا و خاص دیگر سیاسی شده اند..."
صدالبته,متأسفانه ادعای این کارشناس درست است چون  مدیری مدعی را می شناختم  که لابد بواسطه قحط الرجال مرتب و قطره چکانی بازنشستگی اش هم مرتب تمدید می شد حتی گویا هنوز هم خود و یاران غارش پس از اعلام رسمی از رایزنی برای برگشت مأیوس نشده اند. لکن  به قیمت و هزینه نابودی فرهنگ سازمان و دلسردی و سلب انگیزه پرسنل باصلاحیت , بخش عمده ای از سمت های سازمانی را وقف سفارش شده های بیرون از سازمان می کرد و حتی گاه بی توجه به خیر و صلاح سیستم برای سفارش شده های احتمالی هم سمت خالی می گذاشت.
و باز چه عذاب دردناکی می کشم.هنگامی که می بینم اغلب مدعیان و چهره های مطرح برای مدیریت فاقد هیچ طرح و برنامه مدونی بوده و هستند.تا آنجا که گویا متولی مربوطه هم نه مدیر بلکه مراقب دستگاهی می خواهد تا در راستای تولید صیانتی از دستگاه و ماشین و کارخانه برای استمرار کارکرد آنها به قیمت بی توجهی و عدم صیانت ازنیروی انسانی توانمند سنگ تمام بگذارد.بطوریکه با چنین ملاک و معیاری مدیر هر قدر تندخوتر بوده و ضرب العجل های غیر واقعی ترتعیین کند توانمند تر و با صلاحیت تر است.
از من نشنیده بگیرید,ولی این تندخویی و توانمندی ویژه هم باید درارتباط با زیر دستان باشد و برای ذینفعان خود باید چون "سلطان شبان"بدون از هیچ اختیار و انتقادی بی دردسر برای مافوق به ایفای نقش بپردازد.
جانسوزتر اینکه عده ای را می بینم که بی خبر از شرایط چشم انتظار تغییر و اصلاح هستند غافل از اینکه گویا عنوان ها و شگردها عوض می شوند و دریغ از کوچکترین تغییری در حلقه ذینفعانی که برخی از آنها بدون مایه گذاشتن از خود برای کار و تلاش جهت بالا رفتن از پلکان ترفی سال ها یار غار مدیران مختلف بوده و شاید پر زحمت ترین کارشان تعویض کت و شلوار و اتوکشیدن های وسواس گونه باشد.در حالیکه اولین و مهم ترین امتیازات هم همیشه به آنها رسیده و می رسد.
بگذارم و بگذرم ,طی طریق در مسیر دانایی عوارضی دارد که ناچار باید به پذیرش آنها تن داد.
اما باز هم زمزمه نام مدیری جدید و خوشحالی و خرسندی جماعتی از ولی نعمتانی که بی شک رسالت و بیت الغزل اهداف آن مدیر حفظ ظاهر برای همه و تأمین منافع فقط برای آنها است.  
صد البته ,آرزو می کنم که اشتباه کرده باشم و هرگز چنین مباد
غریب واحدی پور
13مهر95