یک داستان بالینی جهت روشن ساختن کار با تنفر در یک روش روان درمانی تجربی پویا و تسریع شده( AEDP)
پست شده ۱۴ژوئن۲۰۲۳
نکات کلیدی:
۱)قرار گرفتن در معرض جنگ و نطق سیاسی سمی می تواند نفرت انگیز باشد.
۲)سوء استفاده و بد رفتاری در  دوران کودکی نیز می تواند نفرت انگیز باشد.
۳)کار با حس های فیزیکی و خیالپردازی روش سالمی برای پردازش نفرت است.
ایرین اخیرا" بخاطر شدت گرفتن اضطرابش که به بیخوابی های شبانه،اشکال در تمرکز و احساسات انزوا منجر گردیده بود برای درمان نزد من آمد.گفت"من نمی توانم همه پستی و فرومایگی در دنیا را تحمل کنم."او سال ها بخاطر اقلیم سیاسی و جنگ اخیر اکراین بطرز قابل ملاحظه ای مضطر و پریشان شده بود.
کاوش بیشتر آشکار ساخت که ایرین بازمانده یک جنگ شخصی است.در سن رشد از نظر احساسی توسط مادرش مورد بد رفتاری قرار گرفته بود.اذعان کرد که"مادرش او را احمق صدا می زد و می گفت که چقدر بی ارزش است."با اعتراف به راز خود ،لبخند غیر معمولی بر روی صورتش نمایان شد،اما بلادرنگ احساس واقعی خویش را نشان داد.زیرا حالات چهره اش تنفر ناخودآگاه او نسبت به مادرش را فاش ساخت.
عصب شناسان تنفر را بعنوان یکی از اولین احساسات در حال تکامل نوع انسان می نامند که واکنشی طبیعی به محرک های سمی مانند غذاهای فاسد شده،بیماری های مسری و محیط های ناایمن است.بدین طریق،تنفر به ما کمک می کند تا بیماری و خطر را از خود دور کنیم.لکن،آنچه که خیلی از افراد درک نمی کنند آن است که این احساس موقعی که مورد تجاوز،ستم و بد رفتاری یعنی همه اشکال ترامایی که می توانند به اضطراب ،افسردگی و اختلال استرس پسا آسیب ( PTSD)منجر شوند قرار می گیریم نیز بروز می کند.
برای بازماندگان تراما، تنفر نیرویی اعمال می کند تا تراما  تجربه شود یعنی نام گذاری،احساس ،شنیده  و رها گردد.اما  افراد در پروسه درمان، تنفر خودشان را با نام آشکار نمی کنند.زیرا آن  را با مکانیزم های دفاعی  دفن می کنند تا مانع از آگاهی نسبت به آن گردند.همه آنچه که احساس می کنند عوارضی مشابه اضطراب،افسردگی و اعتماد به نفس پایین است.
اولین گام در روش روان درمانی تجربی پویا و تسریع شده( AEDP)،درمان تراما با محوریت احساسی که من از آن استفاده می کنم کمک به بیماران جهت احساس ایمن کردن و یادآوری تحت کنترل بودن آنها است.برای مثال، می گویم،"اگر چیزی بپرسم که در خصوص آن احساس نادرستی داشته باشید،آیا جواب می دهید؟"
برای حفظ ایمنی،ِدرمانگران مراقب موقعی هستند که اضطراب خارج از "پنجره تحمل"بیمار افزایش می یابد.برای مثال، هنگامی که ایرین آه حسرت می کشید یا شروع به مالیدن دست هایش به همدیگر می کرد،این علامت افزایش اضطراب او بود.
گام بعدی قبل از ادامه دادن بیشتر به پردازش تنفر، پایین آوردن اضطراب است.من ممکن است بپرسم"آیا  آن آه و افسوس بزرگ را می توانید درک کنید؟چه چیزی را به من می گوید؟""می توانید به دست های خود توجه کنید؟ اگر می توانستند سخن بگویند،چه چیزی می گفتند؟"
سپس،از بیمار دعوت می شود تا آهنگ فعالیت خود را  کند کرده و به احساساتی که بروز می کنند توجه کند."همچنانکه   بدنتان از زیر گردن به پایین  را به کندی اسکن می کنید،متوجه چه چیز دیگری می شوید؟"
بیماران ممکن است به شکم های خودشان اشاره کنند و دریابند که احساس تهوع یا بالا آوردن می کنند.چنین نشانه هایی می توانند کمک کنند تا تنفری را که محرک نشانه ها و علائم بدنی هستند شناسائی و نام گذاری کنند.به محض اینکه بیمار احساسی مانند تهوع را نام گذاری می کند،من می پرسم،"آیا یک  کلمه هیجانی همراه با آن احساس وجود دارد؟"
از طریق برانگیختن،بیماران اغلب می توانند با واردن شدن به یک لحظه "آهان" هیجان خودشان را آشکار کنند.آنها ممکن است بگویند"این هیجان نفرت است!"
موقعی ایرین گفت که احساس تهوع می کند،تشویق شد تا نفس عمیق بکشد،هیجان را نام گذاری کند و حس ها را حفظ کند تا متوجه انگیزه ناگهانی یعنی"اقدام انطباقی"شود که پیامد هیجان است.ایرین در این لحظه، قادر بود تا نفرت خودش را به بد رفتاری مادرش ربط دهد و انگیزه ناگهانی برای عقب راندن مادرش را باز شناسد.
برای کمک به ارباب رجوع جهت پردازش بیشتر این هیجان،من ممکن است بپرسم،"اگر نفرت می توانست به شکل فیزیکی در آید و بصورت خیالی(نه یک مرور ذهنی پوششی برای واقعیت) آنچه را برای مادرتان می خواهد انجام دهد،چه کاری انجام می داد؟"این سوال موجب آغاز و استمرار پروسه "تجسم خیالی"می گردد که تکنیک مورد استفاده ما در درمان  است و کمک می کند تا بیماران هیجانات اصلی خودشان مانند نفرت را  با دسترسی به انگیزش ناگهانی و عملی سازی اقدام انطباقی هیجان رها سازند.
در این مورد،ایرین خودش را  در حالتی می دید که مادرش را به سختی هل می داد و می گفت که با توهین ها وتهدیدهایش چقدر آزار و اذیت می شد.
ما تحت حمایت ارباب رجوع را دعوت می کنیم تا تصور کند که چگونه شخص مضر به سخنان آنها واکنش نشان می دهد.ایرین با لرزش و ناراحتی گفت،مادرش دچار شوک شده بود.
همچنانکه حالت چهره اش تغییر کرد،از ایرین پرسیده شد تا به آنچه که تغییر کرده است توجه کند."می توانید دوباره از تنفر بگوئید و متوجه شوید که اکنون چه اتفاقی در حال وقوع است؟"
ایرین گفت که حالت انزجار و تهوع ناپدید شده است.او همچنین از غمی صحبت کرد که متوجه آن در وجود مادرش و نیز خودش گردیده بود."سوگواری برای خویشتن،"شکلی از حزن و اندوه بخاطر تلفات و صدمات ناشی از ترامای تحمیل شده است که بخشی کلیدی از پروسه بهبود تراما است.
ایرین با نفرت احساس  و پردازش شده ناشی از بد رفتاری های گذشته،می توانست چنین هیجانی را به آسانی نام گذاری و تشخیص دهد.برای مثال،او با ادامه فرآیند قادر گردید تشخیص دهد  که موقع دیدن مردم بیگناه کشته شده در جنگ ویتنام آنچه حس می کرد تنفر بود.
بعنوان نتیجه ای از این کار،عوارض بیماری ایرین فروکش کردند.او هنوز  مشابه با  همه ما هیجاناتی را احساس می کند زیرا احساسات و هیجانات بخش فطری انسان بودن هستند،اما اکنون می تواند از تنفر استفاده سالم کند.او تصمیم گرفت که دیدن تصاویر خبری خشن را محدود کند.تنفر خود راجع به نژاد پرستی را به سمت شرکت در فعالیتی ضد نژاد پرستی کانالیزه کند و برای چگونگی رفتار اعضای خانواده با خودش محدودیت های سفت و سخت تری وضع کند.با آگاهی نو و بدیع در خصوص نفرت،اضطراب ایرین با انرژی و زنده دلی عظیم تر،اعتماد به نفس فزونتر و یک کنجکاوی مستمر راجع به دنیای احساسی و هیجانی خودش جایگزین شد.
یادآوری: روش روان درمانی تجربی پویا و تسریع شده( AEDP)یک مدل مبتنی بر درمان تحول محور است. یک اصل محوری در این نوع روان درمانی پویشی این است که بحران و رنج را فرصتی می‌بیند تا توانایی خود را برای بهبودی و تجربه تغییر زندگی پیدا کنید.
یادآوری؛ پنجره تحمل، که به عنوان حاشیه تحمل عاطفی نیز شناخته می شود، اصطلاحی است که توسط روانپزشک دن سیگل برای اشاره به توانایی ما برای مقابله با ناملایمات، عدم اطمینان و به طور کلی هر چیزی که باعث ناراحتی می شود، خواه موقعیت های بیرونی باشد، ابداع کرد.
افرادی که حاشیه تحمل عاطفی زیادی دارند ممکن است بهتر در برابر شوک ها و ناراحتی های زندگی مقاومت کنند، اما کسانی که پنجره تحمل باریک تری دارند ممکن است با کوچکترین شکستی سقوط کنند یا کنترل خود را از دست بدهند و واکنش تکانشی نشان دهند.
منبع؛ https://www.psychologytoday.com
ترجمه و تلخیص:غریب واحدی پور