اولین روزهای تیر ماه سال 1375در حالی پس از پایان تحصیلات از دانشگاه علم و صنعت تهران در رشته مهندسی برق و گذراندن تمام و کمال خدمت مقدس سربازی بعنوان کارمند شرکت بهره برداری نفت و گاز آغاجاری تازه فقط کارم را شروع کردم که خیلی ازهمکلاسی هایم بویژه عزیزانی که ردای مقدس معلمی بر تن کرده بودند سال ها قبل از من نه فقط کار, بلکه زندگی را نیز بطور جدی آغاز کرده بودند.
اکنون درست بیست سال یعنی 5برابر یک دوره تحصیلی چهارساله در دانشگاه و ده برابر یک دوره دو ساله خدمت سربازی از آن ایام گذشته است.ایامی که جوان و مجرد بودم و با یک ساک دستی و بیگانه نسبت به جامعه,محیط کار ,فرهنگ و مردم منطقه دوره نوین زندگی ام را از سر گرفتم,هرگز فراموش نمی کنم که پایه حقوق سال اولم  19هزارتومان بود .تا آنجا که علی رغم آوازه حقوق بالای شرکت نفتی ها, تمام  حقوق نیم سال اول مهندس نفت اثاثیه مختصری مانند  یک تلویزیون رنگی سونی 14اینچ ,یک رختخواب و چند ظرف و ظروف جزئی برای آغاز زندگی در دیاری بود که برای خیلی ها بیشتر بعلت معروف شدن به گرم ترین شهر وطن نام آن بر سر زبان ها افتاده است. بگذرم که به هر طریق ممکن بواسطه آبدیده شدن در کوران حوادث و سختی های زندگی و صدالبته خونگرمی و مردم دوستی ساکنان فهیم  منطقه به خصوص همکاران سخت کوش نفتی ام خودم را چنان با شرایط بسیار طاقت فرسای کار و زندگی وفق دادم.تا آنجا که از خیل غیر بومی هائی که با همدیگر شروع بکار کردیم اکنون در زمره  تعداد انگشت شماری هستم که عطای رفتن را به لقایش بخشیده اند.
با این اوصاف امروزاگر چه به زعم دیگران ممکن است در زمره طبقه ای با حقوق آنچنانی قرار گرفته و در رفاه و نعمت زندگی کنم, ولی با گذر این همه سال, تحمل کار در شرایط سخت و کسب مهارت ها و شایستگی های شغلی مطابق با سیستم افزایش تدریجی سالیانه و اگر اضافات شایستگی امسال در کش و قوس برخورد با پدیده حقوق های نجومی سرانجام امکان اعمال و پرداخت بیابد,درخت بیست ساله شاید ثمر دهد وپایه حقوق نوزده هزارتومانی از مرز دو میلیون تومان بگذرد,در آن صورت با تمام مزایا کل دریافتی ام شاید به رقمی برابر با حقوق استاندار استانی خوش آب و هوا و البته به استنادخود اظهاری او برسد.
اما واقعیت این است که خودم هرگز شاکی نبوده و نیستم ولی این مقدمه را آوردم که بواسطه تجربه بیست ساله و در نتیجه آشنائی با مشکلات صنعت کهن نفت بویژه در زمینه نیروی انسانی ماهر و با صلاحیت بگویم ,غصه دار سلب انگیزه آنانی هستم که استمرار تولید و انتقال نفت و فراورده های نفتی را با هزینه کردن از زندگی خود و خانواده تضمین کرده و می کنند.
صنعتگران ماهری که تاوان استحصال و انتقال قطره قطره نفت را به شدیدترین وجه ممکن پرداخته و می پردازند,رادمردانی که در شرایط سخت تحریم اجنبی رؤیای تولید حداکثری نفت را محقق کردند. 
بنابراین,سخن خلاصه و بیان درد و رنج نفتی ها را به فرصتی دیگر موکول می کنم,ولی دردمندانه بگویم که عدم پرداخت اضافات شایستگی نیروهای خط مقدم تولید به خصوص شاغلین  مناطق نفتی خاص موجب تشدید بحران مهاجرت و ترک خدمت روبه تزاید نیروهای متخصص و بالتبع در مدتی نه چندان دور باعث تحمل هزینه ای بمراتب بیش از صرفه جوئی احتمالی ناشی از این عدم پرداخت برملک و میهن می گردد.
پس بیائید فارغ از جو متشنج ایجاد شده در پی ماجرای به اصطلاح حقوق های نجومی در بررسی علل عدم تحقق برنامه ها و اتفاقات پر هزینه حوزه صنعت رنسانسی ایجاد کرده و یک مرتبه هم سلب انگیزه نیروی انسانی یعنی سرمایه پایان ناپذیر سازمان را اثر گذار بدانیم.به همین علت نگذاریم با عدم پرداخت اضافات شایستگی نفتی ها تاوان حقوق های نامتعارف دیگران را صنعتگران خط مقدم نبرد با تحریم های اجنبی بپردازند که هزینه بی انگیزگی آنها جبران ناپذیر خواهد بود. 
"واقعا" که ناگهان چقدر زود دیر می شود."
تیر ماه1395
شرکت نفت و گاز آغاجاری
غریب واحدی پور