نوشته شده توسط تراویس برادبری،۹ژوئیه ۲۰۲۲
شگفت انگیز است که چقدر آسان در زندگی حقایق مهم  نادیده گرفته می شوند.برنامه های زمان بندی شلوغ و روتین منظم همواره گرایش دارند که مغز را به وضعیت خودکار انتقال دهند.
موقعی کارها بطور کامل به روشی که دوست دارید پیش نمی روند،اغلب بدین علت است که تمرکز را بر آنچه واقعا" اهمیت دارد از دست داده اید.اما تمرکز بر حقایق اساسی زندگی می تواند دشوار باشد،بویژه هنگامی که یادآوری کننده گام برداشتن در جهت نادرست باشند.
بهترین دستاوردها در زندگی به سهولت حاصل نمی شوند و  قصور در مشاهده و ملاحظه دقیق خودتان مسیر مطمئنی برای خیلی خوب نبودن است.به باور من سقراط در جمله "زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد" به بهترین حالت ممکن موضوع را بیان کرده اند.
مشاهده و ملاحظه مورد نظر سقراط برای کسب و کار نیز بکار می رود.موقعی اریک اشمت مدیر عامل گوگل بود،مشهور است که گفت"ما این شرکت را با سوالات نه جواب ها اداره می کنیم."
زندگی و کسب و کار هر دو بر پایه سوالات و نه جواب ها می چرخند.باید بطور منظم از خود بپرسید که آیا در جهت درست گام بر می دارید؟
خیلی از حقایق ضروری زندگی نیاز به تکرار دارند.ما به یادآوری کننده هایی نیاز داریم تا کمک کنند بر آنها متمرکز بمانیم.بی شک در دسترس نگهداشتن این حقایق زمینه ساز رشد و ترقی می شود که خیلی به آن نیاز دارید:
۱)موفقیت بزرگ اغلب پس از شکست حاصل می گردد.
تا هنگامی که استقبال از شکست را نیاموزید موفقیت واقعی را تجربه نخواهید کرد.اشتباهات شما  با آشکار کردن موقعی که در مسیر غلط هستید مسیر موفقیت تان را هموار می کنند.
  بطور نمونه بزرگترین ابداعات موقعی محقق می شوند که بیشترین احساس درماندگی و رکود را دارید.درماندگی است که شما را اجبار می کند تا بطور متفاوت فکر کنید،خلاقانه و غیر معمول بنگرید و راه حل هائی را بیابید که ناتوان از دیدن آنها بوده اید.
موفقیت مستلزم بردباری و توانائی حفظ یک نگرش خوب حتی در حال رنج کشیدن بخاطر چیزی است که به آن باور دارید.
۲)مشغول بودن برابر با پربازده بودن نیست.
به اطرافیان خود بنگرید.همه  خیلی مشغول بنظر می رسند از جلسه ای به جلسه ای می روند و مثل گلوله ایمیل ارسال می کنند.با این وجود چه تعدادی از آنها واقعا" پربازده هستند و بطور واقعی در سطح بالایی موفق می شوند.
موفقیت از حرکت و فعالیت ناشی نمی شود.بلکه از تمرکز یعنی تضمین استفاده موثر و همراه با اثربخشی و بازدهی از وقت حاصل می گردد.
شما روزانه همان تعداد ساعتی را  وقت در اختیار دارید که هر کس دیگری دارد.از وقت خویش خردمندانه استفاده کنید.در مجموع،شما حاصل خروجی  و نه تلاش خودتان هستید.مطمئن شوید که تلاش هایتان به کارهایی اختصاص می یابند که نتایجی در پی دارند.
۳)شما فقط به خوبی کسانی هستید که با آنها وقت می گذرانید.
باید بکوشید با کسانی حشر و نشر داشته باشید که الهام بخش و مشوق شما باشند،کسانی که موجب می شوند تا بخواهید بهتر شوید و احتمالا" چنین کاری می کنید.اما با کسانی که وضعیت ما را بدتر می کنند چه کنیم؟چرا اجازه می دهید که آنها بخشی از زندگی تان باشند؟
هر کسی که موجب می شود تا احساس بی ارزشی،اضطراب و کسلی کنید وقت تان را تلف می کند و کاملا" ممکن است شما را خیلی شبیه تر به خودش کند.زندگی برای سپری کردن با اینگونه افراد خیلی کوتاه است.از شر آنها خلاص شوید.
۴)شما زندگی را زیست می کنید که خود خلق کرده اید.
شما یک قربانی شرایط نیستید.هیچ کس نمی تواند مجبورتان کند تا تصمیماتی بگیرید و اقداماتی انجام دهید که بر خلاف ارزش ها و آرزوهایتان باشند.
شرایط زندگی امروز تان مربوط به خودتان هست که آنها را خلق کرده اید.بطور مشابه،آینده تان نیز کاملا" به خودتان بستگی دارد.اگر احساس رکود می کنید،احتمالا" بدین خاطر است که از برداشتن ریسک های ضروری برای رسیدن به اهداف تان و محقق ساختن رویاهایتان می هراسید.
در هنگامه اقدام بخاطر داشته باشید که همیشه بهتر است در پایین نردبانی باشید که خودتان می خواهید بالا بروید تا اینکه در بالای نردبانی باشید که نمی خواهید.
۵)ترس منبع شماره۱ افسوس است
نکته مهم و قابل یادآوری آن است که شما بر ریسک هایی که نکرده اید بمراتب بیش از شکست هایتان افسوس خواهید خورد.پس از برداشتن ریسک ها نهراسید.
من اغلب می شنوم که مردم می گویند"بدترین اتفاقی که برای شما رخ می دهد چیست؟آیا شما را خواهد کشت؟"حال آنکه مرگ بدترین اتفاقی نیست که می تواند برای شما حادث گردد.
در واقع بدترین اتفاق آن است که با وجود زنده بودن،اجازه می دهید تا از درون بمیرید.
ادامه دارد