حدود دو دهه ابتدای زندگی هم مادر داشتم و هم پدر ،ولی اگر چه سه دهه پس از آن به ظاهر فقط پدر داشته ام،اما امروز که یکسال از هجران پدر گذشته است احساس می کنم که همین سه دهه نیز پدر و مادر را با هم داشته ام،زیرا پدر علاوه بر پدری جای خالی مادر را هم  پر کرده بود!
صدالبته برای من که حداقل سه دهه موصوف را دور از پدر و خانواده پدری زندگی کرده ام نیاز و ارتباطم با پدر بیشتر  احساسی و عاطفی بوده است.به همین علت حتی نام او فارغ از دوری و سن و سال و سایر عوامل تسلی بخش بود!
اما، پدر که هر درد و رنج فرزند،نوه و نتیجه ای بی قرارش می کرد سرانجام نیز خود با درد و رنج بسیار دار فانی را وداع گفت و برای ابد در کنار جماعتی خفت که هر گاه به مناسبتی از کنار  خانه ابدی آنها می گذشت باصوت و لحنی اندوهناک خطابشان می کرد و  می فرمود که شما رفتید و ما هم دیر یا زود خواهیم آمد!!
آری،عاقبت ۱۴ابان ۹۸موسم رفتن او هم فرا رسید و ناباورانه  بطریقی در آرامگاهش در کنار درگذشتگان  زودتر از خود آرام گرفت که گویی همیشه با آن جماعت بوده است!
این در حالی است که جای خالی او روز به روز بیشتر احساس می شود،زیرا نه فقط پدر خانواده بلافصل خود ،بلکه حتی مدیر کاریزمای خانواده گسترده خویش نیز بود تا آنجا که برادر بزرگتر که امروز خود خانواده تقریبا" گسترده ای دارد با حسرت و اندوه از مدیریت مثال زدنی همه ما توسط پدر حتی با وجود دست و پنجه نرم کردن با مرگ می گوید!
بنابراین،اگرچه پدر رسالت خلقت خود یعنی خلق کیفیتی جدید را به سرانجام رساند و زندگی را به تمام معنی زندگی کرد و هیچ چیزی برای مرگ نگذاشت ولی نه فقط امروز،بلکه تا زمانی که قلب می تپد،نفس جریان دارد و مغز به یاد می آورد فارغ از کالبد فانی جسمانی،نام،یاد و کلام پدر تسلی بخش روح و روان ناآرامم خواهد بود!!
روحش شاد و یادش جاودانه باد
غریب واحدی پور
۱۴آبان ۹۹