«به زودی همه در زیر خاك خواهیم خفت، خاكی كه به هم مجال ندادیم تا دمی در آن بیاساییم.»
سرانجام عصر پاییزی ۱۴آبان  ۱۳۹۸  کابوس وحشتناک همه عمرم در روز روشن بوقوع پیوست و فریاد و شیون جانسوز خواهران و برادران اندک تردیدی در وجودم بجا نگذاشت که پدر بهانه شادی،خنده و زندگی از با ما بودن خسته شده  و پس از تجربه درد و رنجی مثال زدنی چون خیلی از تجارت استثنائی عمرش، دلتنگ مادر ،پدر، اجداد و الگوهای زندگی اش گردیده است!
 آری ،بابا تکیه گاه نستوه تر از صخره های سر به فلک کشده برای فرزندان ،زنجیرهای اسارت دنیای فانی را گسست و پر پرواز گشود و هجرت بی بازگشت  خود به آسمان را آغاز نمود!!
محمد هم نام و هم سیرت پیامبر پس از عمری بندگی خداوند کوس اناالحق زد و راهی دیار آرام و قرار گردید!!
لذا،امروز به این بهانه  آمده ام تا در حضور سروران عزیزی که به پاس مردانگی،ایمان ،وفاداری،مهربانی و انسانیت پدر  آمده اند تا در  وداع آخرین ما را همراهی کنند ناگفته های همه عمر را فریاد زنم و بگویم:
پدر ای کسی که مرگت درد لادرمان وجودم بود، اگرچه  تا کنون مرگ باورم نمی شد ولی تو با رفتنت چون دوران حیات پر خیر و برکتت ایمان به حقیقتی دیگر در  زندگی یعنی مرگ را به من آموختی!ای مربی ماندگار حیاتم آرام بخواب که رفع خستگی ناشی از حدود یک قرن زندگی در دنیای نا آرام ،فقط و فقط با خواب ابدی در جهان آرام و قرار امکان پذیر است!!
پدر،براستی مگر نه این است که آدمیان بیش و پیش از آنکه زائیده پیوند زوجی بنام پدر و مادر باشند زائیده دنیا هستند.
از اینرو،شک ندارم که اگر ما هم روزی قریب به یک قرن حضور اثر گذارت را در گیتی فراموش کنیم ،مادر مخلوقات یعنی دنیا و زمین و زمان آن هرگز خاطرت را از یاد نخواهند برد!!
بابا جان،آرام بخواب که دنیا را خیلی بهتر از آنکه تحویل گرفتی برای نسل بعد از خود به یادگار گذاشتی!
ای که سیما و سیرتت بسادگی تکرار شدنی نیست ،بخواب که از تو مردانگی ، غیرت ، انسانیت ، سخت کوشی و وفاداری آموخته ایم هر چند ممکن است  برای چنان مربی کم نظیری شاگردان قابلی نباشیم!!
مسکن و آرام بخش دردهایم،شاید برای جماعتی بواسطه عدم‌ شناخت و ارتباط نزدیک فقط یک فرد باشید ولی تمام دنیای ما بوده و خواهید بود!!
تاریخ ناطق، بانک اطلاعاتی شجره نامه ایل وتبار،ای کسی که مسکن و ماوایت لند مارک قلمروی حوزه جغرافیای زندگی ات بود  ،کوه سر به فلک کشیده،آسمان پر ستاره،ماهتاب و ستاره های روشن شب های آرام دلی خلیفه ای* انگار پس از نبودنت برای استمرار انرژی بخشی مثبت نیز آرامش و نجوای عارفانه همزاد گردو  را کم دارند!
بگذارم و بگذرم  که باورم نمی شد روزی صدای دلنوازجریان آب  رودخانه ،استواری کوهها ،بوی معطر و رقص موزون  برگ های سبز  درختان تاک و گردو توام با زلالی و گوارایی آب چشمه ملک پدری با نبودن خود پدر دیگر قابل تصور و تجسم باشند ولی امروز مهر ومحبت و لطف شما عزیزان دگر باره تصور و تجسم این همه را برایم ممکن کرده است.
از اینرو، شادم که تکرار  هر یک از چنین تجاربی،باز هم  تا روز  موعود و ملاقات دوباره پدر در ذهن و دیدگانم صدا و سیمای تسکین دهنده او  را تداعی خواهند کرد!!
بدرود ای یادگار و بازمانده دوران مهربانی و وفا،بدرود

                   ۱۴آبان۹۸

*دلی خلیفه ای؛منطقه سردسیری حد فاصل شهرستان های دهدشت و یاسوج از استان کهگلویه و بویراحمد که پدر حداقل ۱۶۰درخت گردوی بیش از ۳۰ساله کاشته است.